سوره الحشر

 

سوره حشر به عنوان سوره ۵۹ قرآن دارای ۲۴ آیه است و در جزء ۲۸ قرآن قرار دارد. دو قبیله اوس و خزرج که سال‌ها با هم اختلاف داشتند از یثرب به سوی پیامبر آمده بودند تا بین آن‌ها صلح و صفا برقرار کنند. سه قبیله‌ی یهودی به نام‌ها بنی قریظه، بنی نضیر و بنی قینقاع نیز در اطراف یثرب ساکن بودند و برای خود دژهای مستحکمی ساخته بودند و در بیرون از قلعه‌ها درختان خرمای بسیاری داشتند. پیامبر با ورودش به یثرب، با قبایل پیمانی بست تا به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و در مقابل دشمنان یکدیگر را یاری نمایند. اما قبایل یهودی به این پیمان پایبند نشدند، این سوره در خصوص جذب نیرو توسط پیامبر برای دفاع در مقابل درگیری با یکی از این قبیله‌های یهودی به نام بنی نضیر است. زیرا پس از جنگ بدر و احد، سران قبیله بی نضیر به سوی مکه می‌روند و به توطئه بر علیه مسلمانان دست می‌زنند و قصد ترور پیامبر می‌کنند. پیامبر و مسلمانان قلعه‌ی این قبیله را محاصره می‌کنند، پس از چند روز که از محاصره می‌گذرد، آن‌ها تسلیم می‌شوند و چون پایبند به پیمان نبودند، این مکان را ترک می‌کنند.

در روزگار کنونی نقش افکار عمومی پررنگ‌تر شده است و هر استعمارگر و توطئه‌گری به سادگی دست به جنگ و توطئه نمی‌زند و یا پیش از آن افکار عمومی را در جهت اهداف خود ساماندهی می‌کند. اما نقش منافقان همیشه پررنگ است. حال ببینیم این داستان چه درسی برای انسان‌های امروز دارد؟! وقتی انسان به خداشناسی می‌پردازد، نور ایمان در قلبش می‌تابد و به نگرش او پیرامون شناخت خویش جهت می‌دهد که سبب خودشناسی عمیقی می‌گردد، آن‌چنان که گویی دل را یک‌دله می‌کند و غیرخدا را در دل جای نمی‌دهد. پایداری ناشی از ایمان عبرتی بزرگ است که هرچه دشمن قدرتمند باشد و در پشت دژهای مستحکم پناه گرفته باشد، قدرت ایمان مومنان آن‌ها را سرنگون خواهد نمود و خودشان از پایداری مومنان می‌هراسند و به شکست تن می‌دهند.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۱﴾

آنچه در آسمانها و در زمین است تسبیح‏گوى خداى هستند و اوست‏ شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار (۱)

هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ ﴿۲﴾

اوست کسى که از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد گمان نمیکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود و[لى] خدا از آنجایى که تصور نمیکردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند [به طورى که] خود به دست ‏خود و دست مؤمنان خانه ‏هاى خود را خراب میکردند پس اى دیده‏وران عبرت گیرید (۲)

هر آن‌چه در آسمان‌ها و هر آن‌چه در زمین است خداوند را تسبیح می‌کنند و جزئی از نظام الهی هستند و در جهت بی نقص ماندن این سیستم ایفای نقش می‌کنند. که خداوند عزیز و حکیم است. او همان کسی است که کافرانی از اهل کتاب (یهودی‌های ناسپاس و بی اعتقاد) را از سرزمین‌شان با اولین گردآوری نیرو و بسیج عمومی اخراج کرد. چون خداوند سرچشمه‌ی همه‌ی حق و حقیقت‌ها است و مسبب الاسباب می‌باشد، در آیه‌ها جملات با فاعل خداوند آمده است.

شما هرگز گمان نمی‌کردید که بیرون بروند و خودشان هم گمان می‌کردند که دژها و قلعه‌های نظامی عظیم مانعی در برابر خداوند است. یعنی می‌اندیشدند که هیچ نیرویی نمی‌تواند از پشت این دیوارها آن‌ها را بیرون بکشد. اما خداوند از آن‌جایی که آن‌ها حسابش را نمی‌کردند، سراقشان آمد. خداوند در دل‌هایشان بیم افکند و خانه‌هایشان را به دست خودشان و به دست مومنان تخریب کردند، پس ای بینندگان عبرت بگیرید. آن‌ها برای آن‌که خانه‌هایی که درون قلعه داشتند، سالم به دست مسلمانان نیافتد، خانه‌های خود را زودتر تخریب کردند، از سوی دیگر برخی از مسلمانان نیز نخل‌های بیرون قلعه را قطع کردند، آن‌ها با خود گفتند که دیگر همه اموال و دارایی ما نابود شد و این امر سبب دلهره و ترس بیشتر خودشان شد و در قلب آن‌ها ترسی افتاد که خودشان را تسلیم کردند و شکست خوردند. این یک پند است، البته برای بینندگان و کسانی که بخواهند عبرت بگیرند.

*تسبیح: حرکت مثبتی اصلاح کننده به عنوان جزئی از یک سیستم با هدفی مشترک

*عبرت: پند گرفتن، عبرت از عبور می‌آید. یعنی در سطح داستان نمانید و به عمق مفهوم بروید و پند بگیرید. تعبیر خواب نیز از خواب عبور می‌کند تا به حقیقت پشت خواب برسد.

وَلَوْلَا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلَاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابُ النَّارِ ﴿۳﴾

و اگر خدا این جلاى وطن را بر آنان مقرر نکرده بود قطعا آنها را در دنیا عذاب میکرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند (۳)

ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۴﴾

این [عقوبت] براى آن بود که آنها با خدا و پیامبرش در افتادند و هر کس با خدا درافتد [بداند که] خدا سخت‏ کیفر است (۴)

مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَهً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ﴿۵﴾

آنچه درخت‏ خرما بریدید یا آنها را [دست نخورده] بر ریشه ‏هایشان بر جاى نهادید به فرمان خدا بود تا نافرمانان را خوار گرداند (۵)

اگر چنین نبود نیز در دنیا گرفتار عذاب و محرومیت می‌شدند و در آخرت هم عذابی آتشین دارند. چرا؟! این عقوبت به این دلیل است که با خداوند و رسولش دشمنی کردند، پس هر کس با خداوند در بیافتد، خداوند شدید العقاب است.

اطراف قلعه‌های نظامی درختان نخل و خرما بوده است که مسلمانان آن‌ها را به هر دلیلی قطع کرده بودند. خداوند می‌‎فرماید، چه آن‌هایی که قطع کردید و چه آن‌هایی که بر ریشه‌هایشان بر جای نهاده‌اید، به فرمان و اذن خداوند بوده است تا نافرمانان و فاسقان خوار شوند.

*شاق: شقاق، درگیر شدن، دشمنی

*لینه: بهترین نوع درخت خرما

وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۶﴾

و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما براى تصاحب آن] اسب یا شترى بر آن نتاختید ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مى‏ گرداند و خدا بر هر کارى تواناست (۶)

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۷﴾

آنچه خدا از [دارایى] ساکنان آن قریه ‏ها عاید پیامبرش گردانید از آن خدا و از آن پیامبر [او] و متعلق به خویشاوندان نزدیک [وى] و یتیمان و بینوایان و درراه‏ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت‏ کیفر است (۷)

وقتی که یهودیان می‌بینند که سرمایه‌ی آن‌ها که همان درختان خرما هست، از دست رفته است و دیگر امکان ماندن نیست، پیشنهاد می‌دهند که بگذارید ما از این‌جا برویم. با رفتن آن‌ها خانه‌ها و وسایلی باقی ماند و غنیمت‌هایی به‌جای ماند. از آن‌جا که جنگی نشده بود و زحمتی برای آن کشیده نشده بود، غنیمت‌ها به نظامیان اعطا نشد و در اختیار جامعه اسلامی قرار گرفت.

آن‌چه که خداوند از آنان به رسم غنیمت به پیامبر خود برگرداند و عاید شد، چون شما اسبی و شتری را نتاختید، ولکن خداوند رسولش را برتری دارد که خداوند بر هر کاری قادر است. آن‌چه که خداوند بر رسولش از قبایلی که بودند بر می‌گرداند، به این صورت تقسیم می‌شود: ۱) در راه خداوند و کارهای الهی و اعتقادی، ۲) برای رسول خدا که جامعه را از سوی خداوند اداره می‌کند، لذا گفته نشده است برای محمد (ص)، بلکه تاکید شده است برای رسول، ۳) برای خویشاوندان، نزدیکان و هر کسی که پیرامون وی است، ۴) یتیمان و بی سرپرستان، ۵) مسکین‌ها، بی‌خانمان‌ها و زمین‌گیرها، ۶) و به مهاجران، پناهندگان و در راه مانده‌ها داده شود تا ثروت‌ها بین ثروتمندان و اغنیا گردش ننماید، بلکه دست به دست بچرخد و تمرکز سرمایه در اختیار گروهی خاص صورت نگیرد. هرچه رسول به شما داد، بگیرید و هرچه رسول نهی‌تان کرد، چانه مزنید و تابع رسول خدا باشید، خدا را در نظر داشته باشید و تقوای الهی داشته باشید و بدانید که همانا عقوبت الهی شدید است.

*رکاب: مقصود شتری سواری

*ذی القربی: خویشاوندان، نزدیکان، هر کسی که به مسیر الهی نزدیک است و در خدمت حکومت الهی می‌باشد.

* ابن السبیل: مهاجران، پناهندگان، در راه مانده‌ها، کسی که در راه خداوند و در مسیر الهی گام برمی‌دارد.

*دولت: گردش، چون دست به دست می‌گردد.

لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿۸﴾

[این غنایم نخست] اختصاص به بینوایان مهاجرى دارد که از دیارشان و اموالشان رانده شدند خواستار فضل خدا و خشنودى [او] مى‏ باشند و خدا و پیامبرش را یارى مى کنند اینان همان مردم درست کردارند (۸)

وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۹﴾

و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آورده‏ اند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى‏ یابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى دارند و هر کس از خست نفس خود مصون ماند ایشانند که رستگارانند (۹)

وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿۱۰﴾

و [نیز] کسانى که بعد از آنان [=مهاجران و انصار] آمده‏ اند [و] مى‏ گویند پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده‏ اند [هیچ گونه] کینه‏ اى مگذار پروردگارا راستى که تو رئوف و مهربانى (۱۰)

این غنایم نخست برای بینوایان مهاجری است که از دیارشان و اموالشان رانده شدند، مگر آن‌ها به دنبال چه چیزی بودند!؟ آن‌ها به دنبال فضل و برتری الهی بودند و رضایت خداوند را می‌خواستند که این‌چنین بینوا شده‌اند، اینان یاران خداوند و رسول بودند که این‌ها هستند که عملا صداقت خود را ثابت کرده‌اند.

دیگر این غنایم برای چه کسانی است؟! کسانی که قبل از مهاجران در مدینه جای گرفته و ایمان آوردند، انصاری که دارایی و وسایل شخصی خود را با مهاجران نصف کردند. کسانی که خانه را حاضر و آماده کردند و به استقبال آمدند و برای ایمان آشیانه و پناه‌گاه ساختند. لذا با دل و جانشان اسلام را در آغوش خود گرفتند. این‌ها کسی را به سوی آن‌ها هجرت می‌کند دوست دارند و با آغوش باز و گشوده از مهاجران استقبال کردند و در سینه‌هایشان حاجت و توقعی از آن‌چه می‌بخشیدند نداشتند، حتی نسبت به نفس خودشان نیز ایثار می‌کنند، یعنی دیگران را بر خودشان مقدم می‌دانستند و حتی با وجود تنگدستی وسایل خصوصی خود به آن‌ها دادند و هر کس که بر دلبستگی و خساست نفس خودش غلبه کند، رستگار شده‌است.

دیگر کسانی که بعد از آن‌ها می‌آیند، نسل‌هایی که در عصرهای بعدی می‌آیند که جزو پایه‌گذاران نهضت اسلامی نیستند، آن‌ها می‌گویند: خدایا هم ما را پاک کن و هم برادرانمان که در ایمان بر ما پیشی گرفته‌اند، خدا هیچ‌وقت در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آورده‌اند کینه‌ای قرار مده، براستی که تو رئوف و رحیم هستی.

در این‌جا سه گروه از انسان‌های مومن بیان شد، و اما گروه چهارم.

*صداقت: انطباق ایمان و عمل.

*یوق: کسی که ترمز بزند و مهار کند.

*شح: بخل زیاد، خسیس بودن

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلَا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿۱۱﴾

مگر کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران اهل کتاب خود که از در کفر درآمده بودند مى گفتند اگر اخراج شدید حتما با شما بیرون خواهیم آمد و بر علیه شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد و اگر با شما جنگیدند حتما شما را یارى خواهیم کرد و خدا گواهى مى‏ دهد که قطعا آنان دروغگویانند (۱۱)

لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنْصَرُونَ ﴿۱۲﴾

اگر [یهود] اخراج شوند آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگیده شود [منافقان] آنها را یارى نخواهند کرد و اگر یاریشان کنند حتما [در جنگ] پشت‏ خواهند کرد و [دیگر] یارى نیابند (۱۲)

لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ ﴿۱۳﴾

شما قطعا در دلهاى آنان بیش از خدا مایه هراسید چرا که آنان مردمانى‏ اند که نمى‏ فهمند (۱۳)

آیا ندیدی کسانی را که منافقانه دو رویی می‌‎کنند، آن‌هایی که به برادران کافرشان از اهل کتاب می‌گفتند: نترسید که اگر کسی بخواهد شما را بیرون کند، ما هم با شما خواهیم آمد و ابدا برعلیه شما ما فرمانی را نمی‌بریم و به فرض آن‌که بخواهند با شما بجنگند، حتما ما شما را یاری می‌کنیم و خدا گواهی می‌دهد که قطعا آن‌ها دروغ می‌گویند. پس گروه چهارم منافقانی هستند که مسلمانِ شناسنامه‌ای شده‌اند و به کافران اطمینان می‌دهند که همه‌جوره از شما حمایت می‌کنیم.

اگر این‌ها را اخراج کنند، آن‌ها با این‌ها بیرون نخواهند رفت و اگر مورد جنگ قرار بگیرند، منافقان آن‌ها را یاری نمی‌کنند و اگر یاریشان کنند، حتما به آن‌‎ها پشت خواهند کرد و به یاری آن‌ها نمی‌آیند. می‌دانید چرا این‌طور است؟ چون از شما بیشتر از خدا می‌ترسند و از توکل شما می‌هراسند، زیرا از خدا نمی‌ترسند، چراکه آن‌ها مردمانی هستند که نمی‌فهمند. بنابراین اگر از خدا نترسید، از بنده‌ی خدا می‌ترسید و اگر از خدا بترسید، از هیچ‌کسی نمی‌هراسید.

لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًى مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْقِلُونَ ﴿۱۴﴾

[آنان به صورت] دسته جمعى جز در قریه ‏هایى که داراى استحکاماتند یا از پشت دیوارها با شما نخواهند جنگید جنگشان میان خودشان سخت است آنان را متحد مى ‏پندارى و[لى] دلهایشان پراکنده است زیرا آنان مردمانى‏ اند که نمى‏ اندیشند (۱۴)

کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۵﴾

درست مانند همان کسانى که اخیرا [در واقعه بدر] سزاى کار [بد] خود را چشیدند و آنان را عذاب دردناکى خواهد بود (۱۵)

کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶﴾

چون حکایت‏ شیطان که به انسان گفت کافر شو و چون [وى] کافر شد گفت من از تو بیزارم زیرا من از خدا پروردگار جهانیان مى‏ ترسم (۱۶)

فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿۱۷﴾

و فرجام هردوشان آن است که هر دو در آتش جاوید مى‏ مانند و سزاى ستمگران این است (۱۷)

آن‌ها هیچ‌وقت با شما دسته‌جمعی نمی‌جنگند، مگر در روستاها و قریه‌هایی که استحکاماتی دارند و یا از پشت دیوارهای بلند، آن‌ها بین خودشان بر علیه شما بعث و خشونت دارند که فکر می‌کنید که آن‌ها متحد هستند، ولی دلهایشان پراکنده است، زیرا آن‌ها مردمانی هستند که تعقل نمی‌کنند. صف‌آرایی و اجتماع کسانی که ایمان ندارند، تجمعی از افرادی است که ظاهرا متحد هستند، اما با یکدیگر همدل نیستند و هریک برای منافع خویش گردهم آمده‌اند، آن‌ها در مقابل مومنان دلهایشان می‌لرزد و پراکنده می‌شوند. درست مانند همان کسانی هستند که اخیرا در واقعه بدر سزای کار بد خود را چشیدند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود. عین شیطان هستند که به انسان گفت کافر شو و او را وسوسه کرد، وقتی که انسان کفر ورزید، شیطان گفت که من از تو بیزارم، چون من از پروردگاری که تربیت جهان در دست اوست، خوف دارم. سرنوشت این دو گروه، یعنی شیطان و پیروان شیطان در آتشی جاوید خواهد بود و این سزای ظالمان است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از خدا پروا دارید و هر کسى باید بنگرد که براى فردا[ى خود] از پیش چه فرستاده است و [باز] از خدا بترسید در حقیقت ‏خدا به آنچه مى ‏کنید آگاه است (۱۸)

وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۹﴾

و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد آنان همان نافرمانانند (۱۹)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوای الهی پیشه کنید و خویشتن‌داری داشته باشید و حق را رعایت کنید، هر کسی باید بنگرد که برای فردای خودش از پیش چه فرستاده است و ای انسان‌ها باید خدا را در نظر داشته باشید و عاقبت‌اندیش باشید، پروای خدا داشته باشید که حقیقتا خداوند به آن‌چه عمل می‌کنید خبیر و جزئی‌نگر است. هرگز مثل آن‌هایی نباشید که خدا را فراموش کردند و نتیجه‌ی آن این بود که دچار خودفراموشی شدند، آن‌ها همان نافرمانان و فاسقان هستند.

لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿۲۰﴾

دوزخیان با بهشتیان یکسان نیستند بهشتیانند که کامیابانند (۲۰)

لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿۲۱﴾

اگر این قرآن را بر کوهى فرومى‏ فرستادیم یقینا آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم ‏پاشیده مى‏ دیدى و این مثلها را براى مردم مى‏ زنیم باشد که آنان بیندیشند (۲۱)

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ﴿۲۲﴾

اوست‏ خدایى که غیر از او معبودى نیست داننده غیب و آشکار است اوست رحمتگر مهربان (۲۲)

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۲۳﴾

اوست‏ خدایى که جز او معبودى نیست همان فرمانرواى پاک سلامت[بخش و] مؤمن [به حقیقت‏ حقه خود که] نگهبان عزیز جبار [و] متکبر [است] پاک است‏ خدا از آنچه [با او] شریک مى‏ گردانند (۲۳)

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۲۴﴾

اوست‏ خداى خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین است [جمله] تسبیح او مى‏ گویند و او عزیز حکیم است (۲۴)

دوزخیان و بهشتیان با هم یکسان نیستند، کسانی که وجودشان آتشین است با کسانی که وجودشان سرزنده است یکسان نیستند، بلکه اصحاب سرزنده‌ی بهشت کامیاب هستند. چگونه باید جزو اصحاب بهشتی شد؟! اگر این کتاب قرآن را بر کوه نازل کرده بودیم، می‌دیدی که کوه از خشیت خداوند متلاشی می‌شد و این مثالی است که برای مردم می‌زنیم باشد که آن‌ها بیاندیشند و تفکر کنند. اینجاست که خداوند ویژگی‌های خود را معرفی می‌نماید: ۱) او همان الله و پروردگاری است که ۲) جز او هیچی وجود ندارد، ۳) دانای هرچیزی از آشکار و نهان است، ۴) او رحمن و رحیم است و هم به صورت عام و خاص رحم و مهربانی می‌نماید، ۵) او پروردگاری است که جز او معبودی نیست و ملک و پادشاه است، ۶) پادشاهی که به شدت مقدس و به شدت پاک است و هیچ نقطه ضعفی ندارد، ۷) پادشاهی که نه تنها آسیب نمی‌زند، بلکه سلامت بخش است، ۸) مومن است و امنیت و ایمنی می‌بخشد، ۹) مهیمن است و محافظ و نگه‌دار است، ۱۰) او عزیز و ابرقدرت است، ۱۱) او جبار است و تمام جهان تحقق خواسته‌ی اوست و ۱۲) متکبر است و جهانی با این عظمت را خلق نموده، ۱۳) پاک و منزه است از آن‌چه با او شریک می‌گیرند. ۱۴) او پروردگاری است که خالق و خلاق است، ۱۵) خالقی که بارء و نوآور است، ۱۶) خالقی که مصور و صورت‌گری تحول‌ساز است، ۱۷) اسامی و ویژگی‌های زیبا فقط از آن خداوند است (اسماء الحسنی) و هر زیبایی که وجود دارد گوشه‌ای از جمال اوست، ۱۸) همه‌ی آن‌چه در آسمان‌ها و زمین هستند او را تسبیح می‌کنند، پس پاک و منزه است، ۱۹) او عزیز و ابر قدرت و ۲۰) حکیم و فرمان‌روایی پنددان است. هو آن‌چنان در فطرت ماست که گویی فراموشش کرده‌ایم، لذا خداوند مرتبا در این آیه‌ها متذکر می‌شود. به قول هاتف اصفهانی:

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو. (مرجع)

*فایزون: کامیابان

*جبر: تحمیل یک خواسته، جبار برای خداوند برازنده است یعنی خواسته‌هایی الهی را در آفرینش تحقق بخشیده است.

*متکبر: بزرگ‌بین. خداوند خالق عظمت جهان است و لذا تنها خداوند است که می‌تواند متکبر باشد، لذا خداوند بی‌نهایت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نوزده − هفده =