سوره القیامه

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ ﴿۱﴾

سوگند به روز قیامت (۱)

وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ ﴿۲﴾

و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حق است (۲)

أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾

آیا انسان مى ‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد (۳)

بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾

آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم (۴)

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾

انسان شک در معاد ندارد بلکه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه کند (۵)

یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ ﴿۶﴾

از این‏رو مى ‏پرسد قیامت کى خواهد بود (۶)

فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿۷﴾

بگو در آن هنگام که چشمها از شدت وحشت به گردش در آید (۷)

وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿۸﴾

و ماه بى ‏نور گردد (۸)

وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿۹﴾

و خورشید و ماه یک جا جمع شوند (۹)

یَقُولُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰﴾

آن روز انسان مى‏ گوید راه فرار کجاست (۱۰)

کَلَّا لَا وَزَرَ ﴿۱۱﴾

هرگز چنین نیست راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد (۱۱)

إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿۱۲﴾

آن روز قرارگاه نهایى تنها بسوى پروردگار تو است (۱۲)

یُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿۱۳﴾

و در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده آگاه مى کنند (۱۳)

بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ ﴿۱۴﴾

بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است (۱۴)

وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿۱۵﴾

هر چند در ظاهر براى خود عذرهایى بتراشد (۱۵)

لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾

زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حرکت مده (۱۶)

إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾

چرا که جمع ‏کردن و خواندن آن بر عهده ماست (۱۷)

فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾

پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروى کن (۱۸)

ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿۱۹﴾

سپس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست (۱۹)

کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَهَ ﴿۲۰﴾

چنین نیست که شما مى ‏پندارید و دلایل معاد را کافى نمیدانید بلکه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید و هوسرانى بى‏قید و شرط را (۲۰)

وَتَذَرُونَ الْآخِرَهَ ﴿۲۱﴾

و آخرت را رها مى ‏کنید (۲۱)

وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ ﴿۲۲﴾

آرى در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است (۲۲)

إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ ﴿۲۳﴾

و به پروردگارش مى ‏نگرد (۲۳)

وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَهٌ ﴿۲۴﴾

و در آن روز صورتهایى عبوس و در هم کشیده است (۲۴)

تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَهٌ ﴿۲۵﴾

زیرا مى‏ داند عذابى در پیش دارد که پشت را در هم مى ‏شکند (۲۵)

کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿۲۶﴾

چنین نیست که انسان مى ‏پندارد او ایمان نمى ‏آورد تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد (۲۶)

وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷﴾

و گفته شود آیا کسى هست که‏ این بیمار را از مرگ نجات دهد (۲۷)

وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸﴾

و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند (۲۸)

وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾

و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپیچد (۲۹)

إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿۳۰﴾

آرى در آن روز مسیر همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود (۳۰)

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿۳۱﴾

در آن روز گفته مى ‏شود او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند (۳۱)

وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۳۲﴾

بلکه تکذیب کرد و روى‏ گردان شد (۳۲)

ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿۳۳﴾

سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى که متکبرانه قدم برمى‏ داشت (۳۳)

أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿۳۴﴾

با این اعمال عذاب الهى براى تو شایسته‏ تر است‏ شایسته‏ تر (۳۴)

ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿۳۵﴾

سپس عذاب الهى براى تو شایسته‏ تر است‏ شایسته‏ تر (۳۵)

أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿۳۶﴾

آیا انسان گمان مى ‏کند بى‏ هدف رها مى ‏شود (۳۶)

أَلَمْ یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿۳۷﴾

آیا او نطفه‏ اى از منى که در رحم ریخته مى ‏شود نبود (۳۷)

ثُمَّ کَانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿۳۸﴾

سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت (۳۸)

فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳۹﴾

و از او دو زوج مرد و زن آفرید (۳۹)

أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿۴۰﴾

آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند (۴۰)

 

سوره ۷۵ قرآن کریم به نام سوره قیامت است و در جزء ۲۹ قرار دارد. سوره‌های متعددی در قرآن هم‌چون قیامه، واقعه، حاقه، انشقاق، انفطار، تکویر، قارعه، زلزال و … به وقایع عظیمی در آینده اشاره می‌کنند و آن روز را با نام‌های متفاوت و ویژگی‌هایی می‌خوانند. در این سوره به رستاخیز و بازآفرینی انسان در روز قیامت توجه شده است. آن‌چنان در این سوره کلمه «انسان» آمده است که گویی این سوره دارد نوعی انسان‌شناسی را از منظر نگاه به رستاخیز بیان می‌کند. این سوره با لا اُقسمُ آغاز می‌شود، در قرآن هیچ‌گاه اُقسمُ نیامده است، یعنی خداوند به چیزی قسم نمی‌خورد، بلکه به جای آن لا اُقسمُ آمده است، یعنی سوگند نمی‌خورم. غالب سوگندها نیز به مواردی اشاره دارند که آن پدیده به علت پیچیدگی برای انسان به سهولت قابل درک نیست یا اندیشیدن در آن سبب کسب آگاهی می‌شود. برخی از مترجمان گفته‌اند که «لا» همان لای تاکید است که به معنی آن است که بسیار سوگند می‌خورم! معمولا انسان‌ها برای باورپذیر شدن گفته‌هایشان به چیزی مقدس یا مورد احترام سوگند می‌خورند تا توجه مخاطبشان را به گفته‌های خود جلب نمایند. اما آیا خداوند به سوگند خوردن به چیزی مقدس‌تر از خودش یا مورد احترام‌تر از خودش نیاز دارد!؟ اعوذ بالله، خیر نیازی ندارد، بلکه سوگندها جهت جلب توجه و اندیشیدن انسان به وقایع، رویدادها و یا مفاهیم است. کلماتی که معنایی سوگندگونه دارند در قرآن بسیار است: مثلا «و»، «و ا»، «لا اقسم»، «کانّ» و ….

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ ﴿۱

سوگند به روز قیامت (۱)

وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ ﴿۲

و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر که رستاخیز حق است (۲)

أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳

آیا انسان مى ‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد (۳)

بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ ﴿۴

آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم (۴)

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵

انسان شک در معاد ندارد بلکه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت در تمام عمر گناه کند (۵)

یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ ﴿۶

از این‏رو مى ‏پرسد قیامت کى خواهد بود (۶)

به قیامت و برخواستن در رستاخیز بیاندیش و به نفس لوامه که همچون وجدانی بیدار و ملامتگر است. در روز قیامت مدرک و شاهدی نیاز نیست، زیرا خود انسان می‌داند که چه‌کاره بوده و چه کرده است. نفس لوامه هم‌چون وجدانی بیدار، شاهد و ناظری بر اندیشه، رفتار و اعمالش است. گویی در درون انسان دادگاه و محکمه‌ای دنیایی وجود دارد که خودش، خودش را داوری و محاکمه می‌کند. اگر در دنیای حقیر که درون ماست، دادگاه و رستاخیزی برقرار است، حتما در دنیای کثیر نیز رستاخیز و دادگاهی وجود دارد.

آیا انسان این‌گونه می‌پندارد که ما استخوان‌های او را جمع نمی‌کنیم. یکی از آخرین اعضای بدن که در خاک پوسیده می‌شود، استخوان‌ها هستند، آیا انسان در نظر نمی‌گیرد و حساب نمی‌کند که استخوان‌های متلاشی او نیز جمع می‌شوند. بلی، آری، اینچنین است، ما قادر و تواناییم که حتی خطوط سرانگشتان او را موزون، مرتب و مساوی کنیم. دیر زمانی نیست که انسان امروزی دانسته است که خطوط سرانگشت انسان‌ها با یکدیگر متفاوت هستند، آن‌چنان که از آن برای شناسایی استفاده می‌کند. خداوند با اشاره به این مساله بیان می‌کند که دقیقا شما همان‌طوری که هستید، بازآفرینی می‌شوید. چرا انسان این سوال را می‌پرسد که آیا خدا قادر است که این‌کار را بکند یا نه؟! چرا این شک و تردید را می‌کند؟! زیرا انسان نمی‌خواهد درگیر هیچ قید و بندی باشد، نمی‌خواهد درگیر هیچ حساب و کتابی باشد و می‌خواهد آزادانه به هر سویی که می‌خواهد بتازد، بشکافد و پیش برود. لذا در این آیه بیان می‌شود که بله، انسان می‌خواهد جلوی خود را بشکافد (لیفجر امامه) و بی بندوبارانه بتازد. وی بهانه می‌گیرد که قیامت کی خواهد بود؟!

*لا اقسم: سوگند نمی‌خورم به، سوگند به، بسیار سوگند به

*قیامه: قیامت، برپا شدن، قائم شدن، ایستادن، برخواستن، رستاخیز.

*لوامه: مبالغه‌ی لوم است، لوم یعنی ملامت، ملامت کردن. اماره حالتی از نفس انسان است که مرتبا انسان را به بدی دعوت می‌کند. در حالی‌که لوامه حاتی از نفس انسان است که مرتبا انسان را از بدی باز می‌دارد و ملامت می‌کند. اماره و لوامه مانند دو نیرویی می‌باشند که در تناضع با یکدیگر هستند. حالت دیگری از نفس انسان، نفس مطمئنه است، انسانی که افسار نفسش به دست خودش است و نفس وی مطمئن و آرام شده است.

*عظامه: استخوان

*بنانه: سرانگشت‌ها

*فجر: شکافتن، پاره کردن، از مرزها و محدوده‌ها عبور کردن. در مقابل تقوی که در محدوده‌ی مرزهای مجاز بودن است.

*امامه: در مقابل، پیش روی، در جلو

فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ ﴿۷

بگو در آن هنگام که چشمها از شدت وحشت به گردش در آید (۷)

وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿۸

و ماه بى ‏نور گردد (۸)

وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿۹

و خورشید و ماه یک جا جمع شوند (۹)

یَقُولُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿۱۰

آن روز انسان مى‏ گوید راه فرار کجاست (۱۰)

کَلَّا لَا وَزَرَ ﴿۱۱

هرگز چنین نیست راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد (۱۱)

إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ﴿۱۲

آن روز قرارگاه نهایى تنها بسوى پروردگار تو است (۱۲)

یُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿۱۳

و در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده آگاه مى کنند (۱۳)

بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ ﴿۱۴

بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است (۱۴)

وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ ﴿۱۵

هر چند در ظاهر براى خود عذرهایى بتراشد (۱۵)

خداوند به این بهانه پاسخ نمی‌دهد، بلکه نشانه‌هایی را بیان می‌کند تا وجود رستاخیز را دریابد. روزی که چشم‌ها برق بزند. وقتی که از ترس و وحشت چشم‌تان برق بزند، زمانی‌که ماه بی‌نور و تاریک شود، هنگامی که خورشید و ماه یک جا (یا در تاریکی) جمع شوند، گویی با مرگ خورشید، نظم، جاذبه و نیروهای موجود به هم می‌ریزد، گویی قمرها، کُره‌ها، ستاره‌ها و سیاره‌ها همچون بند تسبیحی گسسته می‌شوند و به سوی برایند نیروهای جدید می‌روند. آن هنگام است که انسان می‌گوید: آیا راه فراری خواهد بود؟! کجا می‌شود فرار کرد؟! هرگز چنین نیست. آن روز قرارگاه و محل قرار و استقرار تنها به سوی پروردگار است. آن پروردگاری که رب تو است و تربیت جهان را برعهده‌ی اوست. در آن روز انسان خبردار و آگاه می‌شود از آن‌چیزی که قبلا (مقدم، قدم) فرستاده و آن‌چیزی که در آخر (اخیر، اخر) فرستاده است. گویی با خلقت ما حسابی برای ما باز می‌شود که این حساب تا روز قیامت باز است. مرتبا واریز به این حساب صورت می‌گیرد. چه در زمان حیات آن‌چه خودمان به حسابمان واریز کرده‌ایم و چه آثار و نتایج اعمال انسان که تا روز قیامت به حسابش واریز می‌شود. بله، انسان خودش به وضع خودش آگاه و بصیر است، هرچند عذر و بهانه‌ای بیاورد. بهترین شاهد خود انسان است و تمام سلول‌های وجودش گواهی می‌دهند که چه کرده است.

*مفر: پناه‌گاه، راه فرار، جایی که انسان به آن‌جا فرار می‌کند.

*مستقر: مکانی که انسان قرار و استقرار می‌یابد.

لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶

زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حرکت مده (۱۶)

إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷

چرا که جمع ‏کردن و خواندن آن بر عهده ماست (۱۷)

فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸

پس هر گاه آن را خواندیم از خواندن آن پیروى کن (۱۸)

ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ ﴿۱۹

سپس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست (۱۹)

گویی این آیه‌ها خطاب به پیامبر است. در ظاهر به نظر می‌رسد که موضوع عوض شده است، در حالی‌که با همون مضمون و با نگاهی دیگر به موضوع نگریسته می‌شود.

پیامبر، زبانت را حرکت مده که عجله کنی برای وحی که به تو نازل می‌شود. جمع کردن این الفاظ و خواندن وحی در ذهن تو با ماست، هر وقت که ما خواندیم، تو از خواندنش تبعیت کن. سپس بیان آن وحی بر عهده‌ی ما است. یعنی پیامبر در لحظه بیان وحی، هیچ حرکت زبانی برای دخل و تصرف نمودن ندارد، مگر آن‌که انعکاس مستقیمی از وحی دریافتی باشد. لذا قرآن، نوعی وحی است که تنها با استفاده از زبان پیامبر بیان می‌شود و چیزی به آن افزوده یا کم نمی‌گردد. لذا قرآن عینا کلام خداوند است و پیامبر گیرنده و مخابره کننده آن می‌باشد و نقشی در تغییر کلام وحی ندارد.

در حقیقت در این آیات خداوند به نوعی عجله و شتاب در بیان وحی اشاره می‌کند، گویی پیامبر پنداشته است که این عجله و شتاب نقشی در بیان وحی دارد، خداوند می‌گوید عجله و شتاب نکن، که جمع کردن این الفاظ، خواندن وحی و تبعیت کردن و بر زبان پیامبر راندن آن و بیان کردن آن از سوی پروردگار است. حال که این شتاب و عجله ویژگی انسان در دنیا است که پیامبر نیز با تبعیت از کلام وحی، به درستی رسالتش را انجام می‌دهد، انسان در این جهان عاجله و زودگذر، چگونه می‌خواهد بدون تبعیت از هدایت الهی، به درستی رسالت خود را بیان نماید؟! آن هم انسانی که این دنیای زودگذر را محبوب می‌پندارد و دوستش می‌دارد.

*تبع: تبعیت کردن، پیروی کردن

*قرآن: خواندن، خواندنی

کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَهَ ﴿۲۰

چنین نیست که شما مى ‏پندارید و دلایل معاد را کافى نمیدانید بلکه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید و هوسرانى بى‏قید و شرط را (۲۰)

وَتَذَرُونَ الْآخِرَهَ ﴿۲۱

و آخرت را رها مى ‏کنید (۲۱)

وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ ﴿۲۲

آرى در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است (۲۲)

إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ ﴿۲۳

و به پروردگارش مى ‏نگرد (۲۳)

وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ بَاسِرَهٌ ﴿۲۴

و در آن روز صورتهایى عبوس و در هم کشیده است (۲۴)

تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَهٌ ﴿۲۵

زیرا مى‏ داند عذابى در پیش دارد که پشت را در هم مى ‏شکند (۲۵)

شما انسان‌ها این عاجله و دنیای شتابان را دوست دارید و آخرت را رها کرده‌اید. در آن روز، شخصیت‌ها، رویکردها و چهره‌هایی گل انداخته‌اند و مسرورانه به سوی پروردگارشان نظاره‌گر هستند. انسان‌هایی که در زندگی دنیایی نیز رویشان به سوی پروردگار بوده است و صلاه و رویکرد الهی داشته‌اند. بابا طاهر در دوبیتی به زیبایی بیان می‌کند:

به صحرا بنگرم، صحرا ته وینم

به دریا بنگرم، دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشانِ روی زیبای ته وینم (مرجع)

شخصت‌ها، رویکردها و چهره‌هایی نیز عبوس و درهم‌کشیده هستند، گویی کمرشان شکسته است.

*ذر: چیزی را به حال خود رها نمودن، ول کردن، رها کردن

*وجوه: جمع وجه، رو، چهره، شخصیت، رویکرد

*ناضره: گل انداختن، رخ نمودن، شاداب، مسرور

*باسره: درهم، اخم کرده، عبوس

*فاقره: فقره، کمر، پشت

کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ﴿۲۶

چنین نیست که انسان مى ‏پندارد او ایمان نمى ‏آورد تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد (۲۶)

وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷

و گفته شود آیا کسى هست که‏ این بیمار را از مرگ نجات دهد (۲۷)

وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸

و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند (۲۸)

وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹

و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپیچد (۲۹)

إِلَى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿۳۰

آرى در آن روز مسیر همه بسوى دادگاه پروردگارت خواهد بود (۳۰)

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى ﴿۳۱

در آن روز گفته مى ‏شود او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند (۳۱)

وَلَکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۳۲

بلکه تکذیب کرد و روى‏ گردان شد (۳۲)

ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یَتَمَطَّى ﴿۳۳

سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى که متکبرانه قدم برمى‏ داشت (۳۳)

أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿۳۴

با این اعمال عذاب الهى براى تو شایسته‏ تر است‏ شایسته‏ تر (۳۴)

ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿۳۵

سپس عذاب الهى براى تو شایسته‏ تر است‏ شایسته‏ تر (۳۵)

این طور نیست که انسان می‌پندارد، وقتی جان وی به آخر برسد، گفته می‌شود که کیست که تو را از مرگ نجات دهد. آن زمان می‌فهمد و یقین می‌یابد که وقت فراق و جدایی است. سبک و سیاق‌ها به هم می‌پیچد، گویی پایان دنیا است و دنیای دیگری در انتظار او است. آری در آن زمان سوق و حرکت به سوی پروردگارت است. این انسان در دنیا نه تصدیق می‌کرد و نه رو به سوی خداوند داشت (صلی). چنین انسانی سپس با حالت متکبرانه و بی‌اعتنایی به سوی هم‌فکرها و اهل خودش رفت. سزوار تو این سرنوشت باد. پس برایش چنین سرنوشتی سزاوار است.

روی کردن در این‌جا به آن‌چیزی اشاره دارد که برای انسان مهم است، جدی است، به آن علاقه دارد، به آن بها می‌دهد و زمان و وقت خود را به آن اختصاص می‌دهد و در همه‌ی امور آن رویکرد را مدنظر دارد.

*تراقی: ترقوه، استخوان‌هایی که گلو را می‌گیرد. جان کسی به لبش رسیده باشد و جانش بخواهد درآید.

*راق: ترقی، ارتقا، بالا رفتن، راقی کسی است که نجات دهنده است.

*ساق: سوق پیدا کردن، سیاق یعنی حرکت، قانون و روند، هم‌خانواده‌ی ساق، سیاق، مساق

*صدق در مقابل کذب است.

*صلی در مقابل تولی است. تولی پشت کردن، صلی یعنی رویکردن. صلاه یعنی روی کردن به خداوند.

أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿۳۶

آیا انسان گمان مى ‏کند بى‏ هدف رها مى ‏شود (۳۶)

أَلَمْ یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَى ﴿۳۷

آیا او نطفه‏ اى از منى که در رحم ریخته مى ‏شود نبود (۳۷)

ثُمَّ کَانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿۳۸

سپس بصورت خون‏بسته در آمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت (۳۸)

فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳۹

و از او دو زوج مرد و زن آفرید (۳۹)

أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى ﴿۴۰

آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند (۴۰)

آیا انسان گمان می‌کند که ما او را بیهود و بی هدف رها کرده‌ایم؟! آیا مبدا پیدایش انسان از آب جهنده‌ی منی نبود! و بعد این آب حرکت کرد (یمنی) و به نطفه‌ای تبدیل شد. سپس نطفه به علقه و خون بسته‌ای مبدل گشت و رفته رفته مراحل خلقت را طی نمود تا موزون و مساوی شد. سپس زوجینی مذکر و مونث از آن‌ها قرار گرفت. آیا این نشانه‌ای بر توانایی و قادر بودن پروردگار برای زنده کردن مرده‌ها نیست! آیا خدایی که از عدم، انسان را به وجود آورده و خلقت نموده است، قادر نیست که مردگان را در روز قیامت و رستاخیز زنده کند!

*سدّی: بی هدف، بیهوده

دیدگاهتان را بنویسید

4 − 1 =