لزوم شناخت قرآن

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا و پیامبر گفت: پروردگارا همانا قوم من، این قرآن را به صورتی دور شده [از معانی‌ش] دربرگرفتند.  (سوره فرقان، آیه ۳۰) در خطبه ۱۴۷ نهج‌البلاغه می‌خوانیم: الغایه من البعثه: فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَهِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَهِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ أَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَ کَیْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ. خداوند حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایى بخشیده به پرستش خود راهنمایى کند، و آنان را از پیروى شیطان نجات داده به اطاعت خود کشاند، با قرآنى که معنى آن را آشکار کرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را بدانند که نمى دانستند، و به پروردگار، اعتراف کنند پس از انکارهاى طولانى اعتراف کردند، و او را پس از آن که نسبت به خدا آشنایى نداشتند به درستى بشناسند. پس خداى سبحان در کتاب خود بى آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نمایاند، و از قهر خود ترساند، و اینکه چگونه با کیفرها ملّتى را که باید نابود کند از میان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد. الزمان المقبِل: وَ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَیْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِکَ الزَّمَانِ سِلْعَهٌ أَبْوَرَ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا فِی الْبِلَادِ شَیْءٌ أَنْکَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْکَرِ، فَقَدْ نَبَذَ الْکِتَابَ حَمَلَتُهُ وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ، فَالْکِتَابُ یَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِیدَانِ مَنْفِیَّانِ وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِی طَرِیقٍ وَاحِدٍ لَا یُؤْوِیهِمَا مُؤْوٍ، فَالْکِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ فِی النَّاسِ وَ لَیْسَا فِیهِمْ وَ مَعَهُمْ وَ لَیْسَا مَعَهُمْ، لِأَنَّ الضَّلَالَهَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا، فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَهِ وَ افْتَرَقُوا [عَنِ] عَلَى الْجَمَاعَهِ کَأَنَّهُمْ أَئِمَّهُ الْکِتَابِ وَ لَیْسَ الْکِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا یَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ. وَ مِنْ قَبْلُ مَا [مَثَلُوا] مَثَّلُوا بِالصَّالِحِینَ کُلَّ مُثْلَهٍ وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اللَّهِ فِرْیَهً وَ جَعَلُوا فِی الْحَسَنَهِ عُقُوبَهَ السَّیِّئَهِ. وَ إِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَ تَغَیُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِی تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَهُ وَ تُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَهُ وَ تَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَهُ وَ النِّقْمَهُ. همانا پس از من در روزگارى بر شما فراخواهد رسید که چیزى پنهان تر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایى زیانمندتر از قرآن نیست اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند، و متاعى پرسودتر از قرآن یافت نمى شود آنگاه که آن را تحریف کنند و معانى دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چیزى ناشناخته تر از معروف، و شناخته تر از منکر نیست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مى کنند، پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور مى گردند، و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهى میان مردم ندارند. پس قرآن و پیروانش در میان مردمند اما گویا حضور ندارند، با مردمند ولى از آنها بریده اند، زیرا گمراهى و هدایت هرگز هماهنگ نشوند گر چه کنار یکدیگر قرار گیرند. مردم در آن روز، در جدایى و تفرقه هم داستان، و در اتّحاد و یگانگى پراکنده اند، گویى آنان پیشواى قرآن بوده و قرآن پیشواى آنان نیست، پس از قرآن جز نامى و نزدشان باقى نماند، و آنان جز خطى را از قرآن نشناسند. و در گذشته نیکوکاران را کیفر داده، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و کار نیکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پیش از شما زندگى مى کردند، به خاطر آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجل ها، نابود گردیدند، تا ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى که عذرها را نپذیرد، و درهاى باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازات هاى پس از مردن را به همراه آورد. عِظَهُ الناس: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهُ دَلِیلًا هُدِیَ لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ. وَ إِنَّهُ لَا یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَهَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَهَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یَتَوَاضَعُوا لَهُ وَ سَلَامَهَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا قُدْرَتُهُ أَنْ یَسْتَسْلِمُوا لَهُ. فَلَا تَنْفِرُوا مِنَ الْحَقِّ نِفَارَ الصَّحِیحِ مِنَ الْأَجْرَبِ وَ الْبَارِئِ مِنْ ذِی السَّقَمِ. وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ. اى مردم هر کس از خدا خیر خواهى طلبد، توفیق یابد، و آن کس که سخنان خدا را راهنماى خود قرار دهد به راست ترین راه، هدایت خواهد شد، پس همانا همسایه خدا در أمان، و دشمن خدا ترسان است. آن کس که عظمت خدا را مى شناسد سزاوار نیست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندى ارزش کسانى که بزرگى پروردگار را مى دانند در این است که برابر او فروتنى کنند، و سلامت آنان که مى دانند قدرت خدا چه اندازه مى باشد در این است که برابر فرمانش تسلیم باشند. پس، از حقّ نگریزید چونان گریز انسان تندرست از فرد «گر» گرفته، یا انسان سالم از بیمار، و بدانید که هیچ گاه حق را نخواهید شناخت جز آن که ترک کننده آن را بشناسید. هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود مگر آن که پیمان شکنان را بشناسید، و هرگز به قرآن چنگ نمى زنید مگر آن که رها کننده آن را شناسایى کنید. فَالْتَمِسُوا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، فَإِنَّهُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، لَا یُخَالِفُونَ الدِّینَ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَهُوَ بَیْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق. پس رستگارى را از اهل آن جستجو کنید، که اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رمز حیات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند، آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان، و سکوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مى دهد. نه با دین خدا مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مى کنند،  دین در میان آنان گواهى صادق، و ساکتى سخنگوست.

دیدگاهتان را بنویسید

دو × 3 =