با سلام و احترام خدمت خوانندگان محترم

دیشب توی خواب خیلی تعرق کردم، آنچنان که بالشت و تشک کاملا خیس شده بود. چند بار هم بیدار شدم. صبح قرص‌ها را خوردم و غرغره آب نمک کردم. معمولا کمی آب نمک را از طریق بینی بالا می‌کشم تا مجاری تنفسی نیز شست‌وشو شود. با لیمو و رطب و آب و گلاب گلویی تازه کردم. پیام‌های دوستان را جواب دادم و پیام‌های شما عزیزان را در سایت خوانندم. از محبت همه‌ی شما بزرگواران، سپاسگزارم. الحمدالله حس بویایی همچنان برقرار است و طعم غذاها را کاملا می‌فهمم. گلویم چرک کرده است که امیدوارم به لطف خداوند با مصرف قرص آموکسی سیلین برطرف شود. اتاق را با جاروی دستی به صورت اجمالی تمیز کردم. امروز چند بار عطسه کردم، وقتی عطسه می‌کنم، سینه‌ام درد می‌گیرد. احساس می‌کنم داخل سینه دارد کار خودش را می‌کند. پسرعمویم پیام داده است که هرچه می‌خواهی بکن، فقط زنده بمان. الحمدالله حالم خوب است و مرگ و زندگی در دست پروردگار رحمن می‌باشد. اینقدر خانواده در زحمت افتاده‌اند که شرمسار محبت بی‌کرانشان هستم. حوالی ظهر احساس خستگی و بی حالی کردم و حدود ۶ ساعت خوابیدم. بیدار که شدم کتابی از شریعتی را خواندم و در کنار مطالعه به جای شام، میوه خوردم تا دمای بدنم کاهش یابد. در هنگام استراحت گوشی را روی حالت بی صدا می‌گذارم تا تماس‌های مکرر عزیزان باعث بدخوابی نشود. سوالات دانشگاه آزاد را هم طرح کردم و در سامانه قرار دادم تا فردا دانشجویان بتوانند آزمون دهند. کم کم چهره‌ام به انسان‌های اولیه دارد نزدیک می‌شود و این از موهبت‌های دوران کروناست که انسان بازگشتی تاریخی را تجربه می‌کند. کتاب‌های موجود در خانه رو همه مطالعه کردم، لذا یه سری کتاب به صورت اینترنتی سفارش دادم که روزهای قرنطینه رو با اون‌ها سپری کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

پانزده − 9 =