سوره النوح
سوره ۷۱ قرآن سوره نوح است که در جزء ۲۹ قرار دارد. داستان حضرت نوح از داستانهای مهم قرآن مجید است. در ۲۸ سوره و متجاوز از ۱۰۰ آیه این داستان مطرح شده است. نام حضرت نوح نیز جزو اسامی مهم قرآن است. در قرآن بیش از همه نام حضرت موسی به تعداد ۱۳۶ بار آمده است. نام حضرت محمد ۴ بار در قرآن آمده است، هرچند با تعابیر و اشارات مختلفی بسیار به پیامبر اشاره شده است. تاکید بر نام حضرت موسی و قومش به خواننده میفهماند که تجربه قوم بنی اسرائیل که امتی بودند که بر اساس شریعت یک جامعه دینی را تشکیل دادهاند در قرآن مورد توجه بوده است. پس از آن یکی از مهمترین داستانها، داستان زندگی حضرت ابراهیم است. میتوان گفت که پیامبر ما تحقق دعای حضرت ابراهیم میباشد. پس از آن داستان زندگی حضرت عیسی بن مریم مورد توجه قرار گرفته و در درجهی بعد داستان زندگی حضرت نوح یکی از داستانهای کلیدی قرآن محسوب میشود. در سوره هود به صورت دقیق به داستان حضرت نوح پرداخته شده است. در دو سورهی نوح و سورهی یوسف نیز آیاتی یکپارچه در مورد داستان حضرت نوح میخوانیم.
در سورهی جن خوانده میشود که پیام پیامبر را غریبهها و جنیان میشنوند و هم خود بهره میبرند و هم به سوی قوم خود میروند تا این پیام را برسانند، در حالیکه نزدیکان و همشهریان پیامبر روی بر میگردانند. در سوره نوح از همان منظر به داستان رسالت نوح پیامبر نگریسته میشود. مدت زمان رسالت حضرت نوح نسبت به مدت زمان رسالت پیامبر اسلام، به مراتب رسالتی طولانیتر بوده است و او نیز با شرایط نافرمانی و عدم تبعیت مواجه بوده است. نوح پیامبری است که حدود ۹۵۰ سال در جهت رسالت تلاش کرده است تا قومش هدایت شوند. لذا در این سوره صبر و شکیبایی وی را در انجام رسالتش در مییابیم و با روند تربیتی پروردگار در مواجهه با این عصیانها آشنا میشویم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱﴾
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم که قومت را پیش از آنکه عذابى دردناک به آنان رسد هشدار ده (۱)
قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿۲﴾
[نوح] گفت اى قوم من من شما را هشدار دهنده اى آشکارم (۲)
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ ﴿۳﴾
که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید (۳)
یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرْکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴﴾
[تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و [اجل] شما را تا وقتى معین به تاخیر اندازد اگر بدانید چون وقت مقرر خدا برسد تاخیر بر نخواهد داشت (۴)
ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، ما در اینجا پروردگار، نظام هستی، شخصیت رسول و تلاش و صبوری وی است، به قول مولانا
… تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفل کی جوشد لبن … (مرجع)
نوح در این ارسال چه رسالتی داشته است؟! که مردم را انذار دهی، هشدار دهی و برای آنها اعلام وضعیت قرمز کنی. یعنی به قومت بگویی که گرفتار نتیجه سوء اعمالشان میشوند و دچار عذاب میگردند. عذاب یعنی محرومیت از نعمتها. وقتی که غذای نامناسب بخوریم و یا زیادهروی کنیم، دکتر به ما هشدار میدهد که با این وضعیت اگر پیش بروی، دچار بیماری خواهی شد، خواهی مرد و یا از استفاده از برخی از نعمتها محروم میشوی. لذا انذار در اینجا نیز هشدار دادنی است از آنکه عذاب و محرومیتی در راه است. این هشدار قبل از آنکه عذابی الیمی گریبانگیرشان شود صورت میگیرد.
نوح رسالتش را اعلام میکند و میگوید که ای قوم من، من آشکارا اعلام خطر میکنم و این هشداری برای شما است و انذاری مبین و آشکار است. حال قومش باید چه کنند؟! راهکار چیست؟! وجود خود را پذیرای دستورات خداوند کنید، محدوده شناس باشید و تقوا و ترمزی خود کنترلکننده در انجام کارها داشته باشید و اطاعت و فرمانبردار من باشید. من در اینجا به رسالتی که نوح از سوی پروردگار دارد اشاره دارد و مقصود فرمانبرداری از شخصی غیر از خدا نیست. تا خداوند پیامد و عوارض ناشی از اعمال شما را پاک گرداند و اجل شما را تا وقت معینی به تاخیر بیاندازد. لذا بدانید که چون آن زمان فرارسد، تاخیری نخواهد داشت.
در این آیهها نوح بازگو میکند که با این شرایط و اعمالی که برای جامعه ساختهاید، دیری نخواهد بود که جامعه از هم فرو میپاشد و این قوم دچار محرمیتها و عذابی دردناک میشوند. لذا فرصت تغییر و اصلاح محدود است و باید سریع در جهت این اصلاحات شتافت که اگر این مهلت به پایان برسد، جامعه دچار فروپاشی میشود، آنچنانی که اگر فرصت انسان به پایان رسد و بمیرد، دیگر زمانی برای اصلاح ندارد و هنگامی که قیامتی فرا رسد که بی تاخیر است، به اعمال وی رسیدگی خواهد شد. نوح با قومش این هشدار را بیان میکند، اما قومش قصد تغییر و اصلاح ندارند، لذا نوح لب به سخن میگشاید.
*انذار: نوعی اعلام خطر، هشدار
*عذاب: محرومیت از هر نیازی به معنای عذاب است.
*عبادت: هموار کردن جادهی وجود برای پذیرش فرامین الهی. نوعی چراغ سبز نشان دادن در پذیرش دستورهای پروردگار.
*تقوا: پرهیزکاری، تقوا نوعی ترمز است و به صورت خودکنترل کننده ما را از انجام کارهای بد باز میدارد.
*غفر: پاک گرداندن، پاکیزه کردن، خنثی کردن آثار اعمال منفی، مغفرت نوعی تغییر فردی و یا جمعی است، لذا استغفار کاری عملی است که میتواند بخش زبانی نیز داشته باشد. نه آنکه استغفار را کاملا زبانی بدانیم. برای رفع اعمال منفی، باید اعمالی را انجام دهیم و شاید لازم باشد آسیبهایی را جبران کنیم.
*ذنب: در عربی به دم حیوان ذنب میگویند. کارها و اعمال انسانها در دنیا دارای پیامد و عوارضی است که به آن ذنب گفته میشود.
*اجل: سرآمد، موعد زمانی. اجل دو حالت دارد: اجل معلق و اجل مسمی، در حالت اجل مسمی یعنی موعدی برای رویدادی مشخص شده است و اگر درست رفتار شود، تا آن موعد رخ دادن آن رویداد محقق میشود. حالت دیگر، اجل معلق است، یعنی زمان مشخصی برای رویداد مشخص نشده است و هر لحظه ممکن است آن اتفاق رخ دهد. مثلا در روی جعبه قطعهای نوشته شده است که این قطعه ۱۰۰۰ ساعت دوام خواهد داشت، یعنی اجلی مسمی برای آن تعیین شده است، اگر درست از آن قطعه استفاده کنید، احتمالا تا آن زمان قطعه عمر خواهد کرد، اما با عدم رسیدگی، عدم تغییرات و اصلاحات لازم در سیستمی که قطعه در آن به کار رفته است، ممکن است به اجل مسمی نرسیدم و آن رویداد در اجلی معلق و زمانی که مشخص و قابل پیش بینی نیست، عمرش پایان یابد. رویدادهای موجود زندگی، مرگ و پس از مرگ انسان نیز چنین است و همچنین سقوط جوامع و امپراطوریها.
قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا ﴿۵﴾
[نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت کردم (۵)
فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا ﴿۶﴾
و دعوت من جز بر گریزشان نیفزود (۶)
وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا ﴿۷﴾
و من هر بار که آنان را دعوت کردم تا ایشان را بیامرزى انگشتانشان را در گوشهایشان کردند و رداى خویشتن بر سر کشیدند و اصرار ورزیدند و هر چه بیشتر بر کبر خود افزودند (۷)
ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا ﴿۸﴾
سپس من آشکارا آنان را دعوت کردم (۸)
ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا ﴿۹﴾
باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشیده نیز به ایشان گفتم (۹)
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا ﴿۱۰﴾
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است (۱۰)
یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ﴿۱۱﴾
[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد (۱۱)
وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ﴿۱۲﴾
و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد (۱۲)
نوح گفت: پروردگارا من قومم را شب و روز در هر زمانی دعوت کردم. اما به دعوت من نه تنها اعتنا نکردند، بلکه جز بر فرار، دوری و گریز آنها نیافزود. و من هر بار که آنان را دعوت کردم تا پاک شوند، اصلاح گردند، تغییر کنند و نگاهشان را به زندگی تغییر دهند، آنها انگشتهای خودشان را در گوشهایشان میکردند و جامه بر سر میکشیدند. تا نه چشمشان من را ببیند و نه گوششان پیامها و هشدارهای مرا بشنود. اصرار ورزیدند و هرچه بیشتر بر کبر و خودبزرگبینی خود افزودند. زمان گذشت و گذشت، سپس آشکارا آنها را دعوت کردم. باز من به آنان اعلان نمودم و در خلوتشان پوشیده نیز به ایشان گفتم. و گفتم که از پروردگارتان که تربیت عالم در دست اوست، استغفار و آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده و پاک کننده است. تا برای ما از آسمان بارانی پی در پی ارسال کند تا پاکیزه شوید. شما را با اموال و فرزندانتان یاری کند و برای شما باغهایی قرار دهد و نهرهایی برای شما پدید آورد.
لذا نوح میگوید که من همهی شیوهها در تمام زمانم در پیدا و پنهان به کار بردم، تا از نعمتهای خدا بهرمند شوند، نه آنکه از آن محروم گردند و دچار عذاب شوند. اما حاصل چیست!
*ثیاب: جمع ثوب، پیراهنها، پوششها.
*استکبر: تمایل به خودبزرگبینی
*ثم: توالی زمانی، سپس
*سر: سِر، پنهانی
*مدرارا: پی در پی، بارشی مستمر، همخانوادهی ادرار
*بنین: پسران. در گذشته هر خانواده اگر پسران بیشتری داشت، امنیت را بهتر حفظ میکردند، لذا بنیان خانواده در زندگیهای بدوی و وحشی با افزایش پسران حفظ میشد. در اینجا میتوان به فرزندان ترجمه نمود.
مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا ﴿۱۳﴾
شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید (۱۳)
وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا ﴿۱۴﴾
و حال آنکه شما را مرحله به مرحله خلق کرده است (۱۴)
أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ﴿۱۵﴾
مگر ملاحظه نکرده اید که چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفریده است (۱۵)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿۱۶﴾
و ماه را در میان آنها روشنایى بخش گردانید و خورشید را [چون] چراغى قرار داد (۱۶)
وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ﴿۱۷﴾
و خدا[ست که] شما را [مانند] گیاهى از زمین رویانید (۱۷)
ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیهَا وَیُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا ﴿۱۸﴾
سپس شما را در آن بازمى گرداند و بیرون مى آورد بیرون آوردنى [عجیب] (۱۸)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا ﴿۱۹﴾
و خدا زمین را براى شما فرشى [گسترده] ساخت (۱۹)
لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا ﴿۲۰﴾
تا در راههاى فراخ آن بروید (۲۰)
شما را چه شده که برای خداوند ارزش قائل نیستید و جایگاه پروردگار را سبک میشمارید. حال آنکه خداوند شما را مرحله به مرحله و با گوناگونی خلقت کرده است. آیا نمیبینید که خداوند طبقه به طبقه هفت آسمان را خلق کرده است. و ماه را در میان آنها (در میان هفت آسمان) روشناییبخش گردانده و خورشید را چون سراج و چراغی قرار داده است. لایهی هفتم آسمان، لایهای مغناطیسی است که جاذبه زمین بر آن اثر میکند، ماه در این لایهی پاپیونی قرار دارد. در حالیکه خورشید را در این آیه از هفت آسمان جدا کرده است و خورشید را منبع نور یعنی سراج میخواند و ماه را صرفا بازتاب دهنده نور.
و خداست که شما را هم مانند گیاهی از زمین رویانده است و سپس شما را در آن باز میگرداند و خارج میکند، آنهم بیرون آوردنی عجیب و شگفت. تعبیر روییدن انسان از زمین، در داستان تولد حضرت عیسی نیز آمده است، گویی نطفهای در رحم حضرت مریم رویانده شد. لذا در اینجا خلقت انسان از زاویهی بهرهبرداری از عناصر اصلی مشترک و موجود در بدن موجودات زنده نگریسته شده است، عناصری که در خاک موجود است و پس از مرگ نیز با تجزیه شدن بدن ما دوباره جزئی از خاک میشویم و مجددا در روز معاد از خاک بر میخیزیم. نوعی بهرهبرداری از نعمتهای الهی که در مقابل آن محرومیت از نعمتها که همان عذاب است قرار دارد.
و خدایی که زمین را برای شما چون فرشی پهن و گسترده ساخت تا بساطی برای رشد و زندگی انسانها فراهم شود. امروزه همه میدانیم که زمین در طی میلیاردها سال برای رشد و زندگی موجودات زنده آرام و قرار گرفته است و سطح زمین بهگونه گسترده شد تا موجودات زندهی امروزی بتوانند در آن اکوسیستمی که پدید آمده، زندگی کنند. امروزه با پیشرفت علم میدانیم که اگر کرهی زمین را به سیب تشبیه کنیم، سطح پوستهی بیرونی کرهی زمین از پوست سیب نیز نازکتر است. اگر این میزان ضخامت پوسته کمتر و یا بیشتر بود، وضعیت زمین برای سکونت شرایط دیگری داشت. اگر بخشهایی از پوستهی زمین تکمیل نشده بود، چرخه ابرها و گذر بادها را تحت تاثیر قرار میداد و گازهای سطح زمین با انفجارهای ممتد سطحی، زمین را برای زندگی هموار نمیکرد. این است که زمین هم برای انسان بسط داده شد و همچون فرشی گسترش یافت تا انسانها بتوانند در آن سیر و سیاحت کنند و در گوشهای حبس نشوند و در درهها نمانند. بلکه در راهها و مسیرهایی فراخ سیر و سفر کنند.
آیا این استدلالها برای قوم نوح فایدهای بخشید؟! آیا آنها این استدلالهای عقلی را میپذیرند و یا دست در دست خرافات مینهند و به موهومات متوسل میشوند!؟
*وقار: سنگینی، سنگین شمردن. وقر یعنی سنگین. ارزشگذاردن و وقار در مقابل سبک شمردن است.
*اطوار: جمع طور، انواع گوناگون، تفاوتها، مرحله به مرحله، طور طور
*نور: نور، تابش نور، پرتوهای نور، بازتاب نور
*سراج: منبع نور، چراغی که از خود نور میدهد.
*سلک: رفتن، سیر و سفر کردن، همخانواده سلوک
*سبل: راه، مسیر، همخانواده سبیل
*فجاج: درهها، فج به معنای شکاف است.
قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا ﴿۲۱﴾
نوح گفت پروردگارا آنان نافرمانى من کردند و کسى را پیروى نمودند که مال و فرزندش جز بر زیان وى نیفزود (۲۱)
وَمَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا ﴿۲۲﴾
و دست به نیرنگى بس بزرگ زدند (۲۲)
وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا ﴿۲۳﴾
و گفتند زنهار خدایان خود را رها مکنید و نه و د را واگذارید و نه سواع و نه ی غوث و نه ی عوق و نه ن سر را (۲۳)
وَقَدْ أَضَلُّوا کَثِیرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا ضَلَالًا ﴿۲۴﴾
و بسیارى را گمراه کرده اند [بار خدایا] جز بر گمراهى ستمکاران میفزاى (۲۴)
مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا ﴿۲۵﴾
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشى درآورده شدند و براى خود در برابر خدا یارانى نیافتند (۲۵)
نوح گفت: پروردگارا آنها از من فرمان نمیبرند و عصیان و نافرمانی میکنند و از کسی تبعیت و پیروی میکنند که مال و فرزند دارد، در حالی که جز به زیان و خسارت آنها او نمیافزاید. یعنی قوم نوح بهجای اینکه از پروردگار تبعیت کنند، نوکری قدرتهای دنیایی را میکنند و از کسانی پیروی میکردند که پول و فرزند بیشتری دارد. زیرا پول و فرزند را نماد قدرت میدانستند.
آنها فقط کلامی نافرمانی و عصیان نمیکنند، بلکه دست به نیرنگ بزرگتری میزدند و راهبردهای متکبرانهای را در پیش میگیرند. و به تودههای مردم میگفتند: مبادا دست از بتها بردارید. در آن زمان پنج تنی داشتهاند که به آنها متوسل میشدهاند، نام پنج بتی که آنها را میپرستیدند، ۱) ود، ۲) سواع، ۳) یغوث، ۴) یعوق، ۵) نسر بود. علامه طباطبایی میگوید که این پنج مورد، پنج عالم بزرگواری بودهاند که بین فاصلهی حضرت آدم و حضرت نوح زندگی میکردند. این پنج انسان را معاصرانشان پرچمدار توحید میدانستهاند، پس از مرگشان مردم میگویند این افراد را که نمیتوان ساده دفن کرد، سنگ قبر، نشانه و بارگاهی برای آنها بسازیم. نسلهای بعدی که هیچ خاطرهای از اندیشهها، پیامها، رفتارها و سبک زندگی آنها نداشتند، این نمادها را مجللتر بنا کردند. رفته رفته آنها تبدیل به بتهایی شدند که مردم از آنها حاجت میطلبیدند. لذا مزار این موحدان به مرور زمان به بتکدههایی تبدیل میشود.
*خسارا: خسارت، زیان، خسران
*مکر: حیله، توطئعه، ترفند، راهبرد
وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا ﴿۲۶﴾
و نوح گفت پروردگارا هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار (۲۶)
إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا ﴿۲۷﴾
چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند (۲۷)
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارًا ﴿۲۸﴾
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى که در سرایم درآید و بر مردان و زنان با ایمان ببخشاى و جز بر هلاکت ستمگران میفزاى (۲۸)
و نوح گفت: پرودگارا که منبع تربیتی، هیچ کدام از کفران کنندگان و پوشانندگان حقیقت را روی زمین آزاد مگذار و به حال خود رها مکن. چرا که اگر تو آنان را آزاد باقی بگذاری، بندگانت را گمراه میکنند و جز ناسپاسی و پوشاندن حقیقت و کفران نمیزایند. مسلما این افراد، افرادی قانون شکن و حرمت شکن را تربیت میکند، افرادی که حقایق را نادیده میگیرند. پروردگارا من، والدینم و هر مومنی که در سرایم درآید و هر مرد و زنِ با ایمانی را بیامرز و ببخشای و جز بر هلاکت ظالمان میفزای. ظالمان که عملا چنگ در نعمتها میزنند و پنجه بر گردهی مردم میسایند و از رشد و شکوفایی انسانها جلوگیری میکنند. در طبیعت نیز برای رشد گیاهان، علفهای هرزه را میچینند، لذا هلاکت ظالمان تشبیهی از کندن علفهای هرز در زمین برای رشد و بهرهمندی بهتر گیاهان از نعمتهای الهی است.
*ذر: رها کردن، آزاد و رها گذاشتن، چیزی را آزاد و رها به حال خود رها کردن.
*فاجر: فجر یعنی شکافتن، فاجر انسانی است که قانون شکن است و در مقابل متقی است که خود را مقید به قوانین میداند.
*کفار: کفار مبالغه کفر است، کفر یعنی نادیده گرفتن حقیقت
*ظالم: ستمگر، کسی است که ظلم میکند. ظلم به معنی ستم است. لذا ظالم کسی است که عملا ستم میکند.
برچسب ها: انحطاط جامعه پوشانندگان حقیقت تفسیر قرآن تقوا حضرت نوح خورشید خورشید منبعی نور دکتر محمد حسن محمد پور دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور رسالت رسول رشد و بالندگی جامعه زمین ستمگر سراج سوره نوح شمس صبر و شکیبایی ظالم عذاب قمر قوم کافر ماه ماه بازتابنده ی نور محرومیت از نعمت ها محمدحسن محمدپور مومن نوح (ع) نوح علیه السلام نور