سوره المعارج

 

سوره ۷۰ قرآن کریم سوره معارج است که در جزء ۲۹ قرار دارد و شامل ۴۴ آیه است. معارج به معنای پله و پلکان است و تنها به بالا رفتن مکانی اشاره ندارد، بلکه ارتقاء شغلی، ارتقاء فرهنگی، ارتقاء اندیشه و عقل را نیز معارج می‌گویند. محور اصلی این سوره در مورد عذاب و محرومیت از نعمت‌ها است. هم در آغاز سوره و هم در پایان سوره در خصوص پرسش پیرامون عذاب و بیم و هشداری از عذاب می‌باشد.

*معارج: پله، پلکان، بالا رفتن فیزیکی، ارتقاء یافتن.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱

پرسنده‏ اى از عذاب واقع‏شونده‏ اى پرسید (۱)

لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲

که اختصاص به کافران دارد [و] آن را بازدارنده‏ اى نیست (۲)

مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿۳

[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است (۳)

تَعْرُجُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ ﴿۴

فرشتگان و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى ‏روند (۴)

فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا ﴿۵

پس صبر کن صبرى نیکو (۵)

إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا ﴿۶

زیرا آنان [عذاب] را دور مى ‏بینند (۶)

وَنَرَاهُ قَرِیبًا ﴿۷

و [ما] نزدیکش مى ‏بینیم (۷)

پرسشگری از عذابی که واقع می‌شود از پیامبر سوال می‌کند. پاسخ این سوال این است که برای کافران عامل دفع کننده و بازدارنده‌ای برای این عذاب وجود ندارد. این عذاب از کجا ناشی می‌شود؟! از جانب خدایی که صاحب معارج است. در روزی که مقدار او پنجاه هزار سال است، ملائکه، فرشتگان و روح به سوی او عروج می‌کنند و بالا می‌روند. لذا استعدادها و توانایی‌های درونی و بیرونی انسان و اراده‌ی او در آن روز ارتقاء می‌یابد تا در مسیر الهی قرار گیرد. این اتفاق کی خواهد افتاد، اگر آن را ۵۰۰۰۰ سال بدانیم، در مقابل عمر زمین، بسیار کوتاه است و به نظر کافران در مقابل عمر انسان بسیار طولانی پنداشته می‌شود. لذا این واقعه لحظه‌ای نیست، بلکه به زودی رخ خواهد داد. پس صبر کن، آن‌هم صبری جمیل و نیکو. زیرا آن‌ها این را بعید و دور می‌بینند و ما آن‌را نزدیک می‌بینیم. به قول مولوی:

پشه کی داند که این باغ از کیست

کو بهاران زاد و مرگش در دی ست (مرجع)

انسان‌هایی که اندیشه‌های محدودی دارند، زمان را با زمان‌های دنیایی می‌سنجند، در حالی‌که زمان در مقیاس کهکشانی، معنای دیگری دارد. انسان‌های دنیایی قیامت را دور می‌پندارند، در حالی‌که در حساب پروردگار این رویدادهای لحظه‌ای بیش نیست. پس این واقعه کی رخ می‌دهد؟!

*عذاب: محرومیت از نعمت، عذاب در مقابل راحتی و رفاه است. لذا هر نوع محرومیت از خیر، رحمت و نعمت نوعی عذاب محسوب می‌شود.

*واقع: وقوع هر چیزی یعنی اتفاق افتادن و شکل گرفتن آن رویداد

*معارج: پلکان، درجات، ارتقاء یافتن‌ها

*ملائکه: ملایکه، فرشتگان، استعداد و توانایی‌ها

*روح: روح، اراده‌ی الهی که سبب تقویت اراده‌ی انسان می‌شود. نوعی انرژی درونی که مانند امری الهی سبب استواری و پایداری اندیشه و گام‌ها می‌شود. هم‌خانواده ریاح که به معنای باد است. لذا روحی هم‌چون اراده نادیدنی است و لطیف است.

یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ ﴿۸

روزى که آسمانها چون فلز گداخته شود (۸)

وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ ﴿۹

و کوهها چون پشم زده گردد (۹)

وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیمًا ﴿۱۰

و هیچ دوست صمیمى از دوست صمیمى [حال] نپرسد (۱۰)

یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ﴿۱۱

آنان را به ایشان نشان مى‏ دهند گناهکار آرزو مى ‏کند که کاش براى رهایى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد (۱۱)

وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ ﴿۱۲

و [نیز] همسرش و برادرش را (۱۲)

وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ ﴿۱۳

و قبیله‏ اش را که به او پناه مى‏ دهد (۱۳)

وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنْجِیهِ ﴿۱۴

و هر که را که در روى زمین است همه را [عوض مى‏ داد] و آنگاه خود را رها میکرد (۱۴)

آن زمانی که آسمان به رنگ مُهل در می‌آید، رنگ شبیه گل سرخی تیره. زمانی که کوه‌ها مثل پشم حلاجی شده در هوا معلق و پودر می‌شوند و هیچ دوست صمیمی از دوستش سراغی نمی‌گیرد. یعنی آن‌چنان درگیر این فاجعه هستند که برای آن‌ها زمانی پیش نمی‌آید و در آن فرصت به چیزی به جز نجات خود نمی‌اندیشند. آن‌ها آگاه می‌شوند و مجرمی که از خداوند بریده است، آرزو می‌کند که کاش برای رهایی از عذاب آن روز می‌توانست پسران و فرزندان خود را برای خودش فدا کند. هم‌چنین حاضر است همسر و برادرش را نیز بدهد. و حتی حاضر است که فصیله یا اصطلاحا قبیله و خانواده‌ی خود را بدهد، و حتی همه ی کسانی که روی زمین هستند را بدهد تا خود را رها سازد. یعنی این مساله شوخی نیست که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت، بلکه واقعه بزرگی است که عذابی شدید و دردناک است و هر کسی می‌خواهد به هر طریقی از آن بگریزد تا دامنش را نگیرد.

*بصر: آگاهی، بصیر شدن، آگاه شدن، هم‌خانواده بصیر، تبصره

*یوده: دوستی با اشتیاق، هم‌خانواده مودت

*مجرم: کسی است که روابط طبیعی که خداوند برای وی نهاده است را قطع می‌کند، بریده از خداوند، گناه‌کار.

*مُهل: به رنگ آهن گداخته، رنگ گل سرخ، رنگ انفجارهای کیهانی (سوپرنواها)

کَلَّا إِنَّهَا لَظَى ﴿۱۵

نه چنین است [آتش] زبانه مى ‏کشد (۱۵)

نَزَّاعَهً لِلشَّوَى ﴿۱۶

پوست‏ سر و اندام را برکننده است (۱۶)

تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿۱۷

هر که را پشت کرده و روى برتافته (۱۷)

وَجَمَعَ فَأَوْعَى ﴿۱۸

و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته] فرا مى‏ خواند (۱۸)

اما آن‌چنان زبانه‌ای می‌کشد و دامن گیر می‌شود که دست و پا و اطراف بدن را متلاشی می‌کند و کسی را که پشت کرده بود و روی برتافته بود، و کسی که وجود خود را هم‌چون ظرفی به انباشتن اموال دنیایی صرف کرده بود، فرا می‌خواند و او را به این زبانه دعوت می‌کند.

*نزاع: کندن، تکه تکه شدن، پوست کندن

* لِلشَّوَى: دست و پا و اطراف بدن.

*تدعو: می‌خواند

*ادبر: پشت کرده، دبر یعنی پشت

*تولی: روی بر تافتن

*اوعی: اوعیه یعنی ظرف، اوعی کسی است که وجود خودش را انباشته و پر کرده. انسانی که ظرف جمع آوری مال شده است.

إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹

به راستى که انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است (۱۹)

إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿۲۰

چون صدمه‏ اى به او رسد عجز و لابه کند (۲۰)

وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ﴿۲۱

و چون خیرى به او رسد بخل ورزد (۲۱)

إِلَّا الْمُصَلِّینَ ﴿۲۲

غیر از نمازگزاران (۲۲)

همانا انسان هلوع آفریده شده است. هلوع یعنی چه؟ آیه‌ی بعد توضیح می‌دهد. وقتی که شری به او برسد، بی‌تابی می‌کند و برعکس، وقتی که شرایط خوب باشد و خیری به او برسد، مانع می‌شود و بخل می‌ورزد تا دیگران از آن بهرمند نشوند. آیا همه این‌گونه هستند؟! خیر، همه این‌گونه هستند به جز مصلین.

*هلوع: کم ظرفیتی، ناصبوری، جزع و فزع کننده، نا شکیبایی، هول بودن

*جزع: بی‌تابی، کنترل خود را از دست دادن

*منوع: مانع شونده

الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿۲۳

همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مى کنند (۲۳)

وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿۲۴

و همانان که در اموالشان حقى معلوم است (۲۴)

لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵

براى سائل و محروم (۲۵)

وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۲۶

و کسانى که روز جزا را باور دارند (۲۶)

وَالَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ﴿۲۷

و آنان که از عذاب پروردگارشان بیمناکند (۲۷)

إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ﴿۲۸

چرا که از عذاب پروردگارشان ایمن نمى‏ توانند بود (۲۸)

در این‌جا خصوصیت‌هایی از مصلین آمده است. مصلینی که روی به سوی خداوند کرده‌اند. ۱) کسانی که بر صلات (یعنی رویکردن به خداوند) دائمی هستند. یعنی در ارتباط و اتصالشان به خداوند مداومت دارند. به عبارت دیگر، ارتباطی دائمی با خداوند برقرار کرده‌اند و در همه‌ی احوال خداوند برای آن‌ها ملاک است. ۲) کسانی که در اموالشان حقی معلوم و مشخص برای سائل و محرومان در نظر می‌گیرند. لذا آن‌ها دیگران را در اموال خود صاحب حق معلومی می‌دانند تا بخشی از اموالشان برای نیازمندان، درخواست‌کنندگان و محرومان صرف شود. ۳)  کسانی که روز جزا را باور دارند و زبانی و عملی تصدیق می‌کنند. نه آن‌که تنها زبانی بگویند ما به روز جزا ایمان داریم، اما در عمل به گونه‌ای دیگر رفتار کنند. ۴) کسانی که از عذاب پروردگارشان بیم دارند و این عشق و علاقه‌ی شدید سبب شفقت نسبت به عذاب می‌شود. چرا که عذاب پروردگار چیزی نیست که خیال افراد از آن راحت باشد. زیرا غیر مامون است و پروردگار به کسی امن و امانی نداده است، مگر آنان‌که اعمالشان و رفتارشان درست باشد که مشفقانه در بیم از عذاب و محرومیت هستند.

*مصلین: معنای مصلین در مقابل مجرمین است. صلی یعنی رویکرد و به سوی خداوند روی کردن و ایجاد پیوند است، در حالی که جرم به انقطاع و گسستن پیوند و پشت کردن به خداوند است.

*سائل: درخواست کننده، نیازمند

*محروم: کسی که از حقش محروم شده است.

*دین: جزا و پاداش

*صدق: باوری عملی

*مشفق: ترسی که از دوست داشتن ناشی می‌شود، بیم داشتن، هم‌خانواده شفق، شفیق، مشفق، شفقت

*مامون: ایمن، امن و امان

وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۲۹

و کسانى که دامن خود را حفظ مى کنند (۲۹)

إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ﴿۳۰

مگر بر همسران خود یا کنیزانشان که [در این صورت] مورد نکوهش نیستند (۳۰)

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۳۱

و هر کس پا از این [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند (۳۱)

وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿۳۲

و کسانى که امانتها و پیمان خود را مراعات مى کنند (۳۲)

وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ﴿۳۳

و آنان که بر شهادتهاى خود ایستاده‏ اند (۳۳)

وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿۳۴

و کسانى که بر نمازشان مداومت مى ‏ورزند (۳۴)

أُولَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ ﴿۳۵

آنها هستند که در باغهایى [از بهشت] گرامى خواهند بود (۳۵)

۵) کسانی که پاکدامنی می‌کنند. مگر با همسرانشان یا کنیزانشان (که از قدیم در اختیار داشته‌اند و با آن‌ها وصلت نموده‌اند) ازدواج می‌کنند. پس کسی که اگر از همسرش فراتر پا بنهد و پرده‌دری و حرمت‌شکنی را از حد بگذراند، آن‌ها متجاوز و عادون هستند. ۶) کسانی که به امانت‌ها و پیمان‌هایی که می‌بندند، پایبند هستند. این پیمان‌ها می‌تواند پیمان با خداوند و یا مردم باشد. لذا مصلین وفای به عهد می‌کنند. ۷) کسانی که بر شهادت‌های خود ایستاده‌اند. و اگر شهادتی به نفع کسی می‌دهند، نمی‌ترسند و جا نمی‌زنند. لذا بر شهادت و گواهی که می‌دهند، پابرجا می‌مانند و عواقب آن‌را می‌پذیرند. ۸) کسانی که نسبت به صلات‌هایشان محافظت می‌کنند. وقتی صلات را توجه و رویکرد به خدا در نظر بگیریم، این آیه یعنی این افراد روابط خود با خداوند را در همه جای زندگی خود حفظ می‌کنند و قطع ارتباط نمی‌کنند. گاهی خوب و گاهی بد نیستند، بلکه در همه شرایط و مکان‌ها، در همه‌ی احوالات رابطه خود را با پروردگار حفظ می‌نمایند. آن‌ها هستند که در جنات تکریم می‌شوند و گرامی داشته می‌شوند.

فَمَالِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ﴿۳۶

چه شده است که آنان که کفر ورزیده‏ اند به سوى تو شتابان (۳۶)

عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ ﴿۳۷

گروه گروه از راست و از چپ [هجوم مى ‏آورند] (۳۷)

أَیَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّهَ نَعِیمٍ ﴿۳۸

آیا هر یک از آنان طمع مى ‏بندد که در بهشت پر نعمت درآورده شود (۳۸)

حالا که وضعیت مصلین در مقابل مجرمین مشخص شد، روی آیه‌ها با پیامبر است. چه شده است که این افراد مرتبا سرک می‌کشند و خبر می‌گیرند، این افرادی که به سوی تو شتابان هستند و گروه گروه از راست و چپ هجوم می‌آورند، آیا هر کدام از آن‌ها طمع دارند که در باغی پر نعمت همچون بهشت وارد شوند، در حالی‌که حقایق را پوشانده‌اند و هیچ گامی به سوی خدا برنداشته‌اند. در حالی‌که ما آن‌ها را از آن‌چیزی که می‌دانند خلق کردیم. و خود می‌دانند که منشاء هر کدامشان از کجاست.

*مهطع: کسی است که مرتبا سرک می‌کشد تا در جریان باشد. قصد و جدیت در اصلاح ندارد و فقط می‌خواهد اطلاعات و خبر داشته باشد.

کَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ ﴿۳۹

نه چنین است ما آنان را از آنچه [خود] مى‏ دانند آفریدیم (۳۹)

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿۴۰

[هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد مى ‏کنم که ما تواناییم (۴۰)

عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَیْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿۴۱

که به جاى آنان بهتر از ایشان را بیاوریم و بر ما پیشى نتوانند جست (۴۱)

سوگند به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها که ما قادریم که آن‌ها را ببریم و به جای آن‌ها افراد خیر و بهتر از ایشان بیاوریم. و کسی نمی‌تواند که بر ما پیشی بگیرد و ما را پس بزند. خورشید هر روزی که در می‌آید، مشرق و مغرب را متفاوت می‌کند و هیچ‌گاه مشرق و مغرب یک نقطه نیست. لذا ما مشرق‌ها و مغرب‌های متفاوتی داریم. اندیشه کن به پروردگاری که تربیت جهان هستی را برعهده دارد، ربی که مشرق‌ها و مغرب‌ها را ربوبیت می‌کند. در جهانی که در حال گردش است و در حال تحول و تکامل است، انسان نیز می‌تواند دگرگون شود و از شر به سوی خیر روی نماید.

فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ﴿۴۲

پس بگذارشان یاوه گویند و بازى کنند تا روزى را که وعده داده شده‏ اند ملاقات نمایند (۴۲)

یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا کَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ یُوفِضُونَ ﴿۴۳

روزى که از گورها[ى خود] شتابان برآیند گویى که آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند (۴۳)

خَاشِعَهً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ ذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ ﴿۴۴

دیدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است این است همان روزى که به ایشان وعده داده مى ‏شد (۴۴)

پیامبر به حال خودشان بگذار تا یاوه گویند و دنیا را به بازی بگیرند، تا روزی که ملاقات کنند و به روزی که وعده داده شده است برسند. روزی که از گورها شتابان برآیند و به سوی هدفی نصب شده و پرچمی افراشته سیل‌وار به روانه شوند و به سمتش بروند. به گونه‌ای می‌روند که سرهایشان فرو افتاده و ذلت و خاری آن‌ها را فرا گرفته و این همان روزی است که به ایشان وعده داده شده است.

*ذر: به حال خودشان رها کن

*سراعا: به سرعت

*یوفضون: سیل وار رفتن

دیدگاهتان را بنویسید

نوزده + سیزده =