سوره القدر

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم (۱)

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾

و از شب قدر چه آگاهت کرد (۲)

لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾

شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است (۳)

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾

در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند (۴)

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

[آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است (۵)

 

سوره ۹۷ قرآن کریم به نام قدر، در جزء ۳۰ شامل ۵ آیه است و سوره‌ای مکی می‌باشد. از یک‌سو، سوره‌ی قدر و سوره‌ی دخان دو سوره‌ای هستند که به شب قدر تحت عنوان لیله القدر و لیله مبارکه اشاره کرده‌اند. در آیه‌ی ۳ سوره‌ی دخان می‌خوانیم: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُّبَارَ‌کَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِ‌ینَ. لذا خواندن این دو سوره در شب‌های قدر توصیه شده است. سوره‌ی قدر با این‌که بسیار کوتاه، موجز و مختصر است، اما مفاهیم بزرگی را بیان می‌کند. در این سوره از عبارت ما ادراک ما لیله القدر، در می‌یابیم که این پدیده بسیار پیچیده است و به سادگی قابل بیان و فهم نیست. در اکثر موارد از این عبارت در قرآن برای بیان رویدادهای قیامت و آخرت استفاده شده‌است. از سوی دیگر، سوره قدر بعد از سوره‌ی علق آمده است. لذا این دو سوره از چیزی روایت می‌کنند که بر پیامبر در غار حرا نخستین‌بار رخ داده است.

یکی از راه‌های فهم و درک مسایل پیچیده، استفاده از استعاره، مجاز و مثال است. بهره‌گیری از این صنایع ادبی به انسان‌ها کمک می‌کند تا بتوانند از مدل‌ها و مشهودهای قابل درک به مفهوم و معنا نزدیک شوند. قرآن بیش از ۱۰۰ بار از مثل و مثال برای بیان مطالب استفاده کرده‌است. لذا ما نیز از مثال نزولِ باران برای تشبیه نزول وحی استفاده می‌کنیم تا شاید بتوان کمی به این مفاهیمِ عمیق نزدیک شد. زیرا هم نزول باران و هم نزول وحی هر دو رحمت الهی هستند، هر دو عامل حیات و سرزندگی هستند، هر دو از سرچشمه‌ی رحمن و رحیم می‌آیند. قرآن برای هر دو از کلمه‌ی نزول / تنزیل استفاده کرده است، یعنی از فعل نزل. باران از بالایِ مکانی نازل می‌شود و دیگری از بالایِ معنایی. برای مقدمه‌ی هر دو از فعل رسل استفاده کرده‌است، ارسل ریاح، بادها را ارسال می‌کند و می‌فرستد و برای نزول قرآن، پیامبران را به‌عنوان رسول و فرستاده آورده است. هر دو قدر دارند. ارسلنا من السماء ماء بالقدر… . حتی دره‌ها هم که آب باران را دریافت می‌کنند به قدرِ ظرفیت‌شان آب باران را می‌گیرند. شب و روز هم در قرآن به قدر و اندازه هستند. خاک هم که باران را می‌گیرد، به قدر و اندازه آن‌را جذب و دریافت می‌نماید. ماه و خورشید هم به قدر و اندازه در منازل مختلف قرار می‌گیرد. بنابراین همه‌چیز حساب شده‌است و قدر و اندازه‌ی مشخصی دارد (قدر المعلوم). می‌توان گفت وقتی همه‌چیز روی قدر و اندازه و به اذن خداوند است، چطور هدایتِ انسان به قدر و اندازه و به اذن خداوند نمی‌تواند باشد! (آیه ۲ سوره فرقان: الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا)

در قرآن شش سوره در خصوص نزول صحبت می‌کند که شامل سوره‌ی ۱۰ یونس، سوره‌ی ۱۱ هود، سوره‌ی ۱۲ یوسف، سوره‌ی ۱۳ رعد، سوره‌ی ۱۴ ابراهیم، سوره‌ی ۱۵ حجر (قوم ثمود، شعیب) و سوره قدر (استثناء بدون حروف مقطعه)، هر پنج سوره با «الر» آغاز می‌شود. در سوره‌ی رعد نیز به ظرفیت، قابلیت و فاعلیت اشاره می‌شود. لذا در می‌یابیم که خداوند همیشه فاعل است، اما باید ظرفیت و قابلیتی نیز در انسان وجود داشته باشد، تا ظرفِ گیرنده‌ی این پیام‌های الهی بشود. حتی پدیده نزول باران نیز هم فاعلیت می‌خواهد و هم قابلیت و ظرفیت نیاز دارد. تمثیلی که از رحم، رعد و برق و… در سوره رعد زده شده‌است، به همین مهم اشاره دارد. رعد یا صائقه که نوعی تخلیه‌ی الکتریکی است، توسط مرتفع‌ترین نقطه، بلندترین سطح و قله‌ها دریافت می‌شود، در جوامع بشری هم افراد با سطح بالاتر، با آگاهی و دانشِ بیش‌تر، این رعدِ آگاهی را دریافت می‌کنند. لذا این آگاهی و دانش، همان قابلیت و ظرفیت برای ادراک و کسبِ معرفت‌های الهی است. انسان‌ها در ماه مبارک رمضان با توجه به اعمالی که برای قرب الهی (در عمل) انجام می‌دهند، ظرفیت خود را افزایش می‌دهند، لذا این ماه همانند بهاری است که بارندگی بیش‌تری دارد و مقدمه‌ای برای شکوفایی بیش‌تر است. بنابراین این ترفیع انسانی در ماه مبارک رمضان، بستری مناسب‌تر برای شب قدر بوده‌است. این‌که دقیقا این شب، کدام شب است، اهمیت زیادی ندارد، بلکه آن‌که چه رویدادی بزرگی را انسان درک کرده و می‌کند، دارای اهمیت والایی است.

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿۱﴾

ما آن‌را در شبِ قدر فرستادیم. «انّا» برای تاکید می‌آید که معادل همانا، به‌درستی که، به راستی که است. مسلم است که این‌کار را خدا انجام داده است، پس دلیل آوردن «نا» یعنی ما چیست؟! همان‌طور که بیان شد، این‌جا نشان می‌دهد که چیزهایی به امر خداوند در این نزول نقش داشته‌اند. مجموعه‌ای عوامل بیرونی یا درونی. مثلا ظرفیت و قابلیت پیامبر، استعداد و توان وی و مواردی دیگر.

انزلناه: نازل کردیم (فعل به حالت ماضی آمده است). چه چیزی را نازل کرده‌اند؟

فی لیله القدر: چرا شب قدر، چرا روز قدر نباشد؟ در روز تمرکز کم‌تری نسبت به شب وجود دارد. زیرا در طول روز، تلاطم و تلاشی برای زندگی، انسان را از تفکر و اندیشه‌های خالص و بدون درگیری ذهنی باز می‌دارد. اما شب فرصت خوبی برای تفکر و اندیشه است و شب فرصت سازندگی برای ادراک و آگاهی است. شب زمانی اختیاری می‌باشد که انسان می‌تواند بخشی از این زمانِ استراحت را به اندیشیدن اختصاص دهد.

* قدر: به اندازه و سنجیده بودن اشاره دارد. در جهان پیرامونی ما همه‌چیز حساب‌شده و با اندازه‌بندی مشخص است. قدر و اندازه در ترکیب هر چیزی نیز مشخص است. علوم بشری هرچه پیشرفت می‌کند، انسان به این قدر و اندازه‌ها و حساب و کتاب‌ها آن‌ها بیش‌تر پی می‌‎برد. خورشید، زمین، ماه، کهکشان‌ها همه با سرعتی مشخص و در مداری مشخص قرار دارند. این قدر و اندازه‌ها جهانِ فیزیکی را سرپا نگه‌داشته است. اگر این قدر و اندازه‌ها تغییر کند و یا به‌هم بریزد، پدیده‌ها و رویدادها دیگرگونه می‌شوند. برخی از از دگرگونه شدن‌ها می‌تواند تعادل حیات بشری را به‌هم بریزد یا حیات بشر را به انقراض بکشاند. با این آگاهی، آیا شما فکر می‌کنید که روح انسان قدر و اندازه ندارد؟! حساب‌وکتاب ندارد؟!

* تفاوت نزول و تنزیل: نزول به‌صورت یک‌باره و لحظه‌ای (در شب قدر) است و تنزیل به‌صورت تدریجی و در طول زمان (در طی ۲۳ سال) است. انسان در بسترِ دنیایی خود، نیازمند جذبِ تدریجی مفاهیم است. این مساله از لحاظ جسمی و فیزیکی به ظرف دنیایی او برمی‌گردد. مثلا در جذب خوراکی‌ها توسط بدن، غذا برای هضم باید ابتدا در دهان خُرد شود، با اسید معده در هم‎آمیزد، به شیره‌ی غذایی تبدیل شود تا در طول مسیر معده تا روده، بتواند جذب و هضم شود و سبب تغذیه و رشد جسمی انسان شود. همه‌چیز برای این هضم و جذب، حساب‌شده است. مفاهیمی که برای تغذیه و رشد روح و شخصیت انسان می‌باشد نیز چنین است. گاهی باید مسائل آن‌چنان ریز و خُرد شود، تا بتوانیم آن‌را درک کنیم و اندیشه‌ی ما بارور شود. همه‌چیز برای این رشد و شکوفایی انسان از لحاظ روحی و شخصیتی نیز روی قدر و اندازه است.

وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿۲﴾

تو چه می‌دانی که شب قدر چیست. مخاطب این جمله پیامبر است. در قرآن ۱۳ بار دقیقا این جمله‌ی «ما ادراک» آمده است. لذا این جمله به ما می‌فهماند که با پدیده‌ای سروکار داریم که جزو مسایل عادی و روزانه‌ی متعارف نیست تا به سادگی بتوان آن‌را بیان کرد.

لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳﴾

لیله القدر از هزار ماه ارزشش بیش‌تر است. چرا شب قدر از هزار ماه برتر است؟ هزار ماه حدودا معادل ۸۳ سال است، یعنی تقریبا کل عمر مفیدِ انسان امروزی! اگر هزار سال هم انسان عمر کند، اگر این مساله را نداند، انگار او بهره‌ای نبرده است. این اصطلاح‌ها را در گفتگوهای روزانه هم به‌کار می‌بریم. مثلا می‌گوییم اگر این را درک نکرده‌ای، عمرت به فنا رفته است. لذا در عمر انسان، لحظاتی هست که به قدر و اندازه‌ی تمام عمر او بهتر و با ارزش است. این همان لحظه‌های بیداری و آگاهی می‌باشد که انسان را به اوج انسانیت و شکوفایی می‌برد.

تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾

فرشتگان و روح به اذن خداوند برای هر امری حاضر می‌شوند. تنزّل مضارع است (در حال تا به آینده)، در حالی‌که انزلناه ماضی است. این برای چیست؟ یعنی همه ساله اتفاق می‌افتد؟ این مساله جای اندیشه دارد.

مقصود از ملائکه چیست؟ نزول ملائکه یعنی چه؟ ملک یا فرشته را می‌توان به تعبیری نوعی از فهم و درک نیروها و شعوری بیرونی دانست که برای انجام عمل، سر زدنِ رفتار و یا رخ‌دادنِ رویدادی به آن‌ها نیاز است. سوره‌هایی که با «حم» آغاز می‌شود، در خصوص فرشتگان و ملائکه توضیحاتی ارائه کرده‌اند. برای آشنایی با مفهوم فرشته و فرشتگان می‌توانید به خطبه‌های نهج‌البلاغه نیز مراجعه کنید. امروزه برخی از این فرشتگانی که نهج‌البلاغه به‌صورت اشاره‌وار بیان می‌شوند، نام‌ها و تعابیری علمی دارند. هرچند هنوز برخی از آن‌ها نیز برای انسانِ امروز پوشیده هستند.

روح مقصود چیست؟ نزول روح یعنی چه؟ روح را می‌توان تعبیری از نیروها، انرژی و یا به‌طور کلی شعوری درونی دانست که برای درک مفاهیم، انجام عمل و یا بروزِ رفتار نیاز است.

چرا ملائکه و روح با «و» در پی‌هم آمده‌اند؟ هر فردی که می‌خواهد تحصیل کند، نیازمندِ دو عامل بیرونی و درونی برای فهم و یادگیری در جهت رشد و بالندگی است. کتب درسی و محتواهای آموزشی نمونه‌هایی از عامل‌های بیرونی هستند. استعداد، هوش و ظرفیت وی هم به عنوان عاملی درونی عمل می‌کند. می‌توان نقش ملائکه را به عنوان آموزش و تدریسِ معلم در نظر گرفت که جزو عاملی بیرونی است. لذا همه‌ی موارد هم‌چون آموزش و معلم، ظرفیت پذیرش، استعداد و توانایی فهمیدن توامان با هم، سبب رشد می‌شود. روح را می‌توان تمثیل کرد به هوشمندی، استعداد، زیرکی و ظرفیت پذیرش دانش و آگاهی، ملائکه نیز می‌توان تمثیل کرد به کتابِ آموزشی و معلمی که این دانش را بیان می‌کند و منتقل می‌کند.

اذن: آیا اذن هم‌معنی اجازه است؟ اجازه‌ی چه‌چیزی؟ اذن همان فاعلیت و قابلیت است. برای رسیدن به مقصدی، اگر به سمتش حرکت کنیم و تلاش کنیم، راه‌ها نیز پیمودنی می‌شوند. در انجیل می‌خوانیم: «بکوبید در را، در باز می‌شود.». لذا تا اجازه گیرنده‌ای نباشد، اجازه‌دهنده‌ای نیز وجود ندارد. لذا اذن یک حالت دوطرفه و دوجانبه دارد.

من کل امر: امر چیست؟ از کل امر، از هر امری، از چه امری؟ مقصود از امر، امرِ هدایتی است. هنگامی که کتاب درسی نوشته می‌شود، کارشناسانی ستاد علمی را تشکیل می‌دهند و تعیین می‌کنند که در هر سطحی باید چه میزان مطالب و مفاهیم آموزش داده شود و در هر کتاب درسی چه میزان از علوم و مفاهیم باید بیاید. اکنون که حدود، قدر و اندازه‌ها مشخص شد، امر به تدریس شروعمی‌شود. لذا بر طبق آن است که برای هر امرِ هدایتی نیز سطح و میزان آن در کتابِ آفرینش مشخص شده‌است. وقتی انسانی آگاه می‌شود و قدر و اندازه‌ی هرچیز را می‌داند، اندیشه و شخصیتش رشد می‌کند، یار و یاورانش تغییر می‌کند، سبک زندگی‌ش دگرگون می‌شود، احترامش به طبیعت متفاوت می‌شود، نگاهش به زندگی تغییر می‌نماید و در تمام صفات و ویژگی‌ها رشد می‌کند. این حسی و شعوری که از آگاهی ما ناشی می‌شود سبب می‌گردد که برای ما سلامتی، رشد و شکوفایی رقم بخورد. این سپیده‌دمِ آگاهی، رشد و شکوفایی است که ما را به سلامت از مسیر هدایت الهی به خداوند (سلام) می‌رساند.

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵﴾

تا طلوع فجر و سپیده‌دم سلامتی است. سلام: سلام چیست؟ آیا سلام و سلامتی جسمی است یا روحی؟! چه اتفاقی می‌افتد که در این شب سلامتی می‌باشد؟! چرا از واژه سلامتی استفاده شده‌است؟! سلام نامی از اسامی خداوند است. هر نوع سلامتی از جانب خداوند می‌آید. لذا به بهشت می‌گویند «دار السلام»، یعنی همه‌ی حرف‌ها، عمل‌ها و اندیشه‌ها در آن‌جا از خوبی، خیر و سلامتی نشات می‌گیرد. لذا در بهشت همه‌اش سلام و سلامتی است.

حافظ زیبا می‌گوید:

شب وصل است و طی شد نامه هَجر

سلام فیه حتی مطلع الفَجر

دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر

من از رندی نخواهم کرد توبه

و لَو آذَیتَنی بالهَجر و الحَجر

برآی ای صبحِ روشن‌دل خدا را

که بس تاریک می‌بینم شب هَجر

دلم رفت و ندیدم روی دلدار

فغان از این تطاول، آه از این زجر

وفا خواهی جفاکش باش حافظ

فَاِنّ الرَبحُ و الخُسرانَ فِی التَجر (مرجع)

 

* مطلع الفجر: تا طلوع فجر. طلوع فجر یک نقطه‌ی عطف در شبانه‌روز است که روز جدید و روزِ آینده آغاز می‌شود. در حقیقت ما پس از این شبِ آگاهی و اندیشیدن به قدر و اندازه‌ها، یک پله بالاتر رفته‌ایم و به‌سوی خداوند (سلام) نزدیک شده‌ایم. این نزدیکی به منبع سلامتی، خیر و نیکی نزدیک سبب تغییراتی اساسی است. این تغییر نگرش، نگاهِ به دنیا و سرنوشت ما را دگرگون خواهد کرد. سپیده‌دمِ این فرخنده شب است که غم‌ها پر می‌کشند، صفات انسان تجلی می‌یابند، ذات و ماهیت هرچیز رخ می‌نماید، قدر و اندازه‌ها مشخص می‌شود و سرنوشتی پُر از شهد و شکر توام با سلام و سلامتی رقم می‌خورد.

در غزل ۱۸۳ حافظ شیرازی می‌خوانیم:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این، روی من و آینه‌ی وصف جمال

که در آن‌جا خبر از جلوه‌ی ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوش‌دل، چه عجب

مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود

که ز بند غم ایام نجاتم دادند (مرجع)

 

هم‌چنین از عبدالرحمن جامی می‌خوانیم:

 

ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی

هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی

روشن به تو گویم که شب قدر کدام است

گر زانکه تو ادراک شب قدر توانی

آنست شب قدر که بر جان محمد

قرآن عظیم آمده و سبع مثانی

آنست شب قدر که از نور جمالش

وارست کلیم از شب تاریک و شبانی

آنست شب قدر که بر طلعت ماهی

تا مطلع فجرش به تماشا گذرانی

ماهی که بود غایت حاجات و مقاصد

ماهی که بود قبله آمال و امانی

جامی چو به این شب برسی از پی عمری

زنهار سلام من بیدل برسانی (مرجع)

دیدگاهتان را بنویسید

14 − دوازده =