سوره الفتح

 

سوره ۴۸ قرآن سوره فتح است که با ۲۹ آیه در جزء ۲۶ قرار دارد. این سوره نیز مانند سوره محمد جزو سوره‌های جهادی است که مسلمانان جهادی دفاعی داشتند. این سوره در سال ششم هجرت مقارن با صلح حدیبیه نازل شده است. مسلمانان ۱۳ سال در مکه بودند و به علت شکنجه‌ها و آزارها، شبانه از مکه می‌گریزند و به یثرب می‌روند. یثرب که با ورود پیامبر، مدینه‌النبی نام می‌گیرد، ۱۰ سال میزبان زندگی پیامبر است. در سال‌های آغازین هجرت جنگ‌های مختلفی مثل جنگ بدر و جنگ احزاب رخ می‌دهد. در سال ششم هیچ فتحی رخ نداده است، اما نام سوره فتح است. فتح مکه دو سال بعد از نزول این سوره رخ می‌دهد و فتح خیبر نیز پس از این سوره است. لذا فتح و پیروزی به موضوعی دیگر اشاره دارد. در مطالعاات تاریخی در می‌یابیم که صلحی در آن سال رخ داده است، اما صلحی که بسیاری از مسلمانان از آن آزرده شدند، اما خداوند می‌گویند که این بزرگترین فتح و پیروزی آشکار بود. زیرا با صبوری، شکیبایی و فروبردن خشم بر تحریکاتی که مخالفان داشتند، تحمل کردند. در توافقات این صلح سبب شد که اجازه مراسم حج در سال بعد گرفته شود و مسلمانان بتوانند سه روز در مکه بمانند، ۱۰ سال جنگ نکنند و مواردی دیگر که به امنیت جانی و مالی مسلمانان و مخالفان مرتبط بوده است. نحوه‌ی برخوردها در حین نوشتن این صلح‌نامه و تحقیرها و توهین‌ها مسلمانان را برآشفته می‌کند، اما پیامبر همگان را به آرامش دعوت می‌کند. مسلمانان با غصه و کوه غمی به سوی مدینه باز می‌گردند که این سوره نازل می‌شود. آزاد شدن ایاب و ذهاب و تعاملی که سبب حضور مسلمانان در بین مشرکان می‌شود از یک سو و داشتن زمانی برای تبلیغ و توسعه‌ی زیرساخت‌های جامعه‌ی ایمانی، راهگشای جامعه اسلامی شد که پیش از آن در کنج مدینه بایکوت و منزوی شده بودند. از یک سو، این زمان خریدن و فرصت زمانی سبب می‌شود که حدود ۱۴۰۰ مسلمانان سال ششم که با این صلح‌نامه مواجهه شده بودند، در کمتر از دو سال به ۷۰۰۰ نفر در هنگام فتح مکه می‌رسد. از سوی یکدیگر وقتی معاهده‌ای امضا می‌شود و یا صلح‌نامه‌ای نوشته می‌شود، یعنی دو طرف یکدیگر را به رسمیت شناخته‌اند. این خودش یک پیروزی بزرگ برای جامعه‌های نوبنیان محسوب می‌شود. آن‌ها با این صلح‌نامه مجبور می‌شدند که حقوق سیاسی برای مسلمانان و این جامعه‌ی ایمانی قائل شوند. مفاد صلح‌نامه حدیبیه به شرح زیر است:

  • قریش و مسلمانان پیمان می‌بندند که در ده‌سال، با یک‌دیگر نجنگند و به یک‌دیگر شبیخون نزنند.
  • هرگاه فردی از مکه از میان قریش بگریزد و به مسلمانان پناه آورد، محمد باید او را به قریش بازگردانند، ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت، قریش موظف به بازگرداندن او نیست.
  • قریش و مسلمانان آزادند با هر قبیله‌ای که خواستند پیمان ببندند. (البته در این صلح‌نامه طبق آیه ۱۰ سوره ممتحنه، بازگرداندن زنان مؤمنی که از مکه به مدینه می‌گریختند، ممنوع شده بود.)
  • محمد و پیروان او بایست این سال به مدینه بازگردند و در سال آینده و سال‌های پس از آن، می‌توانند برای زیارت کعبه به مکه بیایند، به شرط آن‌که سه روز بیشتر در مکه نمانند و سلاحی جز شمشیر در غلاف، به همراه نداشته باشند.
  • مسلمانانی که در مکه هستند، به موجب این پیمان، در انجام تکالیف و اعتقادات مذهبی خود آزادند و کسی حق ندارد به آنان آزار برساند یا آن‌ها را مسخره کند، یا آنان را به رها کردن آئین اسلام، وادار کند؛ بت‌پرستان قریش نیز در انجام عبادات مذهبی در مدینه آزاد هستند و مسلمانان حق تعرض به آن‌ها را ندارند.
  • قریش و مسلمانان پیمان می‌بندند که اموال یک‌دیگر را به رسمیت بشناسند.
  • مسلمانانی که از مدینه به مکه وارد می‌شوند، جان و مالشان محترم است و کسی حق تعرض به آنان را ندارد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ﴿۱﴾

ما تو را پیروزى بخشیدیم [چه] پیروزى درخشانى (۱)

لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿۲﴾

تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت‏ خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند (۲)

وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿۳﴾

و تو را به نصرتى ارجمند یارى نماید (۳)

همانا ما بر تو فتحی گشودیم وه چه فتح و پیروزی مبین و آشکاری. تا پروردگار از آثار و پیامدهای گذشته‌ات و آن‌چه بعدها خواهد آمد، درگذرد، تا نعمتش را بر تو تمام کند و تو را به راه راستی مستقیمی هدایت کند و خداوند تو را به نصرت و پیروزی یاری نماید، آن‌هم چه نصرت و یاری عزیز و ارجمندی. چه غفرانی؟! از چه خطایی؟! آن‌هم چرا مخاطب پیامبر است؟! در آینده چه خطایی ممکن است سر بزند؟! برخی گفته‌اند مقصود از ذنب پیامبر، همان ذنب امت پیامبر است. عده‌ای گفته‌اند معمولا کسی که ضعیف است، مورد تهمت و اتهام قرار می‌گیرد، وقتی نیز کسی قوی باشد، در معرض تهمت قرار می‌گیرد که این ذنب و پیامدها به این تغییر جایگاه فرد یا جامعه و تهمت‌هایی که دیگران منتسب می‌کنند، اشاره دارد. عده‌ی دیگر گفته‌اند که هرچه انسان رشد و بلوغ می‌یابد، توقعات و انتظارات از او نیز بیشتر می‌شود، چنان‌که گفته‌اند «حسنات الابرار سیئات المقربین» یعنی کارهای نیک خوبان برای مقربان عمل زشت محسوب می‌شود. نظر اخیر معقول‌تر به نظر می‌رسد.

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۴﴾

اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ کار است (۴)

لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا ﴿۵﴾

تا مردان و زنانى را که ایمان آورده‏ اند در باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد و در آن جاویدان بدارد و بدیهایشان را از آنان بزداید و این [فرجام نیک] در پیشگاه خدا کامیابى بزرگى است (۵)

او خدایی است که آرامش را در دل‌های مومنان نازل کرد و قلوب آن‌ها را تسکین داد تا آرامش و امنیتی را بر ایمانشان بیافزاید. ایمان همانند علم است و روندی تکاملی و قابل رشد دارد. لذا هرچه به دنبال آن بروید و جهد و تلاش کنید، بر ایمان آن فرد افزوده می‌شود. این آرامش و ایمان را چرا پیدا کردند؟! زیرا سپاهیان و جنود آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است، وقتی همه از آن خداست، از سپاه مخالفان کسی نمی‌ترسد. و خداوند همان علیم و دانا و حکیم و سنجیده‌کار است، لذا صلح و پیروزی را پذیرفتند، زیرا خداوند همه‌چیز را می‌داند و رفتار سنجیده را می‌پسندد. تا مردان و زنان مومنان را به باغ‌هایی که زیر آن جویبارهایی روان است وارد کند و در آن جاویدان بدارد، بدیهایشان را از آن‌ها بزداید و این جانبازی و جهاد که منجر به این فرجام نیک شده است، در پیشگاه خداوند فوز و کامیابی عظیم و بزرگی است. در مقابل این جمله که به مومنان گفته می‌شود، سرنوشتن منافقان و مشرکان چگونه است؟!

وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَهُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا ﴿۶﴾

و [تا] مردان و زنان نفاق‏پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‏ اند عذاب کند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامى است (۶)

وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۷﴾

و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره شکست‏ ناپذیر سنجیده‏ کار است (۷)

منافقان که در واقع مسلمانانی هستند که ادعای ایمان می‌کنند اما پای عمل که می‌رسد به جامعه‌ی مخالفان تعلق دارد، لذا این دو رویان و همین‌طور زنان و مردان مشرک که ظن و گمانشان به خداوند دارای سوءظن است عذاب می‌کشند و بر آن‌ها حوادث سوء و بدی می‌باشد. این افرادی که خداشناسی آن‌ها اشکال دارد، مسلما خوب زندگی نمی‌کنند. خدا را بدشناخته‌اند چون درست خدا را نشناخته‌اند. غضب و خشم خداوند بر آن‌هاست و لعنت شدگانند و به جهنم فراخوانده شده‌اند و برای آن‌ها جهنم فراهم شده و چه بد سرانجامی و سرنوشتی است. که اگر خدا را می‌شناختند، می‌دانستند که تمام نیروها و لشکریان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و خدا است که همواره صاحب عزت است و شکست‌ناپذیری است که حکیم و سنجیده‌کار است.

*دائره: حوادث

*عزیز: ابرقدرت، صاحب عزت

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا ﴿۸﴾

[اى پیامبر] ما تو را [به سمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده‏ اى فرستادیم (۸)

لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا ﴿۹﴾

تا به خدا و فرستاده‏ اش ایمان آورید و او را یارى کنید و ارجش نهید و [خدا] را بامدادان و شامگاهان به پاکى بستایید (۹)

ما تو را فرستاده‌ایم که شاهد و گواه، بشارت دهنده و هشداردهنده باشی. لذا پیامبر حاضر در صحنه است و وسط میدان است، تربیت و مدیریت می‌کند و بشارت و انذار می‌دهد تا به خداوند و فرستاده‌اش ایمان بیاورند و او را یاری کنند و ارجش بنهند و بامدادان و شامگاهان دائما او را به پاکی بستایند و در خدمت این نظام تربیتی باشند و مسئولیت خود را به درستی انجام دهند.

*بکره: صبح‌گاه، سپیده‌دم

*اصیلا: شامگاهان

*بکره و اصیلا: صبح تا شب، همیشه، دائما

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿۱۰﴾

در حقیقت کسانى که با تو بیعت مى کنند جز این نیست که با خدا بیعت مى کنند دست ‏خدا بالاى دستهاى آنان است پس هر که پیمان‏شکنى کند تنها به زیان خود پیمان مى ‏شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى ‏بخشد (۱۰)

در حقیقت کسی که با تو بیعت می‌کند، همانا با خدا بیعت کرده است که دستِ قدرت خداوند بالای دست‌ها است، پس هر کسی که پیمان‌شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان‌شکنی کرده و هر کسی که به آن‌چه عهد با خدا بسته وفادار بماند، به زودی خداوند پاداش و اجر عظیمی به او عطا می‌کند.

*بیع: معامله، خرید و فروش

*بیعت: پیمان بستن، برقراری معاهده

*نکث: زیر معامله‌ای زدن، پیمان‌شکنی

سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِکُمْ نَفْعًا بَلْ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا ﴿۱۱﴾

برجاى‏ ماندگان بادیه‏ نشین به زودى به تو خواهند گفت اموال ما و کسانمان ما را گرفتار کردند براى ما آمرزش بخواه چیزى را که در دلهایشان نیست بر زبان خویش مى ‏رانند بگو اگر خدا بخواهد به شما زیانى یا سودى برساند چه کسى در برابر او براى شما اختیار چیزى را دارد بلکه [این] خداست که به آنچه مى ‏کنید همواره آگاه است (۱۱)

بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ أَبَدًا وَزُیِّنَ ذَلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَکُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا ﴿۱۲﴾

[نه چنان بود] بلکه پنداشتید که پیامبر و مؤمنان هرگز به خانمان خود بر نخواهند گشت و این [پندار] در دلهایتان نمودى خوش یافت و گمان بد کردید و شما مردمى در خور هلاکت بودید (۱۲)

وَمَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَعِیرًا ﴿۱۳﴾

و هر کس به خدا و پیامبر او ایمان نیاورده است [بداند که] ما براى کافران آتشى سوزان آماده کرده‏ ایم (۱۳)

وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۱۴﴾

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست هر که را بخواهد مى ‏بخشاید و هر که را بخواهد عذاب مى ‏کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است (۱۴)

اکنون که تب و تاب جنگ خوابیده و پیامبر با مسلمانان در حال برگشتن هستند، عده‌ای که می‌بینند خونی از بینی کسی نیامده و همه سالم باز می‌گردند رو به سوی پیامبر می‌کنند. اعرابی که بادیه‌نشین بودند و عقب مانده بودند، به زودی به تو خواهند گفت که اموال ما و اهل و عیال ما را مشغول و گرفتار کرد، گرفتاری داشتیم و نتوانستیم که بیاییم، ای پیامبر برای ما از خداوند طلب استغفار کن و برای ما آمرزش بخواه. با زبانشان چیزی می‌گویند که در دلشان نیست. بگو اگر خدا بخواهد و اراده کرده باشد که ضرر و پریشانی و یا نفع و سودی به شما برساند، آیا کسی بود که در برابر اراده‌ی الهی اختیاری از خودشان داشته باشد، بلکه این خداوند است که به آن‌چه می‌کنید همواره آگاه و خبیر است. او خبره است و از جزئیات خبر دارد.

نه این‌چنین نیست، بلکه این‌طور گمان کرده بودید که رسول و مومنان هرگز به خانمان خودشان برنمی‌گردند و حتما کشته می‌شوند. این موضوع در دل شما زیبا و خوب جلوه می‌کرد و با استدلال خودتان این گمان را منطقی می‌دانستید و جان‌دوستی در قلب و فکرتان بهترین کار جلوه کرد. تصورات زشتی کردید و اندیشه‌ی باطلی را در پیش گرفتید، شما مردمی بودید که خود را به بوری و تباهی می‌کشید. و هرکسی به خداوند و رسولش ایمان نداشته باشد، بداند که ما برای کافران و پوشانندگان حقیقت آتشی سوزان و سعیر آماده کرده‌ایم. فرمانروای آسمان‌ها و زمین فقط از آن خداوند است و طبق مشئت و نظام و قوانین الهی هرکه را که بخواهد می‌بخشد و هرکس را بخواهد عذاب می‌کند و خداوند آمرزنده و مهربان است.

*مخلفون: عقب مانده، برجای مانده

*اهل: هم‌یار، خانواده، خانمان

*ضر: ضرر، زیان، پریشانی

*بورا: بوری، تباهی

*مشئت: مشیت الهی، نظام و قوانین الهی

سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا کَذَلِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ کَانُوا لَا یَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿۱۵﴾

چون به [قصد] گرفتن غنایم روانه شدید به زودى برجاى‏ ماندگان خواهند گفت بگذارید ما [هم] به دنبال شما بیاییم [این گونه] مى‏ خواهند دستور خدا را دگرگون کنند بگو هرگز از پى ما نخواهید آمد آرى خدا از پیش در باره شما چنین فرموده پس به زودى خواهند گفت [نه] بلکه بر ما رشگ مى ‏برید [نه چنین است] بلکه جز اندکى درنمى‏ یابند (۱۵)

قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا کَمَا تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۱۶﴾

به برجاى‏ ماندگان بادیه‏ نشین بگو به زودى به سوى قومى سخت زورمند دعوت خواهید شد که با آنان بجنگید یا اسلام آورند پس اگر فرمان برید خدا شما را پاداش نیک مى ‏بخشد و اگر همچنان که پیشتر پشت کردید [باز هم] روى بگردانید شما را به عذابى پردرد معذب مى دارد (۱۶)

لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۱۷﴾

بر نابینا گناهى نیست و بر لنگ گناهى نیست و بر بیمار گناهى نیست [که در جهاد شرکت نکنند] و هر کس خدا و پیامبر او را فرمان برد وى را در باغهایى که از زیر [درختان] آن نهرهایى روان است درمى ‏آورد و هر کس روى برتابد به عذابى دردناک معذبش مى دارد (۱۷)

لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿۱۸﴾

به راستى خدا هنگامى که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت میکردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیکى به آنها پاداش داد (۱۸)

وَمَغَانِمَ کَثِیرَهً یَأْخُذُونَهَا وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ﴿۱۹﴾

و [نیز] غنیمتهاى فراوانى خواهند گرفت و خدا همواره نیرومند سنجیده‏ کار است (۱۹)

به زودی همین متخلفان و کسانی که نیامده بودند به قصد دریافت غنایم خواهند گفت که ما می‌‎آییم و بگذارید که ما به دنبال شما بیاییم. در حالی‌که این جنگ که محل آزمایش آن‌ها بود و باید جانبازی می‌نمودند و ریسک و مخاطره می‌پذیرفتند نیامدند، اما در آینده که جمعیت مسلمانان بیشتر است، می‌گویند می‌آییم و رهسپار می‌شوند زیرا نیتشان باز خالص نیست، بلکه قصدشان به دست آوردن غنایم است. آن‌ها می‌خواهند که دستور و اوامر الهی را دگرگون کند، بگو هرگز شما دنبال ما نخواهید آمد، آری، خدواند از پیش درباره‌ی شما چنین فرموده، پس به زودی خواهند گفت: شما حسود هستید که ما را به دنبال خود نمی‌برید تا ما منافعی ببریم، نه این‌چنین نیست،  این افراد جز اندکی در نمی‌یابند و این قضیه را درک نمی‌کنند. به این تخلف کنندگان بادیه‌نشین بگو که به زودی به سوی قومی دعوت می‌شوید، آن هم قومی که خیلی نیرومند و سخت هستند (احتمالا پیش‌گویی جنگ حنین است). با آن‌ها پیکار کنید یا اسلام آورند و تسلیم اوامر الهی بشوند. اگر این متخلفان فرمان بردند، خداوند ایشان را پاداشی نیکو می‌دهد و اگر هم‌چنان مثل پیش‌تر پشت کنند و روی بگردانند، به عذابی پردرد عذاب می‌شوند. با نزول این آیه عده‌ای ناراحت شدند، زیرا برخی از آن‌ها واقعا توان جنگ‌آوری نداشتند. لذا گفته می‌شود، بر کسی که نابینا است، اجبار و فشاری نیست، بر کسی که لنگ است حرجی نیست، بر بیمار نیز گناهی نیست، که هرکس که خداوند و رسولش را فرمان ببرد، او را در باغ‌هایی که زیر آن جویبارهایی روان است وارد می‌کند و هرکسی که روی برتابد به عذابی دردناک دچار می‌شود. حقیقتا خداوند راضی شد از آن مومنانی که با تو در زیر آن درخت بیعت کردند، خدا نیتی که در دلشان بود را بازشناخت و برای آن‌ها آرامشی فرو فرستاد و و به خاطر این آرامش قلبی، پیروزی نزدیکی به آن‌ها پاداش داد. که آن‌ها غنیمت‌های فراوانی خواهند گرفت و خداوند همواره ابرقدرت و نکته‌سنج است.

*فقه: دریافتن

وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هَذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنْکُمْ وَلِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَیَهْدِیَکُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿۲۰﴾

و خدا به شما غنیمتهاى فراوان [دیگرى] وعده داده که به زودى آنها را خواهید گرفت و این [پیروزى] را براى شما پیش انداخت و دستهاى مردم را از شما کوتاه ساخت و تا براى مؤمنان نشانه‏ اى باشد و شما را به راه راست هدایت کند (۲۰)

وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿۲۱﴾

و [غنیمتهاى] دیگر[ى نیز هست] که شما بر آنها دست نیافته‏ اید [و] خدا بر آنها نیک احاطه دارد و همواره خداوند بر هر چیزى تواناست (۲۱)

وَلَوْ قَاتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا ﴿۲۲﴾

و اگر کسانى که کافر شدند به جنگ با شما برخیزند قطعا پشت‏ خواهند کرد و دیگر یار و یاورى نخواهند یافت (۲۲)

سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ﴿۲۳﴾

سنت الهى از پیش همین بوده و در سنت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت (۲۳)

وَهُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّهَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا ﴿۲۴﴾

و اوست همان کسى که در دل مکه پس از پیروزکردن شما بر آنان دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از ایشان کوتاه گردانید و خدا به آنچه مى ‏کنید همواره بیناست (۲۴)

علاوه بر آن، غنیمت‌هایی که خواهید گرفت وعده داده، این پیروزی را برای شما پیش آورد و دست‌های مردم را از شما کوتاه ساخت، تا برای مومنان نشانه‌ای باشد و شما را به راه راستی مستقیمی هدایت کرد. و چیز دیگری که شما قدرتش را ندارد، اما خدا بر آن کار احاطه‌ای نیکو دارد و همواره خداوند بر هر چیزی تواناست. لذا در این‌جا وعده‌ای آینده‌نگرانه داده شده است که در تصور و در قدرت آن‌ها نیز نبوده است، اما اراده‌ی الهی این‌چنین است که اسلام در جای جای جهان توسعه یافته است.

ممکن است که آن افراد ادعا کنند که ما نخواستیم بجنگیم، که اگر می‌جنگیدیم مسلمانان را از بین می‌بردیم. این اگر و اماها را این‌جا پاسخ می‌دهد. اگر کافران به جنگ با شما نیز برمی‌خواستند، قطعا پشت می‌کردند و فرار می‌کردند و دیگر یار و یاوری نیز نمی‌یافتند که این سنت و قانون الهی است که هم در گذشته بوده است و هم در آینده خواهند بود که قوانین الهی و سنت خداوند هرگز تغییری نخواهد کرد. که پروردگار همان کسی که در دل مکه مانع از آن شد که آن‌ها به شما تعرضی کنند و هم جلوی شما را گرفت و مانع از آن شد که شما خونریزی به‌پا کنید. درست است که پیروزی نظامی به دست نیاوردید، اما همین که جمعیتی با اعتماد به نفس و با آرامش قلبی و اراده‌ای راسخ پیروزمندانه به سوی هدفی گسیل می‌شوند، این خود پیروزی اراده و قدرت ایمان است. پس از این پیروزی شما بر آن‌ها، دست‌هایشان را کوتاه کرد و خداوند به آن‌چه می‌کنید همواره بیناست.

*سنه: سنت، قوانین

*کفّ: نگه‌داشتن، هم‌خانواده استنکاف که به معنای نگهداری است.

هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْیَ مَعْکُوفًا أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿۲۵﴾

آنها بودند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] که بازداشته شده بود به محلش برسد و اگر [در مکه] مردان و زنان با ایمانى نبودند که [ممکن بود] بى‏آنکه آنان را بشناسید ندانسته پایمالشان کنید و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مکه مى‏ دادیم] تا خدا هر که را بخواهد در جوار رحمت‏ خویش درآورد اگر [کافر و مؤمن] از هم متمایز مى ‏شدند قطعا کافران را به عذاب دردناکى معذب مى‏ داشتیم (۲۵)

خداوند هم مانع شما شد و هم مانع کافران که خونریزی نکنید. این کافران چه کسانی بودند؟! آن کسانی که کافر شدند و حقایق را پنهان نمودند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند، دست رد به سینه شما زدند و نگذاشتند که هدایای قربانی که بازداشته شده بود به محلش برسد. اگر نبودند مردان و زنان مومنی که شما آن‌ها را نمی‌شناختید، آن‌ها را پایمال می‌کردید و خونشان ریخته می‌شد و از این راه دچار خطا و اشتباهی می‌شدید. لذا زنان و مردان مومنی در دل دشمن وجود داشتند که شما آنان را نمی‌شناختید که اگر جنگ می‌شد بدون علم و شناختی که از آنان داشته باشید، خونشان پایمال می‌شد. خدا می‌خواست که بنا به رحمتش عده‌ای وارد رحمت خداوند بشوند، که اگر آن‌ها قابل تفکیک و جدا شدن بودند، ما کافران را عذابی الیم می‌دادیم و مشئت الهی به‌گونه‌ای قرار می‌گرفت که جنگ روی دهد. با شناخت تاریخ در می‌یابیم که این افراد همان کسانی هستند که بعدها مسلمان می‌شوند و بستر اسلام و تسلیم شدن اوامر الهی در آن‌ها وجود داشته است. لذا پیکار و جنگ حتی با جوامع کفر توصیه نشده است، زیرا در آن جوامع نیز ممکن است که افرادی با ایمان یا دارای بستر پذیرش ایمان نیز وجود داشته باشد.

*هدی: هدیه، در مراسم حج به قربانی اشاره دارد

*بلغ: رسیدن، رشد یافتن، بالغ شدن

إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿۲۶﴾

آنگاه که کافران در دلهاى خود تعصب [آن هم] تعصب جاهلیت ورزیدند پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت و [در واقع] آنان به [رعایت] آن [آرمان] سزاوارتر و شایسته [اتصاف به] آن بودند و خدا همواره بر هر چیزى داناست (۲۶)

لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا ﴿۲۷﴾

حقا خدا رؤیاى پیامبر خود را تحقق بخشید [که دیده بود] شما بدون شک به خواست‏ خدا در حالى که سر تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کرده‏ اید با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهید آمد خدا آنچه را که نمى‏ دانستید دانست و غیر از این پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد (۲۷)

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا ﴿۲۸﴾

اوست کسى که پیامبر خود را به [قصد] هدایت با آیین درست روانه ساخت تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند و گواه‏ بودن خدا کفایت مى ‏کند (۲۸)

زمانی که آن کسانی که کافر شدند در دلشان دچار حمیت و غیرتی جاهلانه و حماقت‌آمیز شده بودند، خداوند آرامش و تسکین را به رسول خدا و بر مومنان فرو فرستاد تا در مقابل خشم و غیرتِ احمقانه کافران، بتوانند صبوری و شکیبایی کنند، لذا کلمه و حقیقتِ تقوا با آن‌ها ملازم و همراه شد. بنابراین آرامش قلبی در مقابل ناآرامی جاهلانه مخالفان، ارزشِ تقوا و پرهیزگاری را ابا انسان همراه می‌کند تا بتواند بر نفس و عمل خودش کنترل داشته باشد. که آن‌ها و هم‌یاران آن‌ها اهل تقوا بودند و به حق پرهیزگار بودند و خداوند است که بر هر چیزی داناست. حقیقا خداوند رویای فرستاده‌اش را به صداقت و با تصدیق تحقق بخشید که در آن رویا شما بی شک و تردید به خواست خداوند در حالی‌که سر تراشیده و موی کوتاه کرده و با خاطری آسوده و امنیت در مسجد الحرام خواهید بود، خداوند آن‌چه را که نمی‌دانستید می‌داند و غیر از این، پیروزی نزدیکی برای شما قرار داده شده است. عده‌ای این فتح قریب را به جریان خیبر که چهار ماه بعد رخ می‌دهد منتسب کرده‌اند. پروردگار شما همان کسی است که رسولش را برای هدایت و با دینی حق فرستاده است تا این اندیشه و این حقیقت را بر تمام ادیان غیر خدایی پیروز کند، که شهادت و گواهی خداوند کفایت می‌کند.

*حمیه: حمیت و غیرت، جوش و خروش، حمایت از خودی، هم‌خانواده‌ی حمام

*کلمه: کلمه، حقیقت، ارزش

*رویا: رویا، خواب

*محلّق: تراشیدن سر، کوتاه کردن مو، تراشیدن سر نشانه‌ای خضوع و خشوع در برابر خالق است. چون این کار در آخرین مرحله حج صورت می‌گیرد، اشاره‌ای به اتمام حج دارد.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۲۹﴾

محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مى ‏بینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره ‏هایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشته‏ اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه ‏هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‏ است (۲۹)

محمد فرستاده‌ی خداوند و کسانی که همراه اویند بر کافران سخت‌گیر هستند و بر اندیشه‌هایشان پایبند هستند و کسی نمی‌تواند بر آن‌ها نفوذ کند و از آن‌ها نرمش بخواهد و با همدیگر مهربانند، آنان راکعانه و ساجدانه می‌بینی که در خدمت این نظام تربیتی هستند و خود را جزئی از این نظام تربیتی می‌دانند، لذا آن‌ها به دنبال فضل و خشنودی خداوند هستند و خواستار رضوان و رضایت الهی هستند. این افراد را چگونه می‌توان در ظاهر و توجهاتشان شناخت؟! و در رویکردشان آثار این سجود و این خدمت‌دهی در نظام تربیتی الهی مشخص است. لذا این افراد از نگاهشان و سبک زندگی‌شان مشخص هستند که خاضع و خاشع می‌باشند و خود را عبد الهی می‌دانند، این صفت ایشان در تورات و هم‌چنین مشابه آن در انجیل آمده است که جوانه خودش را برآورده است و این جوانه را رشد داده است و این ترکه اکنون بدنه‌ی غلیظ و قوی شده است، اکنون روی ساق پایش ایستاده است و خودکفا شده‌اند که زارعان و باغبانان وجودشان (خداوند، پیامبر، اولیا و معلمان) با شگفتی به او می‌نگرند تا این رشد، شکوفایی و خودکفایی غیظ و خشم کافران را بر می‌انگیزاند، که خداوند به آن‌هایی که در بین شما، اهل ایمان و عمل صالح بوده‌اند، آمرزش و اجر و پاداشی عظیم وعده داده است. در دل هر دانه‌ای استعدادی است برای جوانه زدن، رشد، شکوفایی و خودکفایی، که این مثال نشانه‌ای از بروز استعدادهایشان می‌باشد، با پرداختن به این استعداد و با استمرار، تمرین و ممارست، استعدادهایشان شکوفا می‌شود، اندیشه‌هایشان بارور می‌شود و این ساقه‌ی نازک ایمان و عمل صالح، تبدیل به تنه‌ای قطور و مستحکم می‌شود، این افراد دیگر قد علم کرده‌اند و روی پای خودشان ایستاده‌اند، این بالندگی و بلوغ، این ایستادگی و خودکفایی برای باغبانان وجودشان عجب‌آور و شگفت است. آن‌ها دیگر در مقابل نظرهای مختلف کافرانی که پوشاننده‌ی حقیقت هستند، نرمش نمی‌کنند و این پایداری و استواری اندیشه، سبب غیظ و خشم کافران می‌شود، و این یک حقیقت است که خداوند به این افراد که ایمانشان با عمل صالح عجین است، وعده‌ی آمرزش و اجر بزرگ داده است، لذا آن‌ها اندیشه‌ی پیروز و غالب هستند.

* رحما جمع رحیم است. در مقابل رحیم و اهل رحم، اهل سنگ‌دلی و اهل غضب است که معادل شقی و اشقیاء می‌باشد. اشداء جمع شدید است. شدید و سخت‌گیری در مقابل نرمش می‌آید، که به معنای بر سر چیزی کوتاه نیامدن و توسری خور نبودن. لذا در این آیه باید دقت شود که رحما در مقابل اشداء نیست. همین عدم توجه در گذر تاریخ برداشت‌هایی را سبب شده است که ویران‌گر بوده است.

*وجه: رویکرد، توجهات، آن‌چیزی که انسان به آن رو می‌کند.

*زرع: جوانه

دیدگاهتان را بنویسید

سه × دو =