سوره التکاثر

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿۱﴾

تفاخر به بیشترداشتن شما را غافل داشت (۱)

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿۲﴾

تا کارتان [و پایتان] به گورستان رسید (۲)

کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۳﴾

نه چنین است زودا که بدانید (۳)

ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴﴾

باز هم نه چنین است زودا که بدانید (۴)

کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿۵﴾

هرگز چنین نیست اگر علم‏الیقین داشتید (۵)

لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿۶﴾

به یقین دوزخ را مى ‏بینید (۶)

ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿۷﴾

سپس آن را قطعا به عین‏الیقین درمى‎یابید (۷)

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿۸﴾

سپس در همان روز است که از نعمت [روى زمین] پرسیده خواهید شد (۸)

 

سوره ۱۰۲ قرآن کریم به نام تکاثر، در جزء ۳۰ شامل ۸ آیه است و سوره‌ای مکی می‌باشد.

الهاکم از لهو می‌آید. دوران خردسالی برای ما لعب و لهو بوده است. لهو همان ذوقی یا غفلتی است که دغدغه‌ی ذهنی می‌شود. لهو نوعی ذهن‌مشغولی است. تکاثر باب تفاعل است که رقابت و دو طرفه بودن را می‌رساند. تکاثر تلاش، انگیزه و رقابتی است که با کسی یا جامعه‌ای دارند، برای زیاد کردن چیزی. این افزودن و زیاد کردن می‌تواند مال، جایگاه، حساب‌ها و دارایی‌ها، علم، هنر و … باشد. الهاکم التکاثر یعنی زیاد کردن و افزودن‌ها برای شما دل‌مشغولی و ذهن‌مشغولی ایجاد می‌کند. تا چه زمانی این دل‌مشغولی ادامه دارد؟! آیا فقط متعلق به دوران جوانی است؟! خیر، حتی زرتم المقابر، این ذهن‌مشغولی تا در گور قرار می‌گیرید، ادامه دارد.

گفت چشمِ تنگ دنیادار را

یا قناعت پُر کند یا خاکِ گور

ثم کلا سوف تعلمون. «کلا» برای نفی کردن بکار می‌رود. آیا این کار صحیح است؟! این‌طور نیست، به‌زودی برای شما مشخص خواهد شد. وقتی تجربه کنید، وقتی بیاموزید و علم آن‌را به‌دست بیاورید، برای شما مشخص می‌شود.

کلا لو تعلمون علم الیقین. علم مراحلی دارد، علم مطلق، علم‌الیقین و عین‌الیقین. اگر شما علم واقعی و آگاهی عمیق و یقینی داشتید، بی‌شک و تردید نتیجه‌اش را می‌بینید. علم‌الیقین در دنیا رخ می‌دهد. با شناختی که از عملکرد معده و سیستم تغذیه بدن داشته باشید، می‌دانید که با خوردن چه غذایی، چه نتیجه‌ای بر بدن می‌گذارد. یعنی یقین دارید با خوردن این غذا، دل‌درد می‌گیرید. علم‌الیقین، لزوما دیدنی و مشاهده کردنی نیست، بلکه با تجزیه و تحلیل در عناصر علمی و مشاهده‌ها، انسان می‌تواند پیامدها و بازخوردها را بفهمد و از آن آگاهی یابد. اگر علم الیقین داشته باشید، قطعا خواهید دید: لترونّ الجحیم. شعله‌های حرص و طمع را، شعله‌های زیاده‌خواهی را، شعله‌های پلیدی را. عین‌الیقین حالتی است که شما خود را شاهد بر چیزی، کسی یا حادثه‌ای می‌یابید. یعنی آن‌چنان تصوری صحیح و درست دارید که انگار که به عینه در حال مشاهده‌ش هستید و از این طریق یقین می‌یابید. ثم لترونّها عین الیقین. لذا در آخرت تحقق آن‌را هم می‌بینید. ثم لتسالنّ یومئذ عن النّعیم. در آخرت از نعمت‌هایی که به شما داده شده، بازخواست می‌شوید. باید پاسخ دهید که از این نعمت‌ها چگونه استفاده کردید.

بر سنگ قبر پروین اعتصامی شعری از او می‌خوانیم:

اینکه خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی از ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آنهمه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است

خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است

بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است

هر که باشی و ز هر جا برسی

آخرین منزل هستی این است

آدمی هر چه توانگر باشد

چو بدین نقطه رسد مسکین است

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است

زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است            

 خرم آن کس که در این محنت‌گاه

خاطری را سبب تسکین است           

بنابراین می‌توان گفت که در این سوره بر روی زیاده‌خواهی‌های بی‌هدف تاکید شده است. زیاده‌خواهی‌ها و افزون‌طلبی‌هایی که انسان را به‌جایی نمی‌رساند. انسان با آن‌همه نعمت که دارد، تا لحظه‌ی گور به افزودنِ بی‌دلیلِ فرزند، مال، دین، آرزوها، علم، هنر، تجارت، دارایی و… می‌گذراند و نیتی جز نگه‌داری و افزایش آن‌ها ندارد. ذهن‌مشغولی‌ها و دل‌مشغولی‌هایی که بی‌هدف و بی‌نتیجه فقط لحظه‌ها، زمان انسان و نعمت‌های الهی که در اختیار او است را هدر می‌دهد. در حالی‌که انسان باید برای هر کار و عملش، برای هر اندیشه‌اش، قصد، نیت و هدفی را ترسیم کند و بهترینِ نیت‌ها نیتِ الی الله است.

سعدی در قصیده‌ی شماره ۵۱ می‌فرماید:

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

تا کی این باد کبر و آتش خشم

شرم بادت که قطره‌ی آبی

… تو چراغی نهاده بر رهِ باد

خانه‌ای در ممر سیلابی

… منتهای کمال، نقصانست

گل بریزد به وقت سیرابی

تو که مبدا و مرجعت اینست

نه سزاوار کبر و اعجابی

… بس بگردید و بس بخواهد گشت

بر سر ما سپهر دولابی

… گر همه علم عالمت باشد

بی‌عمل مدعی و کذابی …

دیدگاهتان را بنویسید

19 + یک =