زندگی سخت ساده است…

یادداشتی از محضر استاد علامه محمد تقی جعفری.

 

از عدالت خداوندی می‌پرسند.

اگر بگویند کهکشان‌ها به هم ریخته است، ما چه می‌پرسیم؟!

می‌پرسیم کسی هم طوریش شده؟!

این که چیزی نشده، خوب به هم بریزه.

اینقدر دگرگون بشود تا خسته شود.

حالا اگر در هنگام راه رفتن، خوار به پای ما برود، ما چه می‌گوییم؟!

دردم گرفت،

اگر کسی دچار بیماری سخت شد چه!

من که نفهمیدم قضاوت خداوند چطور است!

پس عدالت خداوند کجاست!؟

عدالت خداوند بر مبنای قانون است.

این‌جاست که بشر باید بداند که دین یک دین است و از اول کامل بوده و از اول تا آخر همان که بوده هست.

ما با چشمی که در دنیا به دنیا عادت دارد، می‌خواهیم با همین چشم عدالت خداوندی را ببینیم.

در قانون الهی همین طور که قانون و نظم و انظباط زمینی وجود دارد، بی قانونی و بی نظمی زمینی نیز جزئی از قانون الهی است.

اما بشر خیلی محدود فکر می‌کند، برای همین است که قانون الهی در فکر این بشر نمی‌گنجد.

 

در این قانون احترام به خانواده و صبوری، اجر و پاداشش بزرگی است.

این قانون رفتار ما را به طبیعت مرتبط می کند و …

با توجه به این قوانین دیگر خود را در چارچوب هر عملی را عکس العملی است درست برابر با آن اما در جهت عکسش نمی‌بینیم.

بلکه اندیشه ورزانه و اندیشه‌مندانه، صبورانه، آگاهانه و … سبک زندگی اصیل را در پیش می‌گیریم و منطبق با اوامر الهی دست به عمل می‌زنیم.

 

بایزید بسطامی از محلی می‌گذشت، نفسی کشید، نسیمی خوش‌بو را استشمام نمود. شاگردانش پرسیدند: چه شد تو را! فرمود: صد سال دیگر فردی نیکوتر از من خواهد آمد. که مقصودش شیخ ابوالحسن خرقانی بود.

ابوالحسن می‌گوید: هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش نپرسید، چه آن‌کس که نزد خدا به جان ارزد، حتم در نزد ابوالحسن به نان ارزد.

دیدگاهتان را بنویسید

چهارده − هشت =