سوره الحجرات

 

سوره ۴۹ به نام حجرات در جزء ۲۶ دارای ۱۸ آیه می‌باشد. این سوره در سال ۷ هجری نازل شده است و به مسائل جزئی و روبنایی در زندگی اجتماعی می‌پردازد. حجرات به معنای اتاق‌ها است. خانه پیامبر در کنار مسجد النبی قرار داشت و متشکل از چند اتاق بود که درب آن به مسجد باز می‌شد. همان‌طور که هر خانه‌ای محدوده و قوانین و مقرراتی را دارد، در جامعه ایمانی نیز یک سری قوانین و مقررات و حدود باید رعایت شود. می‌توان گفت که سوره‌ی حجرات سوره‌ای اخلاقی است که به توصیه‌های اخلاقی در روابط فردی و اجتماعی می‌پردازد و در آن بایدها و نبایدهایی بیان شده است. حدودا ۳۰ دستور اخلاقی در ۱۸ آیه‌ی آن آمده است که ۴۱ بار در آن اسامی خداوند ذکر شده است. گویی در جامعه ایمانی و روابط اخلاقی و اجتماعی باید بیشتر خدا را در نظر داشت و پروای الهی نمود.

*حُجُرات: اتاق‌‎ها، جمع حُجره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید در برابر خدا و پیامبرش [در هیچ کارى] پیشى مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنواى داناست (۱)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ای افراد مومن در این جامعه‌ی ایمانی، از خدا و رسولش جلو نیافتید. این جامعه نیاز به نظم و انظباطی دارد و جامعه نیاز به اطاعت و پیروی دارد. کاسه‌ی داغ‌تر از آش نشوید و از خداوند و رسولش جلو نزنید و تقوای الهی را پیشه کنید، خودداری نمایید و خودتان را کنترل کنید. حقیقتا پروردگار شنوا و داناست و از افراط و تفریط شما آگاه است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۲﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر مکنید و همچنانکه بعضى از شما با بعضى دیگر بلند سخن مى‏ گویید با او به صداى بلند سخن مگویید مبادا بى‏آنکه بدانید کرده ‏هایتان تباه شود (۲)

إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿۳﴾

کسانى که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو مى ‏کشند همان کسانند که خدا دلهایشان را براى پرهیزگارى امتحان کرده است آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است (۳)

إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ﴿۴﴾

کسانى که تو را از پشت اتاقها[ى مسکونى تو] به فریاد مى‏ خوانند بیشترشان نمى‏ فهمند (۴)

وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۵﴾

و اگر صبر کنند تا بر آنان درآیى مسلما برایشان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است (۵)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدایتان را بر صدای پیامبر بالا نبرید تا با این کار بخواهید حرفتان را بر حرف پیامبر که نبی است و خبرهای مهمی را از سوی پروردگار می‌آورد، مطرح نمایید و با پیامبر آن طوری که بعضی از شما دیگری را صدا می‌زند، صدا نکنید و ادب اجتماعی را رعایت کنید و جایگاه نبوتش را در نظر بگیرید، که اگر چنین نکنید، در حالی که شعور ندارید، اعمالتان را تباه می‌کنید. کسی که پیامبر خداست باید از او پیروی کرد و مورد احترام قرار گیرد، بی احترامی و عدم تبعیت از پیامبر خدا، گویی خط بطلانی بر اعمال انسان است. آن‌هایی که صدایشان را نزد رسولِ خدا پایین می‌‎آورند، این خودش نوعی امتحان است، که خداوند دلشان را برای تقوا داشتن امتحان کرده است، برای این افراد خداوند بخشش و اجری عظیم قرار داده است. کسانی که از پشت اتاق‌ها فریاد می‌زنند و تو را ندا می‌دهند، بیشترشان نمی‌فهمند و پایبندی به عقلشان ندارند و اگر صبر و شکیبایی کنند تا بیرون بیایی و بر آنان درآیی برای آن‌ها بهتر است و پروردگار آمرزنده و مهربان است.

در اینجا روابط مومنین با پیامبر مطرح شد که استعاره‌ای از ارتباط مردم با رهبر جامعه است، آن‌هم رهبری که از سوی پروردگار پیام آور است. بر رعایت حقوق این رهبر اجتماعی، ادب‌مداری و در نظر گرفتن جایگاه وی در برخوردهای اجتماعی تاکید شده است که نشان از انظباط در جامعه‌ی ایمانی دارد.

*حبط: تباهی

*عقال: پایبندی، بندی که به پای حیوان می‌بندند تا به هر سویی نرود. عقل از همین ریشه است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ﴿۶﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر فاسقى برایتان خبرى آورد نیک وارسى کنید مبادا به نادانى گروهى را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه کرده‏ اید پشیمان شوید (۶)

وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ﴿۷﴾

و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست اگر در بسیارى از کارها از [راى و میل] شما پیروى کند قطعا دچار زحمت مى ‏شوید لیکن خدا ایمان را براى شما دوست‏ داشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست و کفر و پلیدکارى و سرکشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت آنان [که چنین‏اند] ره‏یافتگانند (۷)

فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَنِعْمَهً وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۸﴾

[و این] بخششى از خدا و نعمتى [از اوست] و خدا داناى سنجیده‏ کار است (۸)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر قانون شکنی برای شما خبری آورد، خوب بررسی و تبیین کنید تا مبادا از روی جهل و نادانی به افرادی آسیب بزنید و از آن‌چه که کرده‌اید نادم و پشیمان شوید. لذا در جامعه ایرانی توقع می‌رود که به هر نوع تبلیغ و پیامی را بدون تحقیق و بررسی استناد نکنید.

بدانید که رسول خدا در بین شما است، اگر در بسیاری از کارها از تمایلات شما پیروی کند، شما دچار دردسر می‌شوید، لذا خداوند ایمان را محبوب دل شما کرده است، یعنی ایمان یک امر تصنعی و تبلیغاتی نیست، آن‌چنان که تصور کنید دین افیون توده‌ها است، خیر اینچنین نیست، ایمان مساله‌ای قلبی است که دوست‌داشتنی و محبوب شما قرار داده و آن‌ را در دل شما زیبا کرده، در برابرش کفر و پوشاندن حق و حقیقت، قانون شکنی و عصیان و سرکشی ناخوشایند است، آنان که این‌چنین ایمان در قلبشان است، راشد و رشد یافتگان هستند. که این فضلِ پروردگار است و نعمتی از اوست و پروردگار علیم و حکیم است.

*فاسق: قانون شکن، کسی که به مقررات پایبند نیست.

*کره: مکروه، زشت و پلید

*عصیان: نافرمانی، سرکشی

*راشد: رشدیافته، هدایت شده، رهیافته، رستگار

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ﴿۹﴾

و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفه‏ اى] که تعدى مى ‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى دارد (۹)

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰﴾

در حقیقت مؤمنان با هم برادرند پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید امید که مورد رحمت قرار گیرید (۱۰)

اگر دو طائفه‌ی(یا کشور) مومن جنگشان شد، بقیه وظیفه دارند که بین آن‌ها صلح ایجاد کنند، و اگر یکی از آن دو طرف بخواهد تجاوز خودش را بر دیگری ادامه دهد، پس وظیفه‌ی بقیه این است که تا زمانی که به امرِ پروردگار بازگردد و صلح نماید، با آن بجنگند و قتال نمایند، حال اگر از این نبرد برگشتند و آتش بس نمودند، پس بین خودتان به عدل و قسط صلح و سازش دهید که خداوند دادگران و برقرارکنندگان قسط را دوست دارد. حقیقتا مومنان با هم برادرند و بین برادرهایتان صلح برقرار کنید و اصلاح کنید و تقوای الهی داشته باشید تا مورد رحمت قرار بگیرید.

*قتال: نبرد، جنگ، پیکار

*قسط: غرامت

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند (۱۱)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید همدیگر را مسخره نکنید، شاید کسی را که مسخره می‌کنید شاید مقامش از شما بیشتر باشد، نه تنها مردها، بلکه زن‌ها نیز حق ندارند مسخره نمایند، از یکدیگر عیب‌گویی نکنید، لقب‌های زشت به یکدیگر ندهید، همدیگر را ترور شخصیتی نکنید، چه‌قدر ناپسند و هنجارشکنانه است که پس از آن‌که ایمان آورده‌اید، دیگران از دست شما در امان نباشند، و هر که توبه نکرد، آن‌ها همان ظالمان هستند.

*لمزه: تحقیر و شکستن شخصیت کسی، ترور شخصیتی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲﴾

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است (۱۲)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، حتی به خودتان اجازه ندهید که به کسی ظن و گمان ببرید، بسیاری از این گمان‌ها گناه است. حتی باید در ذهن و قلب مومنان نیز امنیت وجود داشته باشد. جاسوسی و تجسس نکنید، پشت سر کسی حرف نزنید و غیبت نکنید، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرش که مرده است را بخورد؟! چقدر این کار کریه است و کراهت دارد، تقوای الهی پیشه کنید و همانا خداوند توبه‌پذیر و مهربان است. به تشبیه بنگرید، غیبت از نقطه ضعفی اخلاقی ناشی می‌شود، ناخودآگاه در پشت غیبت، نوعی ترور شخصیتی وجود دارد که با کشتن شخصیت آن فرد، در حالی که او برادر یا خواهر مومن ما است، داریم از این نابودی شخصیتش تغذیه می‌کنیم تا خودمان بالا برویم.

*تجسس: تعقیب و پیگیری کردن نقطه ضعفی از کسی، جاسوسی کردن، تجسس کردن

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿۱۳﴾

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است (۱۳)

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۴﴾

[برخى از] بادیه‏ نشینان گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده‏ اید لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز در دلهاى شما ایمان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبر او را فرمان برید از [ارزش] کرده ‏هایتان چیزى کم نمى ‏کند خدا آمرزنده مهربان است (۱۴)

ای مردم، همانا همه‌ی شما از مرد و زنی آفریده شده‌اید، همه یک خانواده هستید، شما را شعبه شعبه و قوم، قوم و در قبایلی قرار داده است تا تمدن بسازید و یکدیگر را بشناسید و با هم آشنا شوید، پس ارزش به چیست؟! پیش خداوند کسی با ارزش تر است که با تقوا تر باشد، هر کسی که خودکنترلی بیشتری دارد، پیش خداوند عزیزتر است. خداوند به جزئیات کار شما خبره است.

اعراب بادیه‌نشینی گفتند ایمان آورده‌ایم، بگو چه ایمانی، شما ایمان نیاوردید! هنوز که ایمان در دلتان وارد نشده است، بلکه بگویید که اسلام آورده‌ایم. در حقیقت کسی ایمان آورده است که دستورهایی اخلاقی قبلی را به جا آورده باشد. اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، خدا سرسوزنی برای شما کم نمی‌گذارد که خداوند غفور و رحیم است.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿۱۵﴾

در حقیقت مؤمنان کسانى‏ اند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده‏ اند اینانند که راستکردارند (۱۵)

قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۱۶﴾

بگو آیا خدا را از دین[دارى] خود خبر مى‏ دهید و حال آنکه خدا آنچه را که در آسمانها و زمین است مى‏ داند و خدا به همه چیز داناست (۱۶)

یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿۱۷﴾

از اینکه اسلام آورده‏ اند بر تو منت مى ‏نهند بگو بر من از اسلام‏آوردنتان منت مگذارید بلکه [این] خداست که با هدایت‏ کردن شما به ایمان بر شما منت مى‏ گذارد اگر راستگو باشید (۱۷)

إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾

خداست که نهفته آسمانها و زمین را مى‏ داند و خدا[ست که] به آنچه مى ‏کنید بیناست (۱۸)

مومن کیست؟! همانا مومنان کسانی هستند که به پروردگار و رسولش ایمان داشته باشد و تردید و شکی نیز نمی‌کنند و با مال و جانش در راه خداوند جهاد می‌نمایند. این افراد کسانی هستند که صادق هستند و راست می‌گویند. زیرا هم با دل و جانشان ایمان آورده‌اند و هم عملا صداقت خود را ثابت کرده‌اند. بگو آیا به خدا از دین داری خود خبر می‌دهید! یعنی کارهای ایمانی خود را به رخ پروردگار و رسولش نکشید، که پروردگار هر آن‌چه در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و خداوند به همه چیز علیم است.

از این‌که اسلام آورده‌اید بر تو ای پیامبر منت می‌گذارند، بگو بر من از اسلام آوردنتان منت نگذارید، بلکه این خداوند است که با هدایت کردن شما به راه ایمان، بر شما منت نهاده است، اگر از صادقان و راستگویان هستید. همانا خداوند همه‌ی چیزهای نهفته در آسمان و زمین را می‌داند و این پروردگار است که به آن‌چه می‌کنید بیناست.

*جهاد: سعی و تلاش توام با مشقت و رنج در مسیر هدایت پروردگار

دیدگاهتان را بنویسید

نه + هجده =