سوره المنافقون
سورهی منافقون که در جزء ۲۸ قرار دارد شامل ۱۱ آیه است و سوره ۶۳ قرآن میباشد. سورهی جمعه و سورهی منافقون هر دو در سال سوم هجری نازل شده است و سورههایی هستند که در نماز جمعه خوانده میشوند. در نماز سیاسی عبادی جمعه معمولا سورهی جمعه رکعت اول خوانده میشود و در رکعت دوم آن سورهی منافقون خوانده میشود. حدود نیمی از سورهی جمعه در خصوص یهودیان است و یادآوری تجربهی تاریخی قوم یهود به عنوان مشکلی بیرونی است که در آغاز اسلام ریشهی اصلی توطعهها و نزاعها از سوی آنها ناشی میشده است. لذا به عنوان گروهی بیرون از اسلام باید این قومیت را شناخت، اما در سورهی منافقون باید به شناخت پدیدهی نفاق و دورویی به عنوان مشکلی درونی در جهان اسلام پرداخته شود. این دو سوره در قرآن پشت سرهم آمده است و شان نزول آن نیز پشت سرهم بوده است. لذا هر دو سوره هشداری در مورد دنیاپرستی است و در دو سوره خطر دنیاطلبی و دور شدن از مغرفت الهی مطرح میشود. بنابراین در شکلگیری زندگی اجتماعی نیاز است که مردم با مسئولیتشناسی و جامعهشناسی آشنا شوند و دشمنان بیرونی و درونی را به خوبی بشناسند. منافقین و نفاق پدیدهای همیشگی است که در هر جامعهی انسانی وجود دارد.
*منافق: دو رویان، نان به نرخ روزخورها، افرادی که حرفشان با عملشان یکی نیست، واژه منافقین ۳۸بار در قرآن آمده است. منافق کسی که نفاق ایجاد میکند. نفاق از نفقه میآید و نفقه همان سوراخی است که توسط موشهای صحرایی ایجاد میشود و دو راه برای ورود و خروج دارد که اگر از یک راه به وی حمله شد، بتواند از راهی دیگر بگریزد. انفاق به معنای پر کردن سوراخها و پر نمودنِ خلل و فرج است. لذا از مال فردی کم میکنیم و به دیگری میدهیم تا جامعه هموار شود و خلل و فرج درون جامعه تعدیل گردد. منافقان پایینترین سطح، خطرناکترین و بدترین انسانها در حکومتهای اجتماعی هستند، زیرا دشمنان دارای مواضعی رودررو و آشکار هستند و میتوان در مقابل آنها راهبردهای روشنی اتخاذ نمود، در حالیکه منافق از پشت خنجر میزند و مواضع خود را آشکار نمیسازد. در سورهی بقره که جنبه مردمشناسی دارد، متقین با ۴ آیه معرفی میشوند، کافران با ۲ آیه معرفی میگردند، اما منافقان در ۱۳ آیه معرفی میشوند، این یعنی شخصیت آنها چنان پیچیده، دو رو و ظاهرسازانه است که تشخیص آنها در جامعه دشوار مینماید. در قرآن منافقان دو گروه هستند: نخست) گروهی که اصلا ایمان و اعتقاد ندارند، اما نان را به نرخ روز میخورند و چهره عوض میکنند. دوم) گروهی که نفاق عملی دارند. یعنی حرفشان با عملشان یکی نیست و فاصلهای بین حرف و عملش وجود دارد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ﴿۱﴾
چون منافقان نزد تو آیند گویند گواهى مى دهیم که تو واقعا پیامبر خدایى و خدا [هم] مى داند که تو واقعا پیامبر او هستى و خدا گواهى مى دهد که مردم دوچهره سخت دروغگویند (۱)
اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۲﴾
سوگندهاى خود را [چون] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته اند راستى که آنان چه بد مى کنند (۲)
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ ﴿۳﴾
این بدان سبب است که آنان ایمان آورده سپس به انکار پرداخته اند و در نتیجه بر دلهایشان مهر زده شده و [دیگر] نمى فهمند (۳)
هنگامی که منافقان نزد تو آیند، میگویند ما شهادت میدهیم که تو واقعا پیامبر خدایی و خدا میداند که تو واقعا پیامبر او هستی و خدا شهادت میدهد که همانا آنها مردمی دو چهره و منافقانی هستند که واقعا دروغگویند. آنها حرفها و تظاهرهای دینی را همچون سپری گرفتهاند و زیر آن مخفی شدهاند، درنتیجه مردم را از راه خدا باز میدارند، واقعا چه بد و زشت است کارهایی که آنها انجام میدهند. علت این روحیه نفاقگونه چیست؟! به آن دلیل است که آنها ایمان آوردهاند و سپس به کفر ورزیدن و پوشاندن حقیقت پرداختهاند، گویی افکارشان تثبیت شده و قابل تغییر نیست، آنچنان که بر قلبهایشان مهر زده شده است و دیگر نمیفهمند.
*اَیمان: حرفهای ظاهرا دینی، سوگندها، اَیمان از یمین به معنای عهد و پیمان میآید.
*جُنه: سپر
*طبع: ثابت شده، همخانوادهی مطبوعات، طبع
وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ ﴿۴﴾
و چون آنان را ببینى هیکلهایشان تو را به تعجب وا مى دارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گویى آنان شمعکهایى پشت بر دیوارند [که پوک شده و درخور اعتماد نیستند] هر فریادى را به زیان خویش مى پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهیز خدا بکشدشان تا کجا [از حقیقت] انحراف یافته اند (۴)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَکْبِرُونَ ﴿۵﴾
و چون بدیشان گفته شود بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى گردانند و آنان را مى بینى که تکبرکنان روى برمى تابند (۵)
سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ﴿۶﴾
براى آنان یکسان است چه برایشان آمرزش بخواهى یا برایشان آمرزش نخواهى خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشود خدا فاسقان را راهنمایى نمى کند (۶)
وقتی به آنان مینگری، از ظاهر و هیکلشان تو را به تعجب وا میدارند، یعنی آنچنان با معیارهای جامعه خوش جلوه میکنند که کسی باور نمیکند، وقتی هم که سخن میگویند، دوست داری به گفتارشان گوش فرا دهی، یعنی به نرخ روز حرف میزنند و سخنان عامهپسند میگویند، آنها مثل چوبهای خشک پوکی هستند که تکیه داده شدهاند، چوبی که دیگر حیات درونی خود را از دست داده و هیچگاه سبز نمیشود و جوانه نمیزند. هر فریادی که بلند شود و صیحهای که شنیده شود، هر کسی که شعاری میدهد و فریادی میزند، آنها میپندارند که علیه آنها است. دشمنان جامعه همینها هستند، برحذر باش و مراقب باش، خدا بکشدشان که تا کجا انحراف یافتهاند و خود را وارونه کردهاند. آنها چون خیانتکارند، فورا میترسند. وگرنه آنکس که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.
وقتی که به آنها گفته میشود که بیایید تا رسول خدا برای شما طلب پاکی و استغفار کند، با حالت تمسخر و بی اعتنایی سر خود را بر میگردانند، آنها را میبینی که مستکبرانه سرخود را برمیگردانند. برای آنها فرقی نمیکند، چه تو برای آنها استغفار بکنی و چه نکنی، هرگز خداوند آنها را نمیبخشد و هرگز خداوند فاسقان را هدایت نمیکند.
*افک: وارونه، واژگون، در افکندن
*فاسق: کسی که در جامعه به فسق و فجور میپردازد
هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ ﴿۷﴾
آنان کسانى اند که مى گویند به کسانى که نزد پیامبر خدایند انفاق مکنید تا پراکنده شوند و حال آنکه گنجینه هاى آسمانها و زمین از آن خداست ولى منافقان درنمى یابند (۷)
یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۸﴾
مى گویند اگر به مدینه برگردیم قطعا آنکه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بیرون خواهد کرد و[لى] عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است لیکن این دورویان نمى دانند (۸)
در ادامه آیات به روزهای آغازین هجرت پیامبر میپردازد، مومنان وقتی که به سوی یثرب روانه شدند، سبک سفر کردند و بسیار از اموال و دارایی را با خود نیاوردند و خانه و کاشانه خود را رها ساختند، مردم یثرب که به مدینهالنبی تغییر نام یافت، پذیرای آنها شدند. مردم مدینه که به آوارگان پناه داده بودند و نام انصار و یاری دهندگان را خداوند بر آنها نهاد، آنها حتی از بخشیدن وسایل شخصی و خصوصی نیز به مهاجران امتناع نکردند. در بین انصار نیز منافقانی وجود داشتند، لذا در ادامه آیات نیز تصویری دیگر از منافقان را میبینیم. آنها در بین خود میگفتند که سگهایی را داریم چاق میکنیم که پاچهی خودمان را خواهند گرفت، یا اصطلاحا ما داریم مار در آستین خود پرورش میدهیم. این جملات از سوی برخی از منافقان مدینه سبب ناراحتی پیامبر و مومنان میشد.
منافقان آنان کسانی هستند که میگویند به آنهایی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید و به آنها کمک نکنید تا پراکنده بشوند و از اینجا بروند، حال آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است، ولی منافقان در نمییابند. آنها میگویند اگر رجعت کنیم و برگردیم به سوی شهر حتما و قطعا آنها را بیرون میکنیم و آنها در مقابل عزت و بزرگی ما، زبون و ناتوان هستند، در حالیکه عزت از آن خداوند، از آن پیامبر او و از آن مومنان است، ولی این منافقان دورو نمیدانند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۹﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند آنان خود زیانکارانند (۹)
وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ ﴿۱۰﴾
و از آنچه روزى شما گردانیده ایم انفاق کنید پیش از آنکه یکى از شما را مرگ فرا رسد و بگوید پروردگارا چرا تا مدتى بیشتر [اجل] مرا به تاخیر نینداختى تا صدقه دهم و از نیکوکاران باشم (۱۰)
وَلَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۱﴾
و[لى] هر کس اجلش فرا رسد هرگز خدا [آن را] به تاخیر نمى افکند و خدا به آنچه مى کنید آگاه است (۱۱)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال شما و اولاد و فرزندانتان شما را از یاد و ذکر خدا غافل نکند، هر کس چنین کند، آنان خاسر و زیانکار هستند. باید توجه داشت که اموال تنهای داراییهای مالی نیست، داراییهای شغلی، ملکی، دانشی، علمی، تجربی، کاری و … همگی شامل اموال هستند و ممکن است انسان را از ذکر و یاد خدا غافل کند. لذا نباید اسیر اموال و اولاد شد و اینها جاذبههایی دارند که تنها بخشی از زمان زندگی را باید به آنها اختصاص داد، اما همین اموال و اولاد میتواند در خدمت نظام الهی باشد و به جای نفاق و منافقگری، به بخشش و انفاق پرداخت. و از آنچه که رزق و روزی به شما دادهایم انفاق کنید، پیش از آنی که مرگ فرا رسد و بگویی پروردگارا چرا تا مدتی بیشتر اجل و مرگ مرا به تاخیر نیانداختی تا صدقه دهم و از نیکوکاران، صالحان و اصلاحگران باشم. هرکس که اجلش فرا رسد، هرگز خدا آنرا به تاخیر نمیاندازد و خدا بر آنچه میکنید خبره و ریزنگر است.
*تلهکم: از ریشه لهو، به چیزی پرداختن و غافل شدن
*خاسر: زیانکار، بازنده و ضرر دیده
*اصدق: صداقت نشان دادن، صدقه دادن
*صالح: نیکوکار، نیکوکردار، اصلاحگر
برچسب ها: آفت جامعه اموال انفاق اولاد باطنی آلوده تفسیر قرآن توبه ای راستین و خالصانه جامعه شناسی حرف های خوب خاسر دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور دو رویی دوچهره رزق و روزی زیانکار سوره المنافقون صالح و اصلاح گر ظاهر نیکو غفلت از یاد خدا کارهای بد محمدحسن محمدپور منافق منافقون نفاق وارونه