بحث و بررسی پیرامون آیات قرآن

عده‌ای قلم فرسایی نموده‌اند و سوالاتی پیرامون شناخت قرآن مطرح نموده‌اند، سوالاتی که در زیر به آن‌ها به صورت مختصر می‌پردازیم:

  • نام‌های این کتاب الهی چیست؟! و نام‌هایی را گاهی عینا از درون کتاب ذکر کرده‌اند و گاهی صفات و ویژگی‌هایی که در کتاب ذکر شده است را به عنوان نام در نظر گرفته‌اند. قرآن و فرقان متداول‌ترین نامی است که در کتاب ذکر شده است.
  • «قرآن» این نام از کجا آمده است و از چه ریشه‌ای می‌باشد و به چه معنایی است؟! این نام اصالتا واژه‌ای عربی است، هرچند ارتباط نزدیکی بین زبان عبری و عربی وجود دارد که هر دو جزو دسته‌ای از زبان سامی هستند. عده‌ای به ناگاه کلمه قرآن را از ریشه سریانی دانسته‌اند که دور از ذهن است. زیرا این کلمه به صورت اسم، مصدری، فعلی و … در این کتاب مورد استفاده قرار گرفته است. عده‌ای این کلمه را از ریشه «قری» دانسته‌اند که به جمع بودن و دسته‌بندی چند چیز در یک پیمانه و بسته اشاره دارد و با این رشته می‌توان قرآن را «کتابی جامع» دانست، در حالی‌که عده‌ای دیگر آن را از ریشه «قراء» دانسته‌اند و آن را «کتابی خواندنی» و «کتابی قرائت کردنی» معنا نموده‌اند. در خصوص «فرقان» نیز غالبا متفق القول هستند که معنای آن «کتابی برای تشخیص حق از باطل» است.
  • آیا قرآن کلام پروردگار است، کلام جبرئیل است و یا کلام پیامبر؟! مسلم است که وقتی خداوند با موسی (ع) گفتگو می‌کند، این گفتگو با فعلی از درخت آغاز می‌شود. لذا باید دانست که قرآن کلام پروردگار است و برای دریافت آن توسط کسی که مقرر است رسول و فرستاده‌ی پروردگار باشد، فعل آن به اذن پروردگار به واسطی اطلاق می‌شود که عینا کلام الهی را منتقل کند. نقش حضرت جبرئیل تنها انتقال کلام پروردگار به پیامبر است و در قرآن تاکید بسیار شده است که پیامبر هیچ دخل و تصرفی در آیات قرآن ندارد.
  • قرآن کتابی گفتاری است یا نوشتاری؟! بسیاری آن‌را نوشتاری دانسته‌اند و لذا آیات قرآن را دارای پیوستگی معنایی می‌شمارند که نیازمند درج مرجع و اسنادی است که در متن به آن اشاره شده است. در حالی‌که عده‌ای دیگر آن‌را گفتاری می‌دانند و بر این باورند که لزومی ندارد که در گفتار پیوستگی وجود داشته باشد، لذا هر سوره را بخش‌بندی می‌کنند و می‌گویند هر بخشش برای موضوعی است. از همین راستا نیز تعبیر و تفسیر می‌کنند و علتی برای معلوم و مجهول شدن جملات، تغییر مخاطب آیه، تغییر در زبان و لحن آیه، تذکر در بین آیات به پیامبر و … را از خصوصیات گفتاری بودن قرآن می‌شمارند. حال آن‌که این حقیر این اشتباه دسته‌بندی را ناشی از در نظر نگرفتن انواع نوشتار می‌دانم، به نظر بنده ساختاری نوشتاری که به گفتارها پایبند است، همان ساختار فیلم‌نامه‌نویسی در عصر حاضر است که قرآن نخستین فیلم‌نامه‌ای است که متن مکتوب آن با گفتارها قدرت می‌گیرد. قرآن را سناریویی مکتوب می‌دانم که سکانس‌وار به زیبایی معنا و مفهوم آیات را پیش دیدگان ما می‌نهد و تذکار و پند آن بر اعماق قلب و جان انسان می‌نشیند، آن‌چنانی که با هر حجابی از ناآگاهی که می‌افتد، بینش انسان درجه به درجه ارتقا می‌یابد و رفتارش در پیشگاه پروردگار و در مقابل خودش، خلق خدا و طبیعت مسئولانه‌تر و عاقبت‌نگرانه‌تر می‌شود. آن‌چه با تامل در آیات قرآن بر دل و جان اندیشمندان پاک‌دل می‌نشیند، آیاتی با پیوستگی معنایی است و فارغ از بحث گفتاری و شنیداری بودن آن و طول و تفسیر پیرامون توجیه موارد مذکور، کاملا آیه‌ها به جا و مناسب در کنار هم به خوبی قرار گرفته‌اند که گویی تازه وحی شده‌اند و همیشه بر دل و جان انسان پاک‌دل می‌نشیند. ارجاع به داستان‌ها، حوادث، تغییر مخاطب، زاویه‌شناسی‌ها، صحنه‌آرایی، تعیین نوع نگاه، شأن و سبب نزول و … همگی در ساختارهای فیلم‌نامه‌ای قرآن مشهود است.
  • آیا این‌که قرآن به زبان عربی است، یعنی اعوذ بالله پروردگار و ملائکه عربی زبان هستند یا علتی دیگر دارد؟! آیا فضیلتی برای اعراب محسوب می‌شود؟! به این سوال از دو زاویه می‌توان نگریست، نخست از دیدگاه فصاحت و بلاغت زبانی و دوم از دیدگاه مخاطب‌شناسی. از نگاه نخست، باید به ترجمه کلمه «عربی» دقت کرد که در دو معنا به کار می‌رود، نخست در معنای «عربی بودن و منسوب به عرب» و دیگری در معنای «فصیح بودن». لذا عربی نیز مانند عبری زبانی است که دارای صنایع ادبی مختلف، دارای تفکیک جنسیتی در کلام، با امکان صرف فعل و سهولت در معلوم و مجهول نمودن، دارای قابلیت واژگانی چند معنایی و با گستردگی لغات کاربردی. لذا بیان آیه‌ها با این زبان در کنار در نظر گرفتن معنای اصیل این واژگان می‌تواند روشن‌گر و رفع ابهام‌کننده باشد. با این‌حال، برای بسیاری از کلمات کلیدی در قرآن، در سایر آیات تعریفی جامع ارائه شده است تا برای مخاطب مبهم و ناشناخته نباشد. از نگاه مخاطب‌شناسی نیز باید گفت که اگر قرآن در ایران بر پیامبری ایرانی نازل می‌شد، چه توقعی می‌رفت؟! آیا نزول فارسی آن فضیلتی بر ایرانی‌ها بود؟! خیر، قرآن چون بر جامعه‌ای عرب‌نشین و بر پیام‌آوری برای آن جامعه نازل شده است، به زبان عربی نازل شده است که ویژگی زبانی مناسبی نیز داشته است. خداوند در قرآن مردم را با زبان آنان و براساس سبک‌های متعارف در گفتارشان مخاطب ساخت، هرچند آن‌ها در پذیرش و رسیدن به ژرفای سخن متفاوت هستند.
  • قرآن را چگونه باید خواند؟ قرآن را باید با مکث، با تامل و اندیشه خواند. هر آیه نشانه‌ای برای یادآوری، جلوگیری از فراموشی و رهنمایی به سوی هدایت، رشد و کمال است و هر پندی راهکاری عملی است که در زندگی باید آن‌را بکار بست. لذا تلاوت همان خواندن آیات و اندیشیدن در مضامین به قصد اصلاح و تغییر روندها می‌باشد. قرائت آیات نیز دو معنا دارد، در یک معنا به خواندن آیات اشاره دارد و در معنایی دیگر نهیب زدن به خود و تلقین نمودن آن در جهت یادآوری و پندگیری مورد نظر است. بسیاری از پیشینیان گفته‌اند که اساس قرآن به قرائت است و نه کتابت آن. در حالی که هر دو دارای سندیت است، آن‌چنانی که قرائت برای شنونده تاثیرگذار می‌نماید، کتابت نیز برای صاحبان اندیشه تامل برانگیزتر است و امکان اندیشیدن و تدبر بیشتر نسبت به کلامی که لحظه‌ای شنیده می‌شود، فراهم می‌آورد. لازم به ذکر است که در خواندن و اندیشیدن در آیات قرآن هر کس به اندازه ظرفیتش می‌تواند مفاهیم و مطالب را پذیرش نماید.
  • قرآن شعرگونه است یا مسجع است؟! قرآن شعر نیست که از شعور و آگاهی انسانی برآمده باشد، بلکه مکتوبی منصور است که همچون سندی شگفت‌انگیز برای آیندگان محسوب می‌شود و دارای نصری مسجع است که آهنگی مشخص در پایان آیات غالبا آیه‌های مرتبط موضوعی را دسته‌بندی می‌کند. از آن‌جا که در اوقات فراغت اعراب با سرایش شعر و شعرخوانی وقت می‌گذراندند، شعرسرایی و بهره‌گیری از کلامی مسجع را ارج می‌نهادند. سازواره‌ی آهنگین بدیع و هماهنگ قرآن با لحن‌ها و نغمه‌ها بر درک و احساس اعراب اثر می‌گذاشت و عمق معانی و مفاهیم مطرح شده، از ظاهر و لحن کلام آن‌ها را به باطن و عمق می‌برد. لحن و نغمه‌ی آیات سبب سهولت در به‌خاطرسپاری می‌شده است و از سوی دیگر جنبه‌های کلامی هم‌چون کوبنده بودن یا توبیخ، ترساندن یا تهدید، مژده دادن یا هشدار، حسرت بردن یا اندوه و … را با لحن قرائت می‌توان بیان کرد.
  • ظاهر و باطن در قرآن؟! نقلی از پیامبر (ص) است که می‌فرماید: هیچ آیه‌ای در قرآن نیست جز آن‌که ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن حکم و باطن آن علم است. شگفتی‌های آن را پایانی نیست و غرایب آن فرسوده نمی‌شود. محمد بن علی الباقر (ع) در این خصوص می‌فرماید: ظاهر قرآن همان تنزیل آن و باطن آن همان تاویل آن است. یعنی آن‌چنان آیات در ظاهر در سطح فهم انسان پایین آمده است و تنزیل یافته است که عموم مردم آن را درک کنند و از شواهد و شأن نزول در درک آن بهره ببرند، اما ژرفای سخن در باطن آن قرار دارد که با تاویل قابل درک است. تاویل به معنای بازگردانی و برگردانی چیزی است که به بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن‌ها باشد اشاره دارد. در معنی دیگر، تاویل به معنی بیان کردن و شرح و تفسیر نمودن و ترجمه کردن می‌باشد. تاویل در نزد علمای علم اصول مرادف تفسیر است و بقولی تاویل ظن بمراد و تفسیر قطع بدان است، چنانکه مثلاً هرگاه لفظ مجملی را بدلیل ظنی چون خبر واحد بیان کنند آنرا موءول خوانند و هرگاه آنرا بدلیل قطعی بیان کنند مُفَسَّر گویند. و توان گفت تاویل اخص از تفسیر است. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج ۱ ص ۹۹). لذا می‌توان گفت تنزیل چارچوبی مناسبتی و اطلاعاتی دارد و تاویل چارچوبی دانش‌وار، گسترده و پندآموز. بنابراین اگر هر آیه به همین معنی ظاهری با دامنه‌ی کوتاهش محدود می‌شد، پس از سپری شدن آن دوره، هیچ‌گونه فایده‌ای در آیه جز گزارش ماجرایی سپری شده باقی نمی‌ماند! لذا هر آیه تاریخ مصرفی مخصوص داشت و در مسیر ابدیت جاری نمی‌گشت. (رجوع کنید به تفسیر عیاشی، جلد ۱، ص ۱۰ و ۱۱، حدیث محمد بن علی الباقر (ع))
  • همان‌گونه که در سوره آل عمران آیه ۷ می‌خوانیم، آیات قرآن شامل محکمات و متشابهات است. محکماتی که ام الکتاب است و به بیان تکالیف، احکام، اندرزها و آداب می‌پردازد که حجم عظیمی از آیات را در بر می‌گیرد و مرجعی برای شناخت حلال و حرام، سنت‌ها و اخلاق است. بخش دیگری آیات متشابهی هستند که مراد از آن‌ها روشن نیست، شمار آن‌ها اندک و موضوع‌شان اصول معارف، مبدا و معاد است. محکم و متشابه که سبب تفاوت‌های در دلالت سخن از جهت ظهور و خفا، و روشنی و ابهام شده است. درک متشابه‌ها و باطن آیات را ویژه‌ی افرادی خاص و راسخان در علم دانسته‌اند.
  • گونه‌گونی مفاهیم قرآن: به‌طور کلی می‌توان تنوع آیات قرآن را به صورت زیر تقسیم‌بندی نمود:
    • احکام و تکالیف که با زندگی عملی آدمی در ارتباط است.
    • مثل‌ها و حکمت‌ها برای اندرز دادن به مردم و بیدار ساختن وجدان‌ها در زندگی فردی و اجتماعی تا آمادگی رسیدن به درجات کمال انسانی مطلوب را به دست آورند. قسمی از مثل‌ها شامل عبرت از آثار پیشینینان است که انسان اگر در آن فضلیتی است ادامه دهد و اگر رذیلتی است، بدان نزدیک نگردد و تکرار نکند. قسم دیگری از مثل‌ها شامل صورت‌پردازی و خیال‌پردازی به منظور ارایه مدلی طبیعی یا انسانی محسوس برای مفهومی نامحسوس می‌باشد.
    • خبرهایی از عالم غیب با استفاده از بکارگیری استعاره، مجاز و کنایه است که شامل تدبیرهای جاری در آن سوی، سرنوشت بشر و پایان زندگی اوست.
    • بیان اصول معارف که به مبدا، معاد و راز زندگی باز می‌گردد و با استفاده از بکارگیری استعاره، مجاز و کنایه بیان شده است. شناخت اصل وجود در آغاز و فرجام به‌گونه‌ای اجمالی صورت گرفته است و درک ژرفای آن یا بسیار دشوار است و یا در توان انسان نیست، زیرا که خارج از چارچوب و قلمرو فهم انسان و فراتر از مدرکات حواس است. به راز آفرینش را می‌توان از زاویه راز خلقت انسان پی برد.
  • خدای تعالی با نود و نه صفت در قرآن توصیف می‌گردد که سطح شناخت ما از ذات پاک او صرفا محدود به مفاهیم و ترجمه همین الفاظ می‌شود و شناخت ژرفای هر صفتی به جهت قصوری که در فهم انسان وجود دارد، امکان‌پذیر نیست. اما با هر میزان شناختی که از این صفات برای انسان برمی‌‌آید، مسئولیت و نگرش انسان متحول می‌شود. باید دانست که خدای تعالی در هیچ‌کدام از اوصاف خود، به هیچ‌کدام از آفریدگان شباهتی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

شانزده + دو =