سوره الطارق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد (۱)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿۲﴾
و تو چه دانى که اختر شبگرد چیست (۲)
النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿۳﴾
آن اختر فروزان (۳)
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿۴﴾
هیچ کس نیست مگر اینکه نگاهبانى بر او [گماشته شده] است (۴)
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾
پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است (۵)
خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿۶﴾
از آب جهنده اى خلق شده (۶)
یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿۷﴾
[که] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى آید (۷)
إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿۸﴾
در حقیقت او [= خدا] بر بازگردانیدن وى بخوبى تواناست (۸)
یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿۹﴾
آن روز که رازها [همه] فاش شود (۹)
فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿۱۰﴾
پس او را نه نیرویى ماند و نه یارى (۱۰)
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿۱۱﴾
سوگند به آسمان بارشانگیز (۱۱)
وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿۱۲﴾
سوگند به زمین شکافدار [آماده کشت] (۱۲)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿۱۳﴾
[که] در حقیقت قرآن گفتارى قاطع و روشنگر است (۱۳)
وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿۱۴﴾
و آن شوخى نیست (۱۴)
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا ﴿۱۵﴾
آنان دست به نیرنگ مى زنند (۱۵)
وَأَکِیدُ کَیْدًا ﴿۱۶﴾
و [من نیز] دست به نیرنگ مى زنم (۱۶)
فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا ﴿۱۷﴾
پس کافران را مهلت ده و کمى آنان را به حال خود واگذار (۱۷)
سوره ۸۶ قرآن کریم به نام طارق، در جزء ۳۰ شامل ۱۷ آیه است و سورهای مکی میباشد. در سورهی طارق نیز بخشی از عظمت خلقت پروردگار سبب اندیشهورزی و پندآموزی برای بشر میشود. نظام آفرینش بسیار عظیم است. وقتی تاکنون دریافتهایم که در حدود ۵۱ کهکشان در گروه محلی وجود دارد. در ابرخوشهی محلی ما در حدود صدهزار کهکشان وجود دارد و در جهان قابل مشاهده برای ما در حدود دو هزار میلیارد کهکشان وجود دارد (مرجع). در هر کهشکان نیز چندین و چند منظومه و هزاران ستاره وجود دارد، که بسیاری از آن ستارهها، از ستارهی خورشید عظیمتر است. آنگاه است که پروردگار را به عظمتش تسبیح میگوییم. این سوره با سوگندی آغاز میشود تا به پدیدهای قابل تامل بیاندیشیم. لذا پس از آن تاکید میشود که چگونه میتوانی این مفهوم را درک کنی و در آن اندیشه کنی. پس از آن این پدیده کمی برای انسان پردهگشایی میشود و با توجه و اندیشه از این پدیده، برای انسان پندهایی مطرح میگردد.
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد (۱)
وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿۲﴾
و تو چه دانى که اختر شبگرد چیست (۲)
النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿۳﴾
آن اختر فروزان (۳)
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿۴﴾
هیچ کس نیست مگر اینکه نگاهبانى بر او [گماشته شده] است (۴)
به آسمان بیاندیش و به طارق اندیشه کن. چگونه میتوانی بفهمی که طارق چیست؟! در این بیان مشخص است که ارتباطی میان آسمان و طارق وجود دارد، اما درک آن و ارتباط معنایی آن با پیامی که از آن استنتاج میشود، دشوار است. النّجم الثّاقب، ستارهای فروزان، جهنده، دنبالهدار و پرنفوذ. پس از آن نتیجهای میآید، نفس و حیاتی وجود ندارد مگر اینکه برای آنها نگاهبان و حافظی وجود داشته باشد. همانطور که در جهان همه چیز طبق قوانین و مقررات است، برای انسان نیز چنین است. آسمان هم زایشگاه است و هم قبرستان است و در این آسمان همهچیز طبق قوانین و مقرراتی فاصلهی زایش تا مرگ را طی میکنند.
سیارهها خاموش و سرد هستند، در حالیکه ستارهها گرم و فعال هستند. اینجا بیان شده است که طارق نجم است، یعنی همچون ستارهای میدرخشد و فعال است (همچون انسان که موجودی فعال است). ستارههای متفاوتی در جهان وجود دارد و هرکدام از ستارهها به شیوههای مختلفی عمرشان پایان مییابد. مانند انسانها که هر کدام گوناگون هستند و سرنوشتشان را خودشان به گونهای رقم میزنند. پایان عمر هر ستارهای به جرم آن بستگی دارد. همچون انسانی که سرنوشتش به توشهی اندیشه و اعمالش بستگی دارد. ستارههای بسیار کوچک پس از انفجار و متلاشی شدن، تبدیل به کوتولهی سفید میشوند که غالبا سرد و کم سو هستند. گروهی دیگر، آنچنان ستاره متراکم میشود که ستارهای نوترونی تشکیل میدهند که بسیار سنگین هستند و به نام ستارههای تپنده معروف هستند. ستارههایی با ابعاد نزدیک به خورشید، پس از نابودی تبدیل به ستارههای حفره سیاه میشوند، زیرا جاذبهی قوی آن اجازه عبور یا انعکاس نور را نمیدهند، لذا با آنکه موجود هستند، اما چیزی را به نمایش نمیگذارند (مرجع). برای آشنایی بیشتر با ستارگان میتوانید به این صفحه نیز مراجعه کنید.
در آیه نخست توجه ما را به نوعی ستارهی پرنفوذ و درخشان اشاره دارد که متراکم، کوبنده، تکرار شدنی با رد و نشانی که از خود بهجای میگذارند، جلب میکند تا از آن نتیجهگیری شود که برای همهچیز منجمله انسان، حافظ و نگهبانی است! حال از دنیای کهکشان که دنیایی گسترده و کلان است به دنیای کوچک و ذره میرویم. دنیای درون بدن انسان که خودش پیچیدگیهای بسیاری برای تامل و اندیشه در قدرت پروردگار دارد.
*سماء: آسمان، محدودهی زمین تا جو، آسمانِ بالای سر با افقی گسترده
*طارق: نوعی ستاره با ویژگی نجم ثاقب است، در زبان عربی به چکش مطرق گفته میشود، زیرا مرتبا با آن میکوبند. به چوبی که پنبه را حلاجی میکند نیز مطرق میگویند چون مرتبا ضربه میخورد و میلرزد و کوبیده شدن و ضربه سبب مطرق شدن آن است. به راهی که انسانها زیاد آن را پیموده باشند، میگویند طریق، چون بسیار از رفتنهای مکرر انسانها، آن مسیر کوبیده شده است. به روشی که همه آن را مرتبا تجربه کرده باشند، میگویند طریقه. در زبان عربی نیز به کسی که شبانه حرکت میکند و صدای پای آن میآید نیز طارق گفته میشود. لذا میتوان گفت طارق به تراکم، کوبندهبودن، تکرارشدنی بودن و رد و نشانی را بهجای میگذارد، اشاره دارد. برخی از منجمان طارق را ستارهی دنبالهدار و برخی دانشمندان آن را کهکشان دنبالهداری در صورت فکلی سنگتراش دانستهاند. آنچه بیشتر برای عرب آن روزگار قابل مشاهده بوده است، ستارههای دنبالهداری میباشد که هر از گاهی رخ مینمودهاند و پس از چندی دیده نمیشدند. گویی در لحظهای از زندگیشان، نور و تابندگی جذابی را بهجای مینهادند. همچون انسانی که همچون ستارهای میدرخشد و ماه مجلس میشود. حافظ در مطلع غزلی از ستاره برای استعارهای به پیامبر اسلام استفاده میکند:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد… (مرجع)
*درک: درک، فهم، اندیشه، همخانوادهی ادراک
*نجم: ستاره، اختر
*ثاقب: ثاقب چیزی است که نفوذ میکند یا رسوخ مینماید، چیزی که خودش یا پرتوهایش به مکان، جو یا چیزی نفوذ میکند، این نفوذ میتواند به بُرد زیاد آن اشاره داشته باشد، فروزان، برافروخته. در عربی به کسی که رای و گفتهی پرنفوذی دارد میگویند: رای الثاقب یعنی نظرش نفوذ دارد و اثر میکند.
*نفس: نفس، انسان، استعارهای از حیات و زندگی در برخی از جملات.
*حافظ: حفظ کننده، نگهدارنده، نگاهبان، همخانواده حفظ، محافظ، حافظه، محافظت
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾
پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است (۵)
خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿۶﴾
از آب جهنده اى خلق شده (۶)
یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿۷﴾
[که] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مى آید (۷)
به خلقت انسان بیاندیش که او از چه آفریده شده است؟! از آب جهندهای که بین صلب و ترائب خارج شده است. امروزه میدانیم که وضعیت شکلگیری تخم چگونه است، در بدن مرد و زن چگونه اسپرم و تخمک ایجاد میشود و در بستر رحم مادر، تخم شکل میگیرد و با تکثیر این تخم، نطفه بسته میشود. اسپرمی از میان میلیونها اسپرم دیگر، با دنبالهای که از خود دارد خودش را به تخمک میرساند، این اسپرم همچون ستارهی دنبالهداری در تخمک نفوذ میکند، آنرا میشکافد و در آن پنهان میشود تا تخم شکل گیرد. به دور تخمک، لایهای تشکیل میشود و اسپرم را کاملا در بر میگیرد و اجازه نفوذ اسپرمهای دیگر را نمیدهد. این کلام با تشبیه طارق، به نجمی ثاقب، بسیار با اکتشافهای علمی عصر حاضر در خصوص شکلگیری تخم و تولید نطفه بهطور حیرتانگیزی منطبق است. متن کوتاهی در این خصوص بخوانید تا این شکلگیری تخم در بین صلب و ترائب درک کنید:
« دستگاه تناسلی مردانه، صفت اولیه جنسی فرزند پسر به حساب میآید. آناتومی دستگاه تناسلی مردانه از دو بخش داخلی و خارجی تشکیل شدهاست: ۱) بخش خارجی شامل: بیضهها، کیسهی بیضه و آلت میباشد و ۲) بخش داخلی شامل: لولههای منیساز، لولههای اسپرمبر، پروستات و کیسه منی است (مرجع). کیسههای منیساز در گودی استخوان لگن، دقیقا در زیر مثانه و در مجاورت غده پروستات قرار دارند. اپیدیدیمها که دور بیضهها هستند از طریق مجاری وایران به کیسههای منی متصل است (مرجع). در انسان مذکر با فرا رسیدن زمان بلوغ، ساخت همیشگی اسپرم در بیضهها با سرعت حدود ۱۲۵ میلیون اسپرم در روز آغاز میشود (در هر ثانیه حدود ۱۵۰۰ اسپرم). اسپرمها در اطراف دیوارههای لولههای سمینیفر تکامـل پیدا میکنند و دمهای آنها که آنها را قادر به شنا کردن میکنند، به سمت مرکز لولهها قرار میگیرند. اسپرم بالغ در یک لولهی پیچ در پیچ به نام اپیدیدیم که پشت هر بیضه جای دارد، نگهداری میشود. سرانجام اسپرمها یا در طی فعالیت جنسی با انزال بیرون میروند یا به داخل بدن بازجذب میشوند (مرجع).
دستگاه تناسلی زنانه، تخمدانها در نقطهای نزدیک به کمر، در فاصلهی کمی در مجاورت مهرههای پایانی ستون فقرات هستند. تخمدانها که با لوله فالوپ به رحم متصل میباشند، تخمک را آزاد میکنند. دستگاه تناسلی زنان در مجاورت استخوان عانه، از خروسه تا میاندوراه در بخش بیرونی ادامه دارد. در بخش درونی نیز در پایین رحم، گردن رحم که در مجاورت طاق مهبل است تا دهانهی بیرونی مهبل ادامه مییابد. (مرجع) تُخمَک یاختهای است که پس از ترکیب با کامه نر یا زامه (هستهی نخستین جنین) یاخته تخم یا زیگوت را تشکیل میدهد. در متازوئرها تولید مثل جنسی به وسیلهی یاختههای ویژهای صورت میگیرد که نشانهی دو جنس گوناگونند. این یاختهها کامه نام دارند و توسط اندامهای ویژه یا غدههای تناسلی به وجود میآیند و از یکی شدن و ترکیب دو کامه نر و ماده «لقاح زامه و تخمک»، فرد جدیدی که تمام ویژگیهای حیات را دربردارد، پدید میآید. جانداری که سازندهی زامه است، جاندار نر و سازندهی تخمک را جاندار ماده میگویند. (مرجع) . تخمک انسان، یاختهی نسبتاً بزرگی بهشمار میآید و به دلیل داشتن انباشته شدن مواد غذایی فراوان در آن، حدود ۰/۱ میلیمتر قطر دارد و به همین دلیل، میتوان آن را با چشم غیرمسلح دید. (مرجع). هنگامی که دختری زاده میشود، تخمک فرزندی را که در آینده قرار است بزاید در تخمدان خود دارد.
به محض اتصال یک زامه به تخمک، دیگر تخمک در واقع بارور شده و زن آبستن میشود و در این مرحله ساز و کاری را اجرا میکند که باعث میشود دیگر هیچ زامهای توانایی نفوذ به تخمک را پیدا نکند. به این صورت که با آغاز آبستنی تخمک بارورشده، یک مادهی خلطیشکل را به نام زونا پلوسیدا که بسیار هم محکم است، پیرامون خود تولید میکند و به این طریق از ورود دیگر زامه ها به درون تخمک جلوگیری مینماید. البته در صورت ورود موفقیت آمیز دست کم یک زامه دیگر به یاخته تخم موردنظر، اختلال پلی اسپرمی پدید میآید.
در این هنگام است که تخمک وارد رحم شده و آغاز به رشد میکند. البته گاهی هم به دلیل چسبندگی لولهی رحمی تخمک وارد رحم نمیشود و همانجا آغاز به رشد میکند که در این صورت وضعیت خطرناکی را پیش میآورد (مرجع). یاختهای که از پیوند تخمک و زامه پدید میآید، تخم نام دارد. در عرض ۲ روز پس از بارداری، تخم سفر خود را از طریق لولهی حمل تخمک به سمت رحم آغاز میکند که این امر با فعالیت ماهیچههای دیوارهی لوله میسر میشود. در همین زمان، تخم خود را چندین بار تقسیم میکند تا گروهی از یاختهها به نام مورولا حاصل شود. پس از ۵ تا ۷ روز، این مجموعهی یاخته به رحم میرسد. این مجموعه خود را به صورت امنی در سطح داخلی رحم جای میدهد و به رشد خود ادامه میدهد (مرجع). »
این رقابت بین اسپرمها در دستیابی و نفوذ در تخمک، رقابتی حیرتانگیز و شگفتانگیز بر سر حیاتی جدیدی است، آنچنان که انسانها در دنیای فانی در حال رقابت بر سر دستیابی به ارزشها و شکوفایی استعدادهای خود به منظور ورود به حیاتی جاوید هستند.
*ماء: آب، مایع
*دافق: جهنده، جهش کننده
*صلب: سخت، مادهای سخت، جسمی سخت، مجاورت با جسمی سخت. برخی از مترجمان و مفسران گفتهاند که صلب به کمر مرد اشاره دارد که به نظر مطلق نمیرسد. صلب در لغتنامه به معنای استوار بودن است. در جملات نیز به اصل و دودمان و سرشت اشاره دارد. صلیب و صلابه و صلابت نیز همخانوادهی این کلمه است. صلیب به شدید برافراشتن و به دار آویختن اشاره دارد. در عربی نیز به چیزی که همچون استخوانِ کمر، پیه و یا چربی سفت و سخت باشد، صَلَب میگویند. در حوزهی مالی نیز به کسی که خسیس است و دستِ خود را سفت گرفته است و چیزی از دستش نمیچکد، صلب گفته میشود. حجر صلب یعنی جسمی سنگی که جامد و سخت است. دُستور صلب نیز یعنی قانون و دستوری سخت. حُمی صالب نیز یعنی تبی سخت که با لرز همراه باشد. (مرجع)
*ترائب: نرم، مادهای نرم، جسمی نرم، مجاورت با جسمی نرم. برخی از متجرمان و مفسران گفتهاند که ترائب به سینهی زن اشاره دارد که به نظر مطلق نمیرسد. این کلمه همخانوادهی رَئاب است. رئاب هم در معنای شکاف و پارگی آمده است و هم در معنای پیوند دادن، ترمیم و اصلاح کردن. ارابه اللبن یعنی شیری که بسته شود و ماست گردد. رابا الصدع یعنی شکاف را اصلاح کرد، التیام داد یا بهبود بخشید. مراب نیز به گاراژ یا پارکینگی گفته میشود که محل ترمیم، اصلاح و بهبود دادن است.
*الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ: آیا به شرحی که بیان شد، در مورد شکافتن تخمک توسط اسپرم و سپس ترمیم یافتن آن شکاف در جهت بهبودی و ایجاد تخم اشاره ندارد؟! آیا به در میان گرفتن تودههای نرم اندام تناسلی در میان ستون فقرات و حفرهی لگنی اشاره ندارد؟! آیا به محدودهای از بدن که بین سینه تا لگن است و در آن عمل لقاح صورت میگیرد و تخم به نطفه و سپس به جنین تبدیل میشود، اشاره ندارد؟! آخرین تحقیقات علمی نشان میدهد که همانطور که تخمک از دوران جنینی در جنس مونث تشکیل میشود، در جنس مذکر نیز رشد بیضهها از هفتهی هفتم و هشتم آغاز میشود که محل آن بین مهرهی تی ۱۱ و ۱۲ است[۱] (مرجع) که پس از سه هفته در موقعیت کیسهی بیضهها قرار میگیرد. (الله اعلم) هرچه که باشد، این فرایند در میانِ این سختی و نرمی صورت میگیرد. در بین سختی و نرمی که که سبب میشود انسان شکل بگیرد و از حیات قبلی خارج شده و به حیات جدیدش وارد شود. رجعتی از حیات به حیات. که پس از آن نیز با مرگ و برخواستن در رستاخیز این رجعت تکرار میگردد.
إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿۸﴾
در حقیقت او [= خدا] بر بازگردانیدن وى بخوبى تواناست (۸)
یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿۹﴾
آن روز که رازها [همه] فاش شود (۹)
فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿۱۰﴾
پس او را نه نیرویى ماند و نه یارى (۱۰)
بی شک پروردگار در بازگرداندن شما هم بهخوبی تواناست. این رجعت و بازگشت چه زمانی خواهد بود؟! آن روزی که رازها فاش میشود. روزی که هر چیزی که انسان تشخیص نیز نمیداده است، آشکار میشود. گویی پردهها کنار رفته و حجابی وجود ندارد. برای کسی که فکر میکند رجعتی نیست و بازگشتی صورت نمیگیرد، برای او هیچ نیرو و هیچ توانایی وجود ندارد و برای او ناصر و یاریدهندهای نیست. لذا این بازگشت قطعی است و هیچکس و هیچچیز، هیچ نیرویی و یاریگری نمیتواند آن را تغییر دهد. سعدی در انتهای غزلی میگوید:
… روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس
من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش
سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن
هر متاعی را خریداریست در بازار خویش (مرجع)
*سّر: راز، سِر، پوشیده و پنهان، همخانواده اسرار
*تبلی: فاش شدن، کنار رفتن حجابها
*قوّه: نیرو، توانایی
*ناصر: یاور، یاریرسان، کمکرسان
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿۱۱﴾
سوگند به آسمان بارشانگیز (۱۱)
وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿۱۲﴾
سوگند به زمین شکافدار [آماده کشت] (۱۲)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿۱۳﴾
[که] در حقیقت قرآن گفتارى قاطع و روشنگر است (۱۳)
وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿۱۴﴾
و آن شوخى نیست (۱۴)
سوگند به آسمانی که ذاتش رجعتپذیر است. آسمانی که مرتبا در آن زایش و مرگ رخ میدهد. آسمانها هم زایشگاه و هم قبرستان ستارگان هستند. سوگند به زمینی که ذات و طبیعتش شکافپذیر و جداشونده است، که قطعا و بدون شک و تردید این سخنی که گفته شد در خصوص وجود رستاخیر و قیامت، قاطع، نهایی و فصلالخطاب است و شوخی و هزل نیست. اما آیا همه این را میپذیرند؟!
*رجع: رجوع کننده، بازگشتکننده، داری چرخهی تکرار و بازگشتی
*صدع: جدایی، شکاف برداشتن. برخی گفتهاند شکاف خورده برای پذیرندگی دانه.
*فصل: جداکنندهی حق و باطل
*هزل: شوخی
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا ﴿۱۵﴾
آنان دست به نیرنگ مى زنند (۱۵)
وَأَکِیدُ کَیْدًا ﴿۱۶﴾
و [من نیز] دست به نیرنگ مى زنم (۱۶)
فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا ﴿۱۷﴾
پس کافران را مهلت ده و کمى آنان را به حال خود واگذار (۱۷)
آنهایی که با تمام وجود تلاش میکنند که نظر مخالف را سرکوب کنند و دیگران را از مسیرشان بازدارند، پروردگار نیز در نظام الهی است طرح و نقشه و تدابیری دارد. پس به کافران و پوشانندگانِ حقیقت مهلت بده! چگونه مهلتی باید به آنها داده شود؟! تا کی!؟ زمانی برای آن مشخص نشده است، اما تاکید شده است که مهلتی رویدا داده شود. مهلتی که کافران را شیفته و سرگشتهی پیام الهی کند تا جذب شوند. یعنی در جنگ اراده با آنها در این نبردِ عشق، آنها را جذب کنن، آنچنان که در دل و جانشان نفوذ کند و دل و اندیشهشان را زیر و رو نماید تا هدایت شوند. این کید و تدبیری است که خداوند برای هدایت آنها در نظر گرفته است. نفوذی همچون طارق در سطح کلان، نفوذی همچون اسپرم در سطح خُرد، نفوذی که کارگر بیافتد و دل و جانشان را شیفته کند. وقتی عشق پروردگار در دلشان بیافتد، دیگر مگر میتوانند عشقی دیگر را ترجیح دهند، فخر الدین اسعد گرگانی در منظومه ویس و رامین میگوید:
… نَبُرّد عشق را جز عشق دیگر
چرا یاری نگیری زو نکوتر …
… به یاری دل نبندم بر دگر کس
خدای هر دو گیتی یار من بس (مرجع)
انشاءالله خداوند به همهی ما مهلتی رویدا دهد تا شیفتهی هدایت او شویم و پیام الهی آنچنان در ما نفوذ کند که در اندیشه، اعمال و رفتار ما بروز نماید و در روز رستاخیز خود و پروردگار از ما خشنود باشد.
*کید: طرح و نقشه، راهبرد، ترفند، نیرنگ، توطئه. عدهای کید را نیرنگ گرفتهاند که معنایی پلید دارد، در حالیکه کید، مجموعه تدابیر مختلفی است که برای بازداشتن دیگران از مسیری که در آن هستند استفاده میشود. لذا هرکسی در برابر نظر مخالف خودش متوسل به کیدی میشود و برای آن طرح و برنامهای دارد. این کید با توجه به نیت فرد یا افراد، میتواند پلید یا نیکو باشد. معنای امروزی کید میتواند استراتژی یا راهبرد باشد.
*امهل: مهلت دادن، فعل امر مهلت دادن
*رویدا: همخانوادهی مراوده، اراده است. مراوده بر وزن مفاعله میباشد که به دو نیت و نظر اشاره دارد که با یکدیگر در حال مقابله و مواجهه هستند. کلمه رویدا و همخانوادهی آن در قرآن ۹ بار آمده است. ۷ بار در داستان یوسف (ع) که به عملی که زلیخا انجام میداد، از این فعل استفاده شده است.
[۱] The testicles are derived from T11–T12 and L1.
برچسب ها: اسپرم امهل رویدا تخم تخمک دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور دید خرد دید کلان راهبرد رجوع رجوعی حتمی رستاخیز رویدا ستاره ها سرنوشت انسان سرنوشت ستاره ها سوره طارق عاشقی عشق ورزی قیامت کید لقاح محمد حسن محمد پور مهر را به دل انداختن نجم نجم الثاقب نجوم نطفه
با سلام و آرزوی افزونی توفیقات جناب آبقای محمدپور وقتی شما در این سطح وسیع از مطالب تفسیری دکتر عبدالعلی بازرگان استفاده میکنید حتی همان شعرها و همان مثالها و… خوب است که اسم ایشان را ذکر کنید مبادا سرقت ادبی باشد
با سلام و احترام
از درج دیدگاه شما سپاسگزارم
یادداشت برداری از منابع مختلف استفاده شده، تفسیر و صدای استاد عبدالعلی بازرگان، تفسیر مرحوم طباطبایی، تفسیر مرحوم طالقانی، دیدگاه های مرحوم شریعتی و … که در متن نخستین سوره ی درج شده ذکر شده. البته مطالب نوشته شده در دورههای زمانی مختلفی به روز رسانی شدن و از سندی در وبلاگ کپی شدن، ان شاء الله به زودی با تغییرهایی به روز رسانی می شود که نقل قول هر بخش متن مشخص است. در تکمیل فرمایش شما باید بگم که بسیاری از مسایلی که مهندس بازرگان مطرح می فرمایند در کتاب پرتوی نور مرحوم طالقانی تقریبا به همان صورت از واژگان معنا شده، که البته این کار برای سورههایی محدود صورت گرفته و من شخصا جدا از نظریات سیاسی یا اجتماعی، بسیاری از تفسیرهای ایشان رو منطقی میدانم.