سوره الشرح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿۱﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (۱)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿۲﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (۲)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿۳﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (۳)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (۴)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾
آرى با دشوارى آسانى است (۶)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (۷)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (۸)
سوره ۹۴ قرآن کریم به نام شرح، در جزء ۳۰ شامل ۸ آیه است و سورهای مکی میباشد. این سوره و سوره الضحی در پی هم آمدهاند و مخاطب آن پیامبر است. فرض کنید کوهنوردی میخواهد کوه مرتفعی را بپیماید. نیاز دارد که ظرفیت قفسهی سینهی زیادی داشته باشد تا بتواند در این سربالاییها و ارتفاعها، خوب نفس بکشد تا در طی مسیر کم نیاورد. او با کولهبار سنگین نیز نمیتواند راحت صعود کند، اگر کولهبارش سبک شود و یا کسی کولهبارش را بردارد، سبکبالتر میشود تا بالا برود و ارتفاع بگیرد. با فتحِ قله و قلهگشایی، پرچم صعود را بر نوک کوه برپا میکند تا از خود اثری بگذارد و پیام صعود را پرآوازه کند. آیا صعود بر قلهی انسانیت دشوار نیست؟! آیا هرچه بردبارتر و صبورتر باشیم، تحمل مصائب و مشکلاتِ این راه سادهتر نمیشود؟! آیا در طی مسیر هرچه سبکبارتر باشیم راحتتر صعود نخواهیم کرد؟! آیا با صعود با اولین و نزدیکترین قله (قلههای محلی)، دیگر نباید تلاش کنیم؟! مگر هدف فتح مرتفعترین قله نیست؟! پس باید با شیفتگی ادامه دهیم و در این مسیر متوقف نشویم. لذا در سورهی انشراح اینچنین میخوانیم:
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿۱﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (۱)
شرح صدر، گشایش سینه است. برای اینکه در کارهای سخت و دشوار بتوانیم از عهدهی آن بر بیاییم، باید شرح صدر داشته باشیم. شرح صدر، همان بردباری و شکیبایی است. در زبان فارسی میگوییم «او آغوشش باز بود»، فردی که آغوش بازی دارد، بردبار است و صبورانه پذیرای مهمانها، یا مسایل و دشواریها میباشد. لذا آغوشگشایی در پارسی معادل شرح صدر در عربی است. خدایا تحمل ما را در برابر ناملایمات زیاد کن.
*شرح: سینه
*صدر: گشایش
*شرح صدر: گشایش سینه، افزایش بردباری و شکیبایی.
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿۲﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (۲)
چه باری را از دوش پیامبر برداشتهاند؟!
* وضع: برداشتن
* وزر: بار و توشه، وزیر همخانوادهی این کلمه است. وزیر کسی است که بار حکومتداری را از دوشِ شاه کم میکند.
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿۳﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (۳)
بار این پیامآوری و پیامبری را، بارِ این پیامِ جهانی برای انسانها که جامعهی بشری را به سوی سعادت رهنمون میکند.
* ظهر: کمر
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (۴)
مقصود از ذکر در اینجا شهرت و آوازهی پیامبر میتواند باشد، اما بیشتر به پیام اشاره دارد. پیامبر که بیسواد و بهجز خانواده، همشهریها و همکارها (تجار) کسی او را نمیشناخت، نامش را همه میشناسند. از آنجا که در رسالت الهی، بلندآوازی نام هدف نیست، لذا مقصود شهرت پیامبر نمیتواند باشد، بلکه مقصود بلندآوازه شدن پیام الهی برای انسانها است. بنابراین ذکر به پیامی اشاره دارد که پیامبر از سوی خداوند آورده است. لذا این آیه میگوید پیام تو را پرآوازه کردیم تا این پیام بلندآوازه و جهانی شود. تا این آیه به پیامبر سه نعمت را که از سوی خداوند به وی داده شده است، یادآور میشود تا آیههای بعدی را نتیجه بگیرد. بردباری و شکیبایی (شرح صدر)، بر داشتن بار از دوش او (وزرک) همچون یاری علی بن ابیطالب (ع)، خدیجه (س) و صحابه، تاثیر کلام و پیام او بر روح و جان انسانها که این سه نعمت با اینکه این پیامرسانی دشوار و کمرخمکن بوده است، سهولت و آسانی را پدید میآورد. هرچه این مسیر ادامه مییابد، در حین مشقت و سختیها، آسانیها و سهولتها پدید میآید.
*ذکر: یاد، نام، آوازه، خاطره، پیام
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (۵)
نخستین درس این است. مسلما در این مسیرِ تربیتی سختیها و دشوارها توام با آن رخ میدهد. انواع انتقادها، تهمتها، تهدیدها، تزویرها، زورها، فشارها و … را میبینیم. باید بدانیم که دقیقا همراه هر سختی، آسانی پدید میآید. یعنی سختیها و آسانیها با هم توام هستند. مثلا وقتی درس میخوانید، ابتدا احساس میکنید این مطالب دشوار است، در همین حینی که احساس دشواری در یادگیری دارید، شما در حالِ یادگیری هستید و آسانی در حال پدید آمدن است. سعدی در مطلع غزلی چنین میفرماید:
نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سرآید
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید (مرجع)
*مع: همراه با، توام با
*عسر: دشواری، سختی
*یسر: آسانی، سهولت
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾
آرى با دشوارى آسانى است (۶)
دوباره تاکید میشود که همراه هر سختی آسانی است.
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (۷)
هر کاری مقدمهی کار بعدی است. وقتی که فارغ شدی، به استقبال بعدی برو. وقتی که سختی و دشواری را رد کردید، از آن مسائل فارغ شدهاید. انسان دوست دارد که حالا که فارغ شده است، دیگر استراحت کند و ادامه ندهد. در حالیکه این آیه میگوید، چون فارغ شدی، مجددا ادامه بده و به استقبال بعدی برو. این زندگی ترکیبی مستمر از مسایلی است که ما از آن فارغ میشویم و مسالهای دیگر پدید میآید که باید آن را دریابیم. شعر که برخی به میرزا محمدعلی صائب تبریزی (مرجع) و برخی دیگر به کلیم کاشانی (در ساقی نامه) (مرجع). انتساب دادهاند نیز همین مضمون را بیان میکند. در شعری زیبا بیان میکند:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما، عدم ماست
عمر ما کوتاه است و نباید کاهلی کرد. باید تا میتوانیم برای این سفر ابدی و دراز، توشهای جمع کنیم. لذا باید مرتبا به سوی مرحلهی بعدی و گام آتی حرکت کنیم. انسان مومن همیشه شیفته است و هیچگاه خودش را به کاهلی نمیزند. علی بن ابیطالب (ع) در حکمت ۷۷ نهج البلاغه میفرماید: آهِ مِنْ قِلَّهِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ. آه، از اندک بودن توشهی راه و درازى مسیر و دورى سفر و سختى منزلگاه.
به چه امیدی باید با این شیفتگی منتصب بشویم و مرتبا ادامه دهیم؟! اینجاست که در آیه بعدی، هدف را بینهایت میگیرد و هدف را نزدیکی بهسوی پروردگار فرض میکند. لذا این شیفتگی برای تلاش، تلاشی تا پایان عمر است.
*رغب: اشتیاق و شیفتگی. همخانوادهی فارغ، فراغت و ترغیب.
*نصب: نوعی سختی است که سبب رشد میشود، یعنی به سختیهایش شکوفاکننده عادت کردن. همخانوادهی انتصاب، منصوب. وقتی کسی به کاری منتصب میشود، تازه تلاش و کوشش باید آغاز کند.
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (۸)
ما مسافرانی به سوی خدا هستیم. این شیفتگی و اشتیاق در دانستن و آگاهی در دنیا، ما را با تربیتی الهی به سوی پروردگار میرساند.
ملا محمد نراقی در شعری تلاش و جهد مستمر برای افزودن توشه در فرصتِ کم عمر چنین بیان میکند:
جهد کن جهد که وقت من و تو در گذر است
سعی کن سعی که این عمر بسی مختصر است
عیش و راحت طلبیدن ز جهان بی خبریست
هر که بینی در آن جا کند و محتضر است
کس ندارد خبر از سابقه روز ازل
باخبر باش و مزن دم که در آن دم خطر است
من نگویم غم خود را به کس اما چه کنم
اشک من در غم او راز مرا پرده در اســـت
هر که شد محرم اسرار نزد دیگر دم
باخبر نیست مگر آن که ز خود بی خبر است
گرچه از محنت و غم زار و پریشان حالم
ساقیا باده بده کاین همه اندر گذر است
هان نراقی مرو از دایره صبر برون
کانچه رو می دهد از سر قضا و قدر است (مرجع)
و حکیم عمر خیام در خصوصی به بطالت گذشتن عمر در رباعی ش میگوید:
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر ز استادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم (مرجع)
و سعدی شیرازی با بیان در گذر بودن عمر به بیهودگی توصیه میکند که پند بگیریم و مسیر را از بزرگانِ اهلِ مسیر بجوییم و در مسیری درست تلاش کنیم تا توشهی راهی باشد که به سرمنزل مقصود برسیم:
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم …
… افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم …
… پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم …
… چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند
یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم …
… سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان
یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم (مرجع)
برچسب ها: آسانی انشراح تفسیر قرآن تلاش تلاش مستمر دشواری دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور ذکر سختی سعی سهولت شرح شرح صدر عسر قرآن کوشش محمد حسن محمد پور محمد حسن محمدپور یسر