کتاب و کتابخوانی، سرآغاز دانایی و آگاهی
پدر و مادرم معلم بودند. کتاب می خواندند و کتاب می خریدند. از اسباب بازی های ساده ی گذشته که بگدربم، یکی از جایزه های محبوب کودکان، کتاب بود. کتاب های داستانی کتابفروشی ها اما در شهرهای کوچک محدود بود. ما چهار برادر بودیم و یک خواهر، علاقه مند به یادگرفتن و کشف کتاب ها. وقتی کتاب های داستانی تمام می شد، چشم می دوختیم به کتاب هایی که در درس ها به آن اشاره شده بود. سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۸ بود، من و برادرانم هنوز دانش آموز بودیم، کتاب فروشی ها محدود بودند. کتابسرای تربیت به دلیل مجاور بودن با اداره آموزش و پرورش (روبروی ساختمان شهرداری مرکزی فعلی)، محل خرید جایزه و کتاب بود. پدر و مادرم تا از بانک ملی مجاور کتاب فروشی، حقوق می گرفتند، بخشی از آن را برای خرید کتاب می گذاشتند. کتاب هایی خوب و جذاب با چاشنی خرید لوازم التحریر. ما با آن ها زندگی می کردیم. برادر بزرگتر ما، علاقمندتر بود و ما را تشویق می کرد که وقتمان را به بطالت نگذرانیم. کتاب می خواند و راجع به نویسنده و نوشته های آن با ما گفتگو می کرد. آن قدر کتاب خریدیم و خواندیم که تا دوران نوجوانی، دیگر سالن خانه جا نداشت و دور تا دور آن پر از کتابخانه و کتاب شده بود. بیش از ۳۰۰۰ جلد. برای نگهداری کتاب ها مجبور بودیم از کمدهای دیواری و زیر تخت ها استفاده کنیم. علاقمند بودیم بیش تر بدانیم، بیشتر بخوانیم و در اندیشه های نویسنده ها، غوطه ور شویم. امروز نیت کردم مروری بر کتاب هایی داشته باشم که قبلا خوانده ام. آن زمان با تحلیل کودکانه مفاهیم را معنا می کردیم و رویدادها را به اندازه ی فهم خود درک می کردیم. امروز کتابی از استاد زرین کوب را برداشتم، پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد(درباره زندگی، آثار و اندیشه ی نظامی). یادم هست نگاه او در بیان سرگذشت افراد تاثیرگذار و عرفا، نگاهی خاص بود. زبان و لحنی تاریخی داشت، اما به نکاتی اشاره می کرد که گویی با آنها زندگی می کرده. شاید دانستن اینکه آیا در زمان نظامی، عطار، یا دیگران، وضع چگونه بوده و چگونه آنها به این اندیشه ها رسیده اند، به ما کمک کند که بفهمیم تمام آثار تاثیرگذار جهان، در همین زمان ها و روزهای عادی نوشته شده اند، روزهایی معمولی و یا پر از رنج و مشقت، در همان زمان هایی که امروزه به سادگی این زمان ها را هدر می دهیم.
#کتاب
#کتابخوانی
#کودکونوجوان
#کودک_رایان
#محمدپور
#محمدحسن_محمدپور