نام سورههای قرآن کریم و معانی آنها
- فاتحه←گشاینده
- بقره←گاو ماده
- آل عمران←خانواده حضرت عمران علیه السلام
- نساء←زنان
- مائده←سفره و خوان غذا
- انعام←احشام و چهار پایان
- اعراف←جائى است میان بهشت و جهنم
- انفال←منابع و ثروت هاى عمومى در طبیعت
- توبه←بازگشت
- یونس←نام یکى از پیامبران
- هود←نام یکى از پیامبران
- یوسف←نام یکى از پیامبران
- رعد←غرش آسمان و ابر
- ابراهیم←نام یکى از انبیاء
- حجر←نام سرزمین قوم ثمود
- نحل←زنبور عسل
- اسراء←حرکت شبانه
- کهف←غار
- مریم←مادر حضرت عیسى
- طه←رمزى است خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم
- انبیاء←پیامبران
- حجّ←قصد و آهنگ و نام یکى از عبادات اسلامى که از فروع دین است
- مؤمنون←ایمان آوردگان
- نور←روشنایی و روشنی
- فرقان←جدا کننده
- شعراء←شاعران
- نمل←مورچه
- قصص←قصّه
- عنکبوت←نوعی حشره
- روم←نام کشورى است
- لقمان←نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
- سجده←سجده کردن
- احزاب←حزب ها و گروه ها
- سبا←نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
- فاطر←شکافنده، پدید آورنده
- یس←از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر
- صافّات←به صفّ کشیده ها
- ص←از حروف مقطع رمز
- زمر←جمع زمره: گروه ها و دسته ها
- مؤمن←ایمان آورنده
- فصّلت←بخش بخش و فصل فصل شده
- شورى←مشورت و هم فکرى و نظر خواهى
- زخرف←زینت و زیور
- دُخان←دود
- جاثیه←به زانو افتاده
- احقاف←نام سرزمین قوم عاد در نزدیکى یمن
- محمّد←صلی الله عیله وسلم[نام پیامبر بزرگ اسلام
- فتح←پیروزى
- حجرات←حجره ها و اطاق ها
- ق←از حروف رمز اوائل سوره ها
- ذاریات←پراکنده کنندگان
- طور←نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
- نجم←ستاره
- قمر←ماه
- رحمن←بخشنده
- واقعه←پیش آمد، حادثه
- حدید←آهن
- مجادله←گفت و گو و جَدَل
- حشر←بیرون آمدن، بر انگیخته شدن
- ممتحنه←زن امتحان شده
- صفّ←ردیف و صفّ
- جمعه←یکی ازایام هفته
- منافقون←دو چهره ها
- تغابن←گول خوردگى و حسرت و خسران
- طلاق←رها ساختن و طلاق دادن زن
- تحریم←حرام و ممنوع ساختن
- ملک←فرمانروائى
- قلم←وسیله نوشتن
- حاقّه←آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
- معارج ←نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
- نوح←از پیامبران بزرگ
- جن← یک وصف به معنی پوشیدگی.
- مزمّل←گلیم به خود پیچیده
- مدثّر←جامه به خود پیچیده
- قیامت←برخاستن
- دهر←روزگار، دوران
- مرسلات←فرستاده شده ها
- نبا←خبر
- نازعات←آنها که از روى قوت مى کشند
- عبس←چهره در هم کشید
- تکویر← هم پیچیده شدن
- انفطار←شکافته شدن
- مطففین←کم فروشان
- انشقاق←دو شقه شدن و شکاف برداشتن
- بروج←برج ها
- طارق←ستاره ظاهر شونده
- اعلى←برتر
- غاشیه←فرا گیرنده
- فجر←سپیده دم
- بلد←شهر
- شمس←خورشید
- لیل←شب
- ضحى←نور و روشنائى
- انشراح←گشاده شدن، وسیع شدن
- تین←انجیر
- علق←خون بسته، زالو، کرم
- قدر←اندازه، سنجش، ارزش
- بیّنه←دلیل روشن و حجت آشکار
- زلزال←لرزش و زلزله
- العادیات ←دوندگان
- قارعه←کوبنده
- تکاثر←افتخار به زیادى ثروت و عزّت
- عصر←زمان، بعد از ظهر، فشار و …
- همزه←عیب جو و طعنه زن
- فیل←نوعی حیوان
- ایلاف←الفت دادن
- ماعون←ظرف غذا
- کوثر←خیر فراوان
- کافرون←کافرها
- نصر←یارى
- تبّت←شکسته باد
- اخلاص ←خالص کردن
- فلق ←صبح
- ناس←مردم