سوره نصر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾
چون یارى خدا و پیروزى فرا رسد (۱)
وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾
و ببینى که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند (۲)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾
پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه که وى همواره توبه پذیر است (۳)
سوره نصر که دارای سه آیه است، سورهای مدنی میباشد و مصادف با فتح مکه نازل شدهاست.
ابتدای این سوره اینگونه آغاز میشود: «وقتی که نصرت خدا بیاید!» نصرت را هممعنی پیروزی گرفتهاند. چند سوال اینجا پیش میآید. مقصود از نصرت خدا چیست؟ چرا همیشه نصرت خدا نمیآید؟ این همه پیامبر، این همه مومن، این همه شهید، این همه افرادی که آزار و اذیت شدهاند، چرا از همان اول خدا نصرت نمیدهد؟
عدهای تصور میکنند خدا کارکردش این است که در هر مشکل کوچک و بزرگی که او را بخوانیم، باید واضح و آشکار بیاید و رفع مشکل کند. (پناه بر خدا). لذا از مطالعه سایر آیات قرآن میتوان نکاتی را در خصوص نصرت خدا برداشت نمود:
- نصرت خدا زمانی میآید که شما خدا را نصرت دهید. یعنی زمانیکه شما تلاش کنید، به دیگران کمک کنید، صراحتا در راه حق باشید و محافظهکار نباشید.
- زمانیکه یاران خدا باشید و یاران خداوند را یاری دهید. به مومنان و پیامبران یاری رسانید و مددکارشان باشید.
- زمانیکه آمادهی قتال و جهاد در راه خدا باشید. از خودگذشتگی کنید، دفاع کنید، جانبازی کنید و از حریم ایمان مردم دفاع کنید.
- پس از مراحلی سخت و دشوار فرا میرسد. پس زمان میبرد. باید صبور باشید و بر ایمانتان استوار بمانید.
- اثری درونی دارد و ناشی از خالص شدن ایمان است. نوعی کیفیت است. مثلا دمای آب را بالا میبریم، دمای آب تا ۹۹ درجه بهصورت کمی افزایش یافته است، اما وقتی به ۱۰۰ درجه میرسد، کمیت درجهی آن، فقط یک درجه تفاوت دارد، اما آب به جوش میآید، میخروشد و بخار میشود. اصطلاحا در این لحظه است که آب دچار تغییری کیفی میشود. نصرت الهی نیز حالتی کیفی دارد.
- قانونی قطعی و همیشگی است. از گذشته بوده، در حال هست و در آینده نیز خواهد بود.
- نصرت خدا با آرامش در درون خود فرد صورت میگیرد. حس خوبِ درونی، قدرت و ایمانِ قلبی. جزم شدن عزم مومن در انجام دادن کاری یا عملی. ثبات یافتن قدمهای او در طول زندگی و یا در طول مبارزه.
در خصوص آنهنگام که دیدی مردم فوج، فوج و گروه، گروه وارد دین خدا میشوند، باید پرسید مگر چه اتفاقی افتاده؟!
- در نظام قبیلگی، رئیس قبیله تصمیمگیرنده بودهاست. اگر تصمیم بر جنگ میگرفت، قبیله درگیر جنگ میشد و اگر تصمیم بر مسلمان شدن میگرفت، کل قبیله بیعت میکرد. متاسفانه در رایگیریهای انتخاباتی امروزه نیز اینچنین افراد رای میدهند، تاثیرگذاران هر خانواده یا قوم، از فردی حمایت میکنند و باقی افراد تحت تاثیر این تبلیغ، به او متمایل میشوند.
- در انقلاب فرانسه، انقلاب الجزایر و بسیاری از انقلابها نیز اینچنین است. مثلا در انقلاب ایران، مجموع افرادی که بهطور جدی درگیر مسایل سیاسی و انقلابی بودند یا در تظاهراتها و درگیریها شهید شدند، به نسبت جمعیت کل جامعه، بسیار کم بود و از ۱۰۰۰۰ نفر تجاوز نمیکرده است. اما جمعیتی که در روز انقلاب به خروش آمده بود، متشکل از میلیونها نفر بود. این همان مصداق مثالی است که از آب در دمای جوش زده شد. آن لحظه است که مردم به کیفیتی از آگاهی میرسند. بسیاری از افراد نیز به سبب اینکه فرد یا افرادی که قبولشان دارند، آنها را ترغیب میکنند به صورت فوج فوج و گروه گروه آن موضوع را میپذیرند و حمایت میکنند.
در خصوص خدا را سپاس بگذار و استغفار کن، باید گفت که بهطور معمول بعد از هر موفقیتی، انسان توقع دارد که تشویق و تمجید شود. پس چرا اینجا باید سپاسگزاری کند و یا استغفار نماید؟!
تسبیج حالتهای مختلفی دارد:
- تسبیح را پاک و منزه دانستن خدا دانستهاند. گاهی تسبیحی از سر عادت و بدون تفکر و اندیشه صورت میگیرد. همه گفتند تسیبح بگو، منم میگویم. یا تسبیح میگویم چون گفتهاند خوب است. (حالت عادت)
- گاهی ما اشتباهی میکنیم و میدانیم خدا اشتباه ما را نادیده میگیرد و او را تسبیح میکنیم. تسبیحی از سر شرمندگی و شرمسازی. (حالت شرمساری)
- گاهی در قرآن، واژه تسبیح ساده بیان شده است، یعنی خدا آنچنان بیعیب و نقص است که تسبیح شایستهی خداوند است. (حالت ذاتی)
- گاهی در قرآن، تسبیح به حمد رب بیان شده است، یعنی با حمد و ستایش او را بستاییم. یعنی با عشق و علاقه و از صمیم قلب. (حالت ستایش)
- گاهی در قرآن، تسبیح به رب العظیم بیان شده است، یعنی با عظمت و حیرت او را بستاییم. در این حالت به پایش میافتیم چون عظمت او را دریافتهایم. (حالت تعظیم)
- …
اصطلاحا هرچه شعور، آگاهی و بلوغ فرد بالاتر میرود، انتظار هم از او بیشتر میشود. مسلما خداوند از پیامبران یا مومنان خاص انتظار بیشتری دارد نسبت به تازه مسلمانها یا افرادی با آگاهی کمتر. پس انتظار بیشتری از انسانهای بالغتر میرود. به عنوان مثالی ساده، بچهی کوچکی تا کوچکترین حرکتی میکند یا واژهای بر لب میآورد، او را میستاییم. وقتی دست میزند، ذوق میکنیم. یعنی انتظار ما از بلوغ او همین حد است. اگر چیزی هم پرتاب کند و سری را بشکند، از او ناراحت نمیشویم. بلکه میرویم و دوا و درمان میکنیم. چون اون ندانسته کاری کرده است. اما وقتی نوجوان بالغی دیر کند و از آمدنش اطلاع ندهد، از او انتظار نداریم. با اینکار عمل بدی انجام نداده و فقط شاید مثل سابق رفتار نکرده یا کمی دیرتر آمده. گاهی آنچنان توقع ما بالا میرود که از فردی، انتظار بیان جملهای با لحن خاصی نیز نداریم. حتی گاهی از اینکه در اندیشهی فردی، فکری گذشته است، ما به شدت ناراحت میشویم. حتی شاید بگوییم: «از تو توقع نداشتم که چنین فکری کنی!». اگر به این مساله از نگاه تربیتی بنگریم، یعنی ما توقع داریم که فرد با رشد و بلوغش، توقعها و انتظارهای بیشتری را برآورده کند. حتی بسیاری از انتظارها و توقعهایی که وظیفهاش نیست، اما از او با این سطح و جایگاهی که دارد، متوقع است را به نحو احسنت برآورده نماید. لذا زبان قرآن نسبت به بسیاری از پیامبران بهجای لحن تشویقی، حالت تذکر دارد، چون انتظار از آنها بالاست.
گاهی علاوه بر سختی و دشواریهایی که بر یاران پیامبر وجود داشته، حتی شرایط برای پیامبر نیز سخت میشده، شاید او هم از این دشواری کلافه میشده و در دل منتظر نصرت و پیروزی بودهاست و در دل ندایی سرداده که خدایا نصرت و پیروزی تو پس کی فرا میرسد! شرایط بر ما سخت شده. اینجاست که چون نصرت الهی فرا رسید، پیامبرانه باید تسبیح گفت و استغفار کرد. تسبیحی با عشق و علاقه و از صمیم قلب. (استغفار کردن در سورههای دیگر نیز آمده است)
اما رهنمودهایی که این سوره با زبانی ساده برای ما دارید این است که در حقیقت، در بسیاری از رویدادها و پدیدهها، انسانها توانایی درک آن رویداد و پدیده را ندارند. اصطلاحا عقلشان نمیرسد. آنجاست که باید با ایمان بدانید که هرچه خدا بنماید، همان زیبایی است. باید در مسیر الهی ثابت قدم بمانیم و هیچ وسوسه یا دسیسهای ما را از مسیر درست، منحرف نکند. باید بدانیم که هرچیز در زمان خودش رخ میدهد و نه در آن زمانی که ما انتظارش را داریم. پس عجولانه برخورد نکنیم و ناشکیبا نباشیم. هرچه بالغتر و با شعورتر میشویم، آگاهانهتر و با عشق و علاقهی بیشتری تسبیحگو و شکرگزار خدا باشیم و از درگاه او استغفار کنیم.
که تو پناه بیپناهانی و راهنمای گمشدگان و گمراهان