سوره الناس
مشخصات
-
نام: الناس
-
جزء: ۳۰
-
شماره سوره: ۱۱۴
-
تعداد آیه: ۶
-
محل نزول: مکه
-
مترجم: فولادوند
آیهها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
بگو پناه مى برم به پروردگار مردم (۱)
پادشاه مردم (۲)
معبود مردم (۳)
از شر وسوسه گر نهانى (۴)
آن که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند (۵)
چه از جن و [چه از] انس (۶)
(مرجع)
درسهایی از قرآن
شاید ترجمه فارسی گویای معانی نباشد.
دکتر علی شریعتی میگوید: قرآن کتابی است که با اشاره به نام خداوند آغاز میشود (سوره شماره ۱- الفاتحه/الحمد) و با اشاره به انسان پایان مییابد (سوره شماره ۱۱۴ – الناس). (مرجع)
بیشترین تمرکز این سوره که دارای ۶ آیه است، بر مردم (الناس) است. زیرا این سوره پنج بار از این کلمه استفاده میکند.
از بیان پروردگار در قرآن کریم اینگونه برمیآید که از سه زاویه باید انسان به خداوند توجه ویژه نماید که مکررا در قرآن آنها را مییابیم:
- رب که به ربوبیت اشاره دارد، یعنی باید گوش به فرمان او بود. (از دیدگاه قدرت)
- الله که به اُلوهیت اشاره دارد، یعنی باید دل و قلب را به او متوجه کرد و دوستدار او بود. (از دیدگاه اندیشه)
- ملک که به ملوکیت اشاره دار، یعنی باید خود را از آن او دانست. (از دیدگاه ارزش یا ثروت)
این موجود دو پا را نیز میتوان از ابعاد مختلفی دید و بررسی کرد، در قرآن نیز برای اون از واژههای مختلفی استفاده میشود:
- بشر (از بشره) به پوشش بدن و بعد ظاهری او اشاره دارد. بدن ما با پوستی پوشیده شده و با چهرهها و ظاهرهای مختلفی قابل مشاهد است.
- بریه به بی عیب و نقص بودن سیستمهای ما اشاره دارد.
- ناس (در مقابل آن جن است) به بعد ذهنی او به عنوان موجودی دارای تفکر و تعقل و دارای اندیشه اشاره دارد.
- انس (در مقابل آن کلمه جان است) به بعد اجتماعی او اشاره دارد، به اُنس، محبت، علاقه و روابط اجتماعی که در تعامل شکل میگیرد.
- انسان (در مقابل آن کلمه جنه است) به بعد شخصیتی او اشاره دارد. شخصیتی انسانی که از برای او متوقع است.
همانگونه که با مشاهدهی آیههای این سوره واضح و آشکار است، تمرکز این سوره بیشتر بر بعد تفکر و اندیشه است.
در آیههای قرآن بارها نمادها و نشانهها در قالب داستانهای عبرتآموز نقل شده است. مثلا در داستان حضرت موسی (ع) وی به سراغ سه فرد میرود، فرعون (نماد فریب و تزویر)، هامون (نماد قدرت و زور) و قارون (نماد ثروت و زر).
دکتر علی شریعتی از آنها با عبارتهای زیر یاد میکند:
- زر و زور و تزویر
- تیغ و طلا و تسبیح
- مُلک و ملا و مُلّا
- استعمار، استثمار و استحمار (مرجع)
تمام عبارتهای بالا به سه بُعدی اشاره دارد که با عدم توجه درست به آن، افراد دچار گمراهی میشوند:
- بعد قدرت- ترس از فردی، سازمانی، نگرشی و … که با رب بودن خداوند در تناقض است (ارباب خداوند است لذا نوعی شرک محسوب میشود)
- بعد ثروت – رزق و روزی را از دیگری طلب کنیم و احساس کنیم که بی او نمیشود… که با ملک بودن خداوند در تناقض است (رزاق خداوند است لذا نوعی شرک محسوب میشود)
- بعد اندیشه و دل – علم، عشق، فرهنگ، اندیشه، عبادت و … را به دیگری سپردن. (دل و اندیشه در گرو خداوند است لذا رابطه اندیشه با غیرخدا نیز نوعی شرک است)
با مطالعهی تاریخی اهمیت این نشانهها واضحتر میشود. انسانهایی بیشماری که گوش به فرمان پادشاهان خود بودند. افرادی رزق و روزی را از خانها و خانزادهها طلب میکردند و سالهای عمرشان حقیرانه سپری میشد. افرادی که دل و اندیشه را در زندگی به غیر سپردند و عمر را بی حاصل سپری کردند به امید آن که رسیدن به آن فرد، جایگاه، آرزو و … نهایت و غایت خواستهی آنها بوده.
عالم ظاهری را در جهان میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
- بخشی که قابل رویت است و آن را تاکنون (همین لحظه) درک کردهایم – که از آن به عالم الشهاده یاد میشود.
- بخشی که تاکنون برای ما رویت نشده است و محتمل است که هر لحظه آن را دریابیم. – که از آن به عالم جن یاد میشود. (قرآن تعبیرهایی کلمه جن و مشتقات آن را برای ما روشنسازی نموده است مثلا در جایی به ما میگوید که شما در شکم مادرانتان اجنه بودید، یعنی پنهان بودید، به باغ جَنَه میگویند، چون زمینش را چمنها پوشاندهاند، به سپر جنگی میگویند جُنَه چون انسان را پشت خود پنهان میکند، به فرزند در شکم مادر میگویند جَنین چون از دید ما پوشیده است و در پردههای شکم مادر برای ما قابل مشاهده نیست، به دیوانه میگویند مَجنون چون عقلش پوشیده شده است و عاقلانه رفتار نمیکند و… در واقع جن به نوعی به پنهان و پوشیده بودن اشاره دارد. لذا جن یک وصف است – نه یک موصوف- در حقیقت موجودی به نام جن وجود ندارد، بلکه هر شیء، فرد، مفهومی که پنهان باشد را میتوان به صفت جن خطاب کرد.)
به عنوان مثال بیشتر برای کلمه جن که به از دید پنهان بودن هر موجودی تا این لحظه اشاره دارد. مثلا قارهای کشف نشده بود و ما بومیان آنها را ندیده بودیم. لذا آن قاره برای ما جن بود (از دید ما تا این لحظه پنهان بود) و آن افراد برای ما جنیان بودند ( تا کنون آنها را ندیده بودیم.) گنجی در خانه مخفی بود و تاکنون آن را ندیده بودیم و امروز آن را کشف کردیم. لذا آن گنج از نظر ما جن بود (تاکنون مخفی بود) اما اکنون دیگر میتوانیم آن را ببینیم و برای موجود بودن آن شهادت دهیم.
از پیامبر (ص) درخصوص جنها پرسش میشود: ایشان میفرماید جنها سه دسته هستند، دسته اول بادها (باد قابل مشاهده نیست، نیروهایی همچون جاذبه، الکترومغناطیس و غیره نیز همینطور)، دسته دوم موجودات زیر زمین (اشیاء، حیوانات، موجوداتی که در زیر زمین برای ما قابل مشاهده نبودند)، دسته سوم مثل انسانها هستند و مثل شما هستند که برایشان حساب و کتاب میشود. (مثل سایر افرادی که در آن زمان توسط آنها مشاهده نشده بودند، مثلا مردمان آمریکا، استرالیا و … که برای آن زمان جن محسوب میشدند و تا آن زمان دیده نشده بودند)
لذا در طول زندگی افرادی با غرضورزیهای مختلف ممکن است بر علیه فردی (یا گروهی از افراد) توطئه کنند تا به وی آسیبی برسد. یا در دل وی یا نزدیکان وی وسوسه بیافکنند تا آرامش از او صلب شود. نفس انسان هی ما را وسوسه میکند، عقل به دنبال دلیل میگردد و …
انسان دائما در معرض وسوسههای مختلف است. خناس به چیزی گفته میشود که لحظهای رخ نشان دهد و سپس خود را مخفی کند. مثل ستارهای که گاهی چشمکی میزند و در نگاهی دیگر در تاریکی گم میشود. لذا وسوسهها طوری نیست که دایما باشد، مرتبا میآید و میرود. لذا وسوسهها (مثل وسواس دایمی نیستند و مزمن هستند) همهش در ذهن انسان میچرخد و او را رها نمیکند. انگار یه تصمیم شیطانی مرتبا دور سر ما میچرخد. این لحظه است که باید به خدا پناه برد.
گاهی ممکن است هدف وسوسه اندیشه، دین و ایمان او باشد، این افراد وسوسهگر ممکن است برای ما آشنا باشند و آنها را بشناسیم (انس) و یا کاملا غریبه باشند (جنه) که از شر آنها باید به خداوند پناه برد.
لذا شرها را میتوان دو دسته دانست:
- شرهایی که در درون خودمان زمینهاش را داریم (وسوسهها)
- شرهایی که بیرون از ما هستند و دیگران برای ما شر تراشیدهاند (دسیسهها)
پروردگارا به تو پناه میبرم که پناهِ بیپناهانی