سوره ق
دو سوره در قرآن با حروف نامگذاری شده است. سوره ص و سوره ق. سورهی ق با شماره ۵۰ در جزء ۲۷ با ۴۵ آیه میباشد. هر کسی برای دریافتن معنی این سوره، به گمانهزنی پرداخته است. اما معقول به نظر میرسد که به جای گمانهزنی در پیامی که در سوره آمده است تامل کنیم و در معنا و مفهوم آن بنگریم و پند حاصل از آن را در زندگی خود بکار گیریم. اگر به آیه اول و آخر این سوره بنگریم، هر دو در خصوص قرآن سخن به میان آمده است که ق نیز به این مضمون میتواند اشاره داشته باشد. اما از آنجا که در قرآن مضامین زیادی وجود دارد و حدود ۶۰ درصد آیات قرآن به قیامت و روز رستاخیز اشاره دارد و پیام سوره نیز در خصوص قیامت و زندگی پس از مرگ اشاره دارد، میتواند ق اشارهای به قیامت باشد که در قرآن نیز بسیار بر آن تاکید شده است. گویی قرآن با حرف آغازین قرآن و قیامت، توجه ما را به غایت و نهایت انسان جلب میکند که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ﴿۱﴾
قاف سوگند به قرآن باشکوه (۱)
بَلْ عَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْءٌ عَجِیبٌ ﴿۲﴾
[که آنان نگرویدند] بلکه از اینکه هشداردهنده اى از خودشان برایشان آمد در شگفت شدند و کافران گفتند این [محمد و حکایت معاد] چیزى عجیب است (۲)
أَإِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا ذَلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ ﴿۳﴾
آیا چون مردیم و خاک شدیم [زنده مى شویم] این بازگشتى بعید است (۳)
سوگند به قاف و این قرآن شریف و با شکوه. بیاندیش در قافی ناشناخته برای تو و بیاندیش به پیامهای با شکوه و شریف در قرآن. مردم در خصوص این حقایق و پیامهای شگفت چه عکس العملی دارند؟! آنها تعجب میکنند از اینکه یک نفر از بین خودشان برای هشدار دادن و انذار آمده است، لذا کافران که در حال پوشاندن حقیقت بودند گفتند این موضوع خیلی عجیب است. چه موضوعی؟ آیا وقتی که ما مردیم و خاک شدیم، خیلی بعید است که دوباره مراجعت کنیم و بازگردیم. در آیات بعدی پاسخ این سخن داده میشود.
*مجد: شریف و شرافتمند
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا کِتَابٌ حَفِیظٌ ﴿۴﴾
قطعا دانسته ایم که زمین [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى کاهد و پیش ما کتاب ضبطکننده اى است (۴)
بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ ﴿۵﴾
[نه] بلکه حقیقت را وقتى برایشان آمد دروغ خواندند و آنها در کارى سردرگم [مانده]اند (۵)
أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ ﴿۶﴾
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده ایم و براى آن هیچ گونه شکافتگى نیست (۶)
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ﴿۷﴾
و زمین را گستردیم و در آن لنگر[آسا کوه]ها فرو افکندیم و در آن از هر گونه جفت دل انگیز رویانیدیم (۷)
تَبْصِرَهً وَذِکْرَى لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ ﴿۸﴾
[تا] براى هر بنده توبه کارى بینشافزا و پندآموز باشد (۸)
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَکًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ ﴿۹﴾
و از آسمان آبى پر برکت فرود آوردیم پس بدان [وسیله] باغها و دانه هاى دروکردنى رویانیدیم (۹)
وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِیدٌ ﴿۱۰﴾
و درختان تناور خرما که خوشه[هاى] روى هم چیده دارند (۱۰)
رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَهً مَیْتًا کَذَلِکَ الْخُرُوجُ ﴿۱۱﴾
[اینها همه] براى روزى بندگان [من] است و با آن [آب] سرزمین مرده اى را زنده گردانیدیم رستاخیز [نیز] چنین است (۱۱)
۱) آفرینش و روند طبیعی قابل مشاهده- قطعا ما علم داریم و میدانیم که زمین از اجساد آنها چه چیزی فرو میکاهد و لذا علم در دست پروردگار است. پیش ما همهچیز ثبت و ضبط شده است و نزد ما آن کتاب محفوظ است. پس اطلاعات در حافظهی جهانی که پروردگار آفریده است، موجود است. قضیه چیز دیگری است و این طور نیست که آنها ندانند، بلکه حقیقت را وقتی برایشان آمد، دروغ میخوانند و تکذیب میکنند و آنها قاطی کردهاند و سردرگم هستند. ۲) اندیشه در آسمان و زمین و طبیعت- آیا به آسمان بالای سرشان اندیشه نکردهاند و ندیدهاند که ما با چه کیفیتی آن را از پایین به بالا بنا کردیم و در آن هیچگونه فرج و شکافی نیست؟! ه) و زمین را امتداد دادیم و گسترش دادیم و در آن لنگرهایی گذاشتیم. گویی کوهها پنجه در لایههای زیرین افکندهاند. اکنون که زمین آرام شد، در آن هرگونه جفت و زوج دل انگیز و مسرور کننده رویاندیم. تا هر کسی که بندهی توبهکار و بازگشتکننده باشد، چشم بینا پیدا کند و به یادآورد و پند بگیرد. و از آسمان آب بارانی پربرکت فرود آوردیم و به وسیلهی آن باغها و دانههایی دروکردنی رویاندیم. باغها و مزارع حبوبات نیز رشد کرد و نه تنها بوتههای کوتاه، بلکه نخلی که سربرافراشته و تناور که خوشههایی رو هم چیده شده دارند. این ها همه برای رزق و روزی بندگان است و با آن سرزمین مردهای را زنده کردهایم و خروج دقیقا اینگونه است. گویی جسم و روح از هم جدا نیست، بلکه رستاخیزی مادی رخ میدهد و جسم و روح دو وجه از یک ماده است.
*مریج: قاطی، انسانی آشفته حال، سردرگم
*رواسی: لنگر
*بهیج: بهجت آور، شادی آفرین و شاداب کننده، سرور
*منیب: بازگشت کننده، توبهکار
*باسق: بلندبالا، برافراشته
*طلع: چیزی که طلوع میکند
*نضید: منظم روی هم چیده شده
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ ﴿۱۲﴾
پیش از ایشان قوم نوح و اصحاب رس و ثمود (۱۲)
وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ ﴿۱۳﴾
و عاد و فرعون و برادران لوط (۱۳)
وَأَصْحَابُ الْأَیْکَهِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ ﴿۱۴﴾
و بیشه نشینان و قوم تبع به تکذیب پرداختند همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتیجه] تهدید [من] واجب آمد (۱۴)
أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ ﴿۱۵﴾
مگر از آفرینش نخستین [خود] به تنگ آمدیم [نه] بلکه آنها از خلق جدید در شبهه اند (۱۵)
۳) بررسی تاریخی- قوم نوح، آن قومی که در کنار چاه بودند (قوم رس ساکن در ایران) و قوم ثمد پیش از شما تکذیب کردند. همچنین قوم عاد، قوم فرعون و برادران لوط همگی تکذیب کردند. همچنین اصحاب ایکه (قوم شعیب) و قوم تبع (قومی در یمانه) همگی فرستادگان را به دروغ پنداشتند و بیمها تحقق یافت. هر قومی در هرجا و با هر موقعیت جغرافیایی که بودند، تکذیب کردند و بشر در تجربههای عملی خود نیز به نتیجه نرسیده است. آیا ما از آفرینش اول شما نا توانیم که خلقت جدید شما را که تکرار آن سادهتر است، را نتوانیم. نه، بلکه مساله این است که آنها در خلقت جدید، در شبهه هستند و چشمهایشان نمیبیند. گویی عینک ندیدن به چشم زدهاند.
*رس: چاه
*ایکه: بیشه، جنگل
*وعید: وعدهها، بیمها، هشدارها
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿۱۶﴾
و ما انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (۱۶)
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ ﴿۱۷﴾
آنگاه که دو [فرشته] دریافت کننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند (۱۷)
مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ﴿۱۸﴾
[آدمى] هیچ سخنى را به لفظ درنمى آورد مگر اینکه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى کند] (۱۸)
وَجَاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ ﴿۱۹﴾
و سکرات مرگ به راستى در رسید این همان است که از آن مى گریختى (۱۹)
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ ذَلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ ﴿۲۰﴾
و در صور دمیده شود این است روز تهدید [من] (۲۰)
وَجَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ ﴿۲۱﴾
و هر کسى مى آید [در حالى که] با او سوقدهنده و گواهى دهنده اى است (۲۱)
لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴿۲۲﴾
[به او مى گویند] واقعا که از این [حال] سخت در غفلت بودى و[لى] ما پرده ات را [از جلوى چشمانت] برداشتیم و دیده ات امروز تیز است (۲۲)
و انسان را خلق کردیم و وسوسههای نفسش را میدانیم و از شاهرگ او به او نزدیکتریم. آنگاه از سمت چپ و از سمت راست، برای دریافت نمودن تلقینهایی که به ذهنش خطور میکند مراقب هستند و سخنی از زبان انسان در نمیآید، مگر آنکه دقیقا آن با مراقبت خاصی ثبت و ضبط شود. و زمانی که مرگ فرارسد، در حقیقت این همان چیزی است که از آن میگریخت. آیا انتظار مرگ را در لحظهی مرگش داشت؟! مشابه آن، در شیپور قیامت چون دمیده شود، این همان روز وعده داده شده است. و هر کسی در حالی میآید که همراهش سائق و شهیدی نیز هست. پس در آخرت نیز همراه هر انسانی دو نیرو است، یکی سائق و سوق دهنده است و دیگری نیز عواملی که شهادت دهنده هستند. گویی همانطور که در زندگی دنیا انسان برایش حضور این دو در چپ و راستش را نمیدانسته و این مسالهی مرگ و قیامت که استعارهای از سوقدهنده به سوی مرگ و شاهد و گواه بر دستاوردها و پیامدهای اندیشه، رفتار و اعمالش است آشکار نبوده است، اما در قیامت دیگر این پردهی غفلت کنار میرود و چشم انسان آنها را میبیند. به او گفته میشود: واقعا که این احوال غافل بودی و پرده را از کنار زدیم تا کشف کنی که دیدهی تو امروز حدود را میبیند و تیزبین شدهای.
وَقَالَ قَرِینُهُ هَذَا مَا لَدَیَّ عَتِیدٌ ﴿۲۳﴾
و [فرشته] همنشین او مى گوید این است آنچه پیش من آماده است [و ثبت کرده ام] (۲۳)
أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ ﴿۲۴﴾
[به آن دو فرشته خطاب مى شود] هر کافر سرسختى را در جهنم فروافکنید (۲۴)
مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ ﴿۲۵﴾
[هر] بازدارنده از خیرى [هر] متجاوز شکاکى (۲۵)
الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ ﴿۲۶﴾
که با خداوند خدایى دیگر قرار داد [اى دو فرشته] او را در عذاب شدید فرو افکنید (۲۶)
قَالَ قَرِینُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ وَلَکِنْ کَانَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ ﴿۲۷﴾
[شیطان] همدمش مى گوید پروردگار ما من او را به عصیان وانداشتم لیکن [خودش] در گمراهى دور و درازى بود (۲۷)
قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ ﴿۲۸﴾
[خدا] مى فرماید در پیشگاه من با همدیگر مستیزید [که] از پیش به شما هشدار داده بودم (۲۸)
مَا یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ ﴿۲۹﴾
پیش من حکم دگرگون نمى شود و من [نسبت] به بندگانم بیدادگر نیستم (۲۹)
آن دو نیرو که قرین و همراه بودهاند میگویند: این همان چیزی است که پیش من آماده است و ثبت و ضبط کردهام. گویی این قرین و همراه او همیشه بر امور او شاهد و گواه است. آن دو نیرو که همراه هر کسی هستند، میگویند که هر کافر معاندی را که دائما حقایق را خیرهسرانه نادیده میگرفتند در جهنم بیافکنید. این کفّار عنید چگونه انسانهایی هستند؟! به شدت و دائما مانع خیر هستند و همیشه مخالف کمک کردن و انجام کارهای خوب و نیکو است، او نه تنها کمک نمیکند، بلکه به حقوق آنها نیز تجاوز میکند و تعدی مینماید و اعتقادات مردم را نیز خراب میکند. پوشاندن حقیقت، مانع شدن خیر، تجاوز به حقوق دیگران و ریب انداختن و از بین بردن اعتقادات مردم از ویژگیهای اوست. او کسی است که مشرک نیست، بلکه کسی است که همراه خدا، خدایی دیگر قرار میدهد و درنتیجه سرانجامش آن است که میگویند او را در عذاب شدیدی بیافکنید. همفکران و همراهانشان میگویند که خداوندا ما که او را به طغیان و سرکشی نکشاندیم، بلکه خودش در گمراهی دوری بود. پاسخ میآید که نزد من دعوا و جنگ و ستیز نکنید، من این هشدارها را از پیش برای شما فرستاده بودم و شما از قبل همگی میدانستید و ابزارهای شناخت و اختیار را داشتید. در پیشگاه من حقایق عوض نمیشود و تبدیل نمیشود، من هم کوچکترین ظلمی به بندگان نمیکنم و هر کسی نتایج عمل خودش را میگیرد.
*قرین: مقارن، همراه، همدم، همفکر، همکار
*القیا: دو نفر
*کفّار: مبالغه کافر
*عنید: لجباز، سرسخت، معاند
*منّاع: مبالغه منع کننده
یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ ﴿۳۰﴾
آن روز که [ما] به دوزخ مى گوییم آیا پر شدى و مى گوید آیا باز هم هست (۳۰)
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ ﴿۳۱﴾
و بهشت را براى پرهیزگاران نزدیک گردانند بىآنکه دور باشد (۳۱)
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ ﴿۳۲﴾
[و به آنان گویند] این همان است که وعده یافته اید [و] براى هر توبه کار نگهبان [حدود خدا] خواهد بود (۳۲)
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ ﴿۳۳﴾
آنکه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه کار [باز] آید (۳۳)
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ﴿۳۴﴾
به سلامت [و شادکامى] در آن درآیید [که] این روز جاودانگى است (۳۴)
لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ ﴿۳۵﴾
هر چه بخواهند در آنجا دارند و پیش ما فزونتر [هم] هست (۳۵)
آن روزکه به جهنم میگوییم، آیا پر شدی؟! و جهنم میگوید آیا باز هم هست؟! و بهشت را برای پرهیزگاران نزدیک میکنیم، بی آنکه دور باشد. یعنی گویی بهشت برای آنها در نزدیکشان رخ میدهد، نه آنکه به جایی به نام بهشت میروند. دقیقا مثل غم و شادی، که در ذهن انسان رخ میدهد و انسان به جایی به نام مکانِ غم و یا جایی به نام مکان شادی نمیبرند. گویی در ذهن انسان حالتی بهشتی رخ میدهد. عامل و اصل و اساس همهی فضیلتهای انسانی تقواست، یعنی آن ارادهای که انسان با دست یافتن به حقیقتی، خودش را مهار کند. این وعدههای بهشت را به چه کسی وعده دادهاند؟! این وعدههای بهشتی همانی است که برای هر کسی که سریعا و مستمرا توبه میکند و رابطه خود را با خداوند حفظ میکند. گویی با هر انحرافی که پیش میآید و از مسیر اصلی او را دور میکند، او دائما مراقبت است و مرتبا از مسیر انحرافی باز میگردد تا در مسیر درست قرار گیرد. این شخصی چه کسی است؟! او همان کسی است که نسبت به خداوند رحمان و بخشنده خشیت و دلنگرانی دارد، یعنی او دغدغهمند است و با قلبی منیب و مستمرا بازگشتکننده جلو میآید. گویی این فرد قلبِ توبهکار خود را روز قیامت به سوی پروردگار میآورد. به او گفته میشود که خوش آمدی، با سلام و سلامتی وارد شو! این روز جاودانگی است و بیش از هرچه که بخواهند در اینجا هست.
صد بار اگه توبه شکستی باز آی
*غیربعید: نه طولانی، نه دور، بسیار نزدیک
*اوّاب: مستمر بازگشت کننده، سریعا توبهکننده، این صفت برای داود، سلیمان و … نیز آمده است.
*خشی: دغدغهمندی
*منیب: دائما بازگشت کننده، به زنبور عسل که مرتبا از کندو میرود و به کندو باز میگردد، نوب گفته میشود.
وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِی الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِیصٍ ﴿۳۶﴾
و چه بسا نسلها که پیش از ایشان هلاک کردیم که [بس] نیرومندتر از اینان بودند و در شهرها پرسه زده بودند [اما سرانجام] مگر گریزگاهى بود (۳۶)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ ﴿۳۷﴾
قطعا در این [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نیوشى که خود به گواهى ایستد عبرتى است (۳۷)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ ﴿۳۸﴾
و در حقیقت آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفریدیم و احساس ماندگى نکردیم (۳۸)
پس چرا همه به این سمت گرایش نمییابند؟! و په بسا نسلها و مردمان هم عصر و هم دورهای که پیش از شما هلاک شدند و اینقدر در شهرها نقب زدند و ساخت و ساز کردند، آیا وقتی که هلاک میشدند فریادرسی داشتند؟! این یک تذکر است، البته برای کسی که دارای قلبی باشد، کسی که صاحبدل باشد پند میگیرد، یا اگر دل نمیدهد، لااقل حق حق شنو باشد و یا در صحنههای حقیقت زندگی حاضر و شاهد باشد. ما آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است را در شش دوره خلق کردیم و احساس خستگی و درماندگی نکردیم، آیا در خلقت و قیامتِ شما خسته میشویم؟!
*قرن: نسل، از ریشه قرینه و مقارن، مردمانی که در یک روزگار و یک عصر با هم زندگی میکنند. حدود ۳۰ الی ۵۰ سال زندگی انسان. امروزه قرن را معادل ۱۰۰ سال گرفتهاند.
*محیص: گریزگاه
فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ ﴿۳۹﴾
و بر آنچه مى گویند صبر کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از غروب به ستایش پروردگارت تسبیح گوى (۳۹)
وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ ﴿۴۰﴾
و پاره اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقیب و نافله] او را تسبیح گوى (۴۰)
وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ ﴿۴۱﴾
و روزى که منادى از جایى نزدیک ندا درمى دهد به گوش باش (۴۱)
یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَهَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲﴾
روزى که فریاد [رستاخیز] را به حق مى شنوند آن [روز] روز بیرون آمدن [از زمین] است (۴۲)
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ ﴿۴۳﴾
ماییم که خود زندگى مى بخشیم و به مرگ مى رسانیم و برگشت به سوى ماست (۴۳)
یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنَا یَسِیرٌ ﴿۴۴﴾
روزى که زمین به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شکافته مى شود این حشرى است که بر ما آسان خواهد بود (۴۴)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ ﴿۴۵﴾
ما به آنچه مى گویند داناتریم و تو به زور وادارنده آنان نیستى پس به [وسیله] قرآن هر که را از تهدید [من] مى ترسد پند ده (۴۵)
در مقابل این افراد که هرچه پیامبر تلاش میکند، راه هدایت را نمیپذیرند، باید چه رویکردی پیش گرفت؟! رو به پیامبر گفته میشود: هر چه میخواهند بگویند، صبر و تحمل کن! و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از غروب در این نظام تربیتی الهی خدمت کند و بر این بی نقصی این نظام هدایتی به ستایش و حمد تسبیح کن. و بخشی از شب و در زمانهای مختلف سجود و در خدمت این نظام الهی بودن نیز تسبیحکننده باش. و تو چشم به روزی داشته باشد که منادی از یک جای نزدیکی ندا میدهد. لذا منتظر ندای ابدی آخرت و قیامت باش که این صدا از جای نزدیکی میآید. روزی که آن شیپور بیدارباش را به حقیقت همه خواهندن شنید که این روز خروج است. همانا که ما خودمان حیات بخشیدیم، خودمان هم میمیرانیم و همه چیز به سوی ما جریان مییابد و بازگشت همه به سوی ما است. روزی که زمین به سرعت از روی شما کنار میرود و این نوعی محشور شدن است که برای ما بسیار ساده است. ما به آن چیزی که میگویند داناترینیم و تو که جبار نیست که بخواهی به زور آنها را وادار کنی، پس به هر کسی که از این هشدارها خوف و بیمی دارد و دلنگران سرنوشتش است، به یاری قرآن به آنها تذکر بده. لذا میبینیم که ناشکیبایی، الزام و اجبار نمودن کاری رسالتگونه و پیامبرانه نیست.
*تشقق: شکافته شدن، کنار رفتن
*اعلم: صفت تفصیلی علم، داناترین، عالم ترین
*جبار: زورگو، جبرکننده، دیکتاتور
برچسب ها: از رگ کردن به انسان نزدیک تریم بازگشت همه به سوی اوست پند بگیریم تفسیر قرآن توبه کار باشیم چپ و راست شما ایستادهاند دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور دو محافظ برای ثبت و ضبط اعمال رفتار و اعمال روز خروج سائق و شهید سوره ق سوق دهنده به سوی قیامت سوق دهنده به سوی مرگ شاهد بر اندیشه شاهدی در قیامت صد بار اگر توبه شکستی بازآی قاف قرآن قیامت گواهی بر پیامدها و دستاوردها محمدحسن محمدپور مرتبا به صراط مستقیم بازگردیم مرگ و قیامت یوم الخروج