سوره النازعات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ﴿۱﴾
سوگند به فرشتگانى که [از کافران] به سختى جان ستانند (۱)
وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ﴿۲﴾
و به فرشتگانى که جان [مؤمنان] را به آرامى گیرند (۲)
وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا ﴿۳﴾
و به فرشتگانى که [در دریاى بى مانند] شناکنان شناورند (۳)
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا ﴿۴﴾
پس در پیشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقتگیرنده اند (۴)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴿۵﴾
و کار [بندگان] را تدبیر مى کنند (۵)
یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ ﴿۶﴾
آن روز که لرزنده بلرزد (۶)
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ ﴿۷﴾
و از پى آن لرزه اى [دگر] افتد (۷)
قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَهٌ ﴿۸﴾
در آن روز دلهایى سخت هراسانند (۸)
أَبْصَارُهَا خَاشِعَهٌ ﴿۹﴾
دیدگان آنها فرو افتاده (۹)
یَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَهِ ﴿۱۰﴾
گویند آیا [باز] ما به [مغاک] زمین برمى گردیم (۱۰)
أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَهً ﴿۱۱﴾
آیا وقتى ما استخوانریزه هاى پوسیده شدیم [زندگى را از سر مى گیریم] (۱۱)
قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّهٌ خَاسِرَهٌ ﴿۱۲﴾
[و با خود] گویند در این صورت این برگشتى زیان آور است (۱۲)
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ ﴿۱۳﴾
و[لى] در حقیقت آن [بازگشت بسته به] یک فریاد است [و بس] (۱۳)
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَهِ ﴿۱۴﴾
و بناگاه آنان در زمین هموار خواهند بود (۱۴)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿۱۵﴾
آیا سرگذشت موسى بر تو آمد (۱۵)
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۶﴾
آنگاه که پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا درداد (۱۶)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۱۷﴾
به سوى فرعون برو که وى سر برداشته است (۱۷)
فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى ﴿۱۸﴾
و بگو آیا سر آن دارى که به پاکیزگى گرایى (۱۸)
وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى ﴿۱۹﴾
و تو را به سوى پروردگارت راه نمایم تا پروا بدارى (۱۹)
فَأَرَاهُ الْآیَهَ الْکُبْرَى ﴿۲۰﴾
پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود (۲۰)
فَکَذَّبَ وَعَصَى ﴿۲۱﴾
و[لى فرعون] تکذیب نمود و عصیان کرد (۲۱)
ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى ﴿۲۲﴾
سپس پشت کرد [و] به کوشش برخاست (۲۲)
فَحَشَرَ فَنَادَى ﴿۲۳﴾
و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد (۲۳)
فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى ﴿۲۴﴾
و گفت پروردگار بزرگتر شما منم (۲۴)
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَهِ وَالْأُولَى ﴿۲۵﴾
و خدا [هم] او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد (۲۵)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشَى ﴿۲۶﴾
در حقیقت براى هر کس که [از خدا] بترسد در این [ماجرا] عبرتى است (۲۶)
أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا ﴿۲۷﴾
آیا آفرینش شما دشوارتر است یا آسمانى که [او] آن را برپا کرده است (۲۷)
رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا ﴿۲۸﴾
سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معین] درست کرد (۲۸)
وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ﴿۲۹﴾
و شبش را تیره و روزش را آشکار گردانید (۲۹)
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾
و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد (۳۰)
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴿۳۱﴾
آبش و چراگاهش را از آن بیرون آورد (۳۱)
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ﴿۳۲﴾
و کوهها را لنگر آن گردانید (۳۲)
مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ ﴿۳۳﴾
[تا وسیله] استفاده براى شما و دامهایتان باشد (۳۳)
فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّهُ الْکُبْرَى ﴿۳۴﴾
پس آنگاه که آن هنگامه بزرگ دررسد (۳۴)
یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ﴿۳۵﴾
[آن] روز است که انسان آنچه را که در پى آن کوشیده است به یاد آورد (۳۵)
وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى ﴿۳۶﴾
و جهنم براى هر که بیند آشکار گردد (۳۶)
فَأَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾
اما هر که طغیان کرد (۳۷)
وَآثَرَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾
و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)
فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾
پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾
و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت (۴۰)
فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾
پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)
یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا ﴿۴۲﴾
در باره رستاخیز از تو مى پرسند که فرارسیدنش چه وقت است (۴۲)
فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا ﴿۴۳﴾
تو را چه به گفتگو در آن (۴۳)
إِلَى رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا ﴿۴۴﴾
علم آن با پروردگار تو است (۴۴)
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا ﴿۴۵﴾
تو فقط کسى را که از آن مى ترسد هشدار مى دهى (۴۵)
کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّهً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾
روزى که آن را مى بینند گویى که آنان جز شبى یا روزى درنگ نکرده اند (۴۶)
سوره ۷۹ قرآن کریم به نام نازعات، در جزء ۳۰ شامل ۴۶ آیه است و سورهای مکی میباشد. در این سوره جامعیتی از موضوعات مختلف در قرآن بیان شده است. معمولا سورههای قرآن از پنج موضوع اساسی تشکیل شدهاند که موضوعات فرعی را در بر میگیرند: گذشته (تاریخ اقوام و امتهای پیشین)، حال (معاصران زمان پیامبر در زمان نزول آیهها)، آینده (آیندهی انسانها، قیامت)، طبیعت، شریعت (جهانبینی، اصول، کلیات، قوانین و مقررات، هدایت). در سوره نازعات، تا آیهی ۵ به نظامها و کلیات موجود در جهان میپردازد تا سبب اندیشه پیرامون حرکتها و جنبشهایی شود که سبب حیات و رشد است، از آیه ۶ تا آیه ۱۴ به آینده و پایان حیات زمینی پرداخته شده است، از آیهی ۱۵ تا ۲۶ به داستان تاریخی موسی (ع) و فرعون گذر مینماید، آیهی ۲۷ تا ۳۴ نیز به طبیعت و آفرینش آن اشاره دارد، از آیه ۳۴ تا آخر سوره نیز وضعیت انسانهای معاصر پیامبر را در مسیر هدایت ترسیم میکند تا از این آیهها پند بگیریم. وزن و آهنگی که در کلمات پایانی هر آیه وجود دارد نیز به توجه به موضوع و پیامی مشخص اشاره دارد.
سوره نازعات با سه سوگند جهت جلب توجه و اندیشه نمودن، آغاز میشود. در زبان عربی وقتی «وَ» در آغاز جمله میآید، حالتی تاکیدگونه به جمله میدهد تا همچون سوگندی مورد تاکید، توجه و تامل قرار گیرد. معمولا سوگند و قسم را به چیزهای شناخته شدهای میخورند که همهی انسانها آنرا میشناسند و برای آنها حائز اهمیت و توجه است. به عنوان نمونه قسم خوردن به پروردگار، قسم خوردن به جان مادر و پدر و غیره که در زبان کودکانه بیان میشود. پروردگار به قسم و سوگند خوردن نیازی ندارد، اما برای جلب توجه و اندیشیدن به موضوعاتی اشاره مینماید تا تامل کنیم و از آن مباحث مشهود و قابل درک، پندهایی بگیریم و یا مفاهیم و پیامهایی را برای انسانها قابل فهم و درک کند. در زبان عربی وقتی «ف» در آغاز جمله میآید، فای تفریع است که گویی نتیجهگیری برای جملات قبلی میباشد.
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ﴿۱﴾
سوگند به فرشتگانى که [از کافران] به سختى جان ستانند (۱)
وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ﴿۲﴾
و به فرشتگانى که جان [مؤمنان] را به آرامى گیرند (۲)
وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا ﴿۳﴾
و به فرشتگانى که [در دریاى بى مانند] شناکنان شناورند (۳)
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا ﴿۴﴾
پس در پیشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقتگیرنده اند (۴)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴿۵﴾
و کار [بندگان] را تدبیر مى کنند (۵)
به کنده شدن و جدا شدنی سخت و با تمام نیرو اندیشه کن و بیاندیش به حرکت و جداشدنی با نشاط. در حیات زمینی ما هر حرکتی در آغاز با مقاومت انبوهی از مقاومتها و نیروها مواجه است که حرکت را در لحظههای اولیه دشوار میکند و نیاز به نیرویی برای غلبه بر آنها وجود دارد تا از جای ساکن و ثابتی، کنده شویم و جدا و رها گردیم. پس از آن گویی حرکت با سهولت، سبکی و نشاط ادامه مییابد و در طی این حرکت گویی شناوری صورت میگیرد. بسیاری از متقدمان در ترجمه و تفسیر این آیهها، آنها را به فرشتگان یا انسانهای پیشتاز مرتبط کردهاند و عدهای نیز آنها را به تیراندازی با کمان و یا ستارگان مرتبط دانستند. آقای طالقانی این آیهها را به انواع حرکتهایی که در همه جای جهان قابل مشاهده است، مرتبط میداند. مثلا موشک برای آنکه از سطح زمین جدا شود، ابتدا باید با مخازنِ پرحجم سوختش، نیروی بسیاری را ایجاد کند تا بتواند از زمین کنده شود(نازعات)، پس از جدا شدن، مخزنها را رها میکند و سبکتر میشود و با سهولت بیشتری نسبت به قبل به حرکت ادامه میدهد(ناشطات)، سپس وقتی از جو خارج میشود، گویی شناوری برای آن رخ داده است(سابحات). وقتی که شناور شد، دیگر نیروهایی همچون جاذبه بر او اثری ندارد و میتواند به سادگی سبقت بگیرد (سابقات) و به سمت هدف و امری که برای آن تعیین شده است (مدبرات امرا)، پیشی گیرد و حرکت نماید تا ماموریت خود را انجام دهد. اینچنین حرکتهایی در هر موجود زنده و یا هر وسیلهی متحرکی میتوان دید، از اسب و شتر گرفته، تا ماشین، هواپیما و موشک، حتی در تشکیل ابر، از بخار شدن آب، حرکت و شناوری ابرها در جهت بارش باران یا انتقال رطوبتها و …. حتی این حرکتها در عالم حیوانات و انسانها نیز هست، از کندن شدن و جدا شدن اسپرمها و تخمها، حرکت نشاط گونه به سمت هدفی مقطعی، شناوری و سبقت گرفتن مدبرانه به سمت هدف اصلی برای انجام دادن امری که برای آن مشخص شده است، همگی اشاره به حرکتها و جنبشهای گوناگونی دارد که پدیدآوردنده و سبب بقای جهان هستی است که منشاء اثر و فایده میباشد. پروردگار بعد از اشاره به این حرکتها، به آینده اشاره مینماید.
* نازعات: حرکتی دشوار و سخت. جدا کردن چیزی یا کسی از چیز یا کسی دیگر که ثابت است در جهت مستقل و آزاد شدن. نزع به کندن درخت نخل از ریشه میگویند. تنزع الناس یعنی مردم کنده شدهاند و بر زمین افتادهاند و در حال جان کندن هستند.
*غرقا: با تمام نیرو، غرق چیزی شدن، با تمام وجود فراگرفته شدن
*ناشط: حرکتی که با نشاط همرابه باشد، حرکتی ساده. همخانواده نشاط.
*سابح: حرکت شناوری، ورزش شنا در عربی سباحه گفته میشود.
*سابق: همخانواده سبق، مسابقه
یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ ﴿۶﴾
آن روز که لرزنده بلرزد (۶)
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ ﴿۷﴾
و از پى آن لرزه اى [دگر] افتد (۷)
قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَهٌ ﴿۸﴾
در آن روز دلهایى سخت هراسانند (۸)
أَبْصَارُهَا خَاشِعَهٌ ﴿۹﴾
دیدگان آنها فرو افتاده (۹)
یَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَهِ ﴿۱۰﴾
گویند آیا [باز] ما به [مغاک] زمین برمى گردیم (۱۰)
أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا نَخِرَهً ﴿۱۱﴾
آیا وقتى ما استخوانریزه هاى پوسیده شدیم [زندگى را از سر مى گیریم] (۱۱)
قَالُوا تِلْکَ إِذًا کَرَّهٌ خَاسِرَهٌ ﴿۱۲﴾
[و با خود] گویند در این صورت این برگشتى زیان آور است (۱۲)
فَإِنَّمَا هِیَ زَجْرَهٌ وَاحِدَهٌ ﴿۱۳﴾
و[لى] در حقیقت آن [بازگشت بسته به] یک فریاد است [و بس] (۱۳)
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَهِ ﴿۱۴﴾
و بناگاه آنان در زمین هموار خواهند بود (۱۴)
آن روز که اینچنین لرزشی به وجود آید که ذاتش لرزاننده است و پیامد و به دنبال آن، به صورت ردیفوار و پیدرپی این اتفاقها رخ خواهد داد. در آن هنگام است که هرسناک میشوند، چشمهایشان فروتنانه و خاشعانه بر زمین مینگرد و میگویند آیا دوباره به خاک برمیگردیم! حتی وقتی استخوانریزههای ما پوسیده شد! میگویند اگه چنین باشد که ما ضرر کردهایم! این است و جز این نیست که یک بانگ و نهیبی عظیم خواهد بود و ناگهان آنها در ساهره هستند. جایی که همهچیز چون آینه و دشت، صاف، سرراست میباشد و اعمال و سرنوشت آنها قابل تشخیص و بررسی است.
*رجف: به شدت لرزیدن. (نه زلزلهای کوچک و قابل تحمل، بلکه ویرانگر و عظیم)
*تبع: در تبعیت و در پی آن، پیامد آن
*رادفه: ردیف وار، پی در پی
*واجفه: هراسناک
*خاشعه: فروتن
*مردود: رد شده، مردود شده، پس زده شده، بازگرداندن، باز پس آوردن، باز پس فرستادن
*حافره: حفر شده، گودال، مغاک، قبر، بازگشت به نقطه اول، همخانواده حفره، حفر
* نخره: استخوانی که پوک شده است و پوسیده شده است، فسیل یا استخوان متخلل
*خاسره: دچار خسران شده، زیان دیده، ضرر دیده
*زجره: نهیب، فریاد، اوج انفجاری ناگهانی، رویدادی ناگهانی
*ساهره: هموار شدن، دشتی که باز باشد بهگونهای که هیچ چیز مانع دیدن نیست.
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَى ﴿۱۵﴾
آیا سرگذشت موسى بر تو آمد (۱۵)
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۶﴾
آنگاه که پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا درداد (۱۶)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۱۷﴾
به سوى فرعون برو که وى سر برداشته است (۱۷)
فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى ﴿۱۸﴾
و بگو آیا سر آن دارى که به پاکیزگى گرایى (۱۸)
وَأَهْدِیَکَ إِلَى رَبِّکَ فَتَخْشَى ﴿۱۹﴾
و تو را به سوى پروردگارت راه نمایم تا پروا بدارى (۱۹)
فَأَرَاهُ الْآیَهَ الْکُبْرَى ﴿۲۰﴾
پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود (۲۰)
فَکَذَّبَ وَعَصَى ﴿۲۱﴾
و[لى فرعون] تکذیب نمود و عصیان کرد (۲۱)
ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعَى ﴿۲۲﴾
سپس پشت کرد [و] به کوشش برخاست (۲۲)
فَحَشَرَ فَنَادَى ﴿۲۳﴾
و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد (۲۳)
فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى ﴿۲۴﴾
و گفت پروردگار بزرگتر شما منم (۲۴)
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَهِ وَالْأُولَى ﴿۲۵﴾
و خدا [هم] او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد (۲۵)
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشَى ﴿۲۶﴾
در حقیقت براى هر کس که [از خدا] بترسد در این [ماجرا] عبرتى است (۲۶)
آیا سرگذشت و داستان موسی (ع) را شنیدهای! آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدس پیچیدهای (طوی) مخاطب قرار داد. «به سوی فرعونی که او طغیان کرده است برو و بگو آیا نمیخواهی به پاکیزگی و تزکیه گرایش یابی؟! آیا تمایل داری که تزکیه کنی و خودت را پاکیزه گردانی! آیا مایل هستی تو را به سوی پروردگارت راهبنمایم تا پروا کنی و بیمی در دلت از عظمت پدیدآورندهی تو پیدا شود!» موسی (ع) رفت و به او نشانهی بزرگ (معجزهها یا نمایاندن حقیقت) را ارایه داد. اما فرعون، همهی آنها را تکذیب کرد و بدتر از آن، در برابر آن نافرمانی و عصیان کرد. سپس پشت کرد و به سعی و کوشش در جهت این طغیان و عصیان پرداخت. یعنی تمام تلاش خود را در جهت پشت کردن به این حقیقت صرف کرد. فرعون دستور داد که جار بزنند و ندا دهند تا گروهی از افراد را جمع نمایند و محشور کنند. به آنها گفت که ارباب و صاحب اختیار اعلی و بزرگتر شما من هستم. یعنی منم که ولایت مطلقه بر همهی شما دارم، ارباب منم و من فرمان میدهم و شما باید تحت این تربیت، اطاعت کنید. نتیجه آن چه شد؟! سپس خداوند در دنیا و آخرت او را تنبیه کرد و به کیفر گرفتارش نمود. در حقیقت در این داستان، عبرت و پندی برای کسی است که خشیت داشته باشد.
توالی این آیات ارتباطی معنایی در ذهن ایجاد میکند، گویی عدهای از انسانها همچون فرعون، چنان به این دنیا چسبیدهاند و به این زندگی سطح پایین راضی شدهاند، در حالیکه عدهای دیگر، همچون موسی از این تعلقات کندهاند، حرکتی با نشاط را آغاز کردهاند، در معنویات شناور شدهاند و در مسیر رشد و تعالی از یکدیگر سبقت میگیرند و به سمت سرمنزل مقصودی که به آن امر شدهاند، مدبرانه در حرکت هستند. پروردگار برای آشنایی انسان و اطمینان وی در طی نمودن این مسیر الهی و تلاش، تکاپو و حرکت در این مسیر، توجه انسانها را به خلقت انسان جلب میکند که در مقابل خلقت آسمانها با بیلیونها کهکشان، منظومه، ستاره، سیاره و اجرام آسمانی، بسیار ناچیز است.
*حدیث: داستان، پدیده و یا رویدادی که نو است و حادث شده است.
*واد: وادی، سرزمین
*طوی: پیچیده، در هم و برهم، تپه ماهور
*طغی: سربرداشتن، طغیان کردن، سربرافراشتن، همخانواده طاغی، طاغوت، طغیان. طغیان رودخانه زمانی است که آب از بستر خودش خارج میشود و به حاشیه رودخانه تجاوز میکند. طغیان انسان نیز تجاوز نمودن از حد و حدودی است که پروردگار برای او تعیین نموده است.
*تزکی: تزکیه، پاک گرداندن، پاکیزگی، زدودن پلیدیها
*عصی: عصیان کردن، نافرمانی کردن، در مقابل حقیقت جنگیدن و مقابله کردن
*حشر: محشور کردن، جمع کردن، بسیج کردن
*نادی: ندا دادن، فراخواندن، جار زدن
*نکال: تنبیه، کیفر
أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا ﴿۲۷﴾
آیا آفرینش شما دشوارتر است یا آسمانى که [او] آن را برپا کرده است (۲۷)
رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا ﴿۲۸﴾
سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معین] درست کرد (۲۸)
وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ﴿۲۹﴾
و شبش را تیره و روزش را آشکار گردانید (۲۹)
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا ﴿۳۰﴾
و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد (۳۰)
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴿۳۱﴾
آبش و چراگاهش را از آن بیرون آورد (۳۱)
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ﴿۳۲﴾
و کوهها را لنگر آن گردانید (۳۲)
مَتَاعًا لَکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ ﴿۳۳﴾
[تا وسیله] استفاده براى شما و دامهایتان باشد (۳۳)
آیا آفرینش شما دشوارتر است یا خلقت آسمانی که برپا کردهایم! قُطر و سقف آن به اندازهای معین درست شده است. فقط کهکشان راه شیری صد میلیون سال نوری قطر دارد که هر جرم آسمانی در مدار خودش در حرکت است و چارچوب، قوانین و مقرراتی در حرکتشان وجود دارد، همچنین جو زمین در بالای سر ما لایه لایهای بنا شده است و همهچیز هماهنگ و منظم با همدیگر کار میکنند. پروردگاری که هم شب تیره را و هم پرتوها را از آن خارج کرد و بعد از این مرحله، کره زمین پرتاب شده و گسترش یافت. از درون زمین آب، گیاهان، مراتع و چراگاهها خارج شد و کوهها را لنگر زمین قرار داد. همهی اینها برای بهرهمندی شما و انعام و دامهای شما میباشد. اما اینها دائمی نیست، متاع است، یعنی بهرهمندی موقت.
*سمک: قطر
*سواها: هماهنگی، تسویه یعنی همهچیز منظم، هماهنگ و با اندازه و مقدار مشخص با یکدیگر کار میکنند.
*ضحا: پرتو، تشعشعها
*دحا: پرتاب شدن، گسترده شدن
*متاع: استفاده و بهرهمندی موقت، همانند توشهی راهی که پس از مصرف تمام میشود، یا در صورت عدم مصرف در زمان مشخصی فاسد میگردد.
فَإِذَا جَاءَتِ الطَّامَّهُ الْکُبْرَى ﴿۳۴﴾
پس آنگاه که آن هنگامه بزرگ دررسد (۳۴)
یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى ﴿۳۵﴾
[آن] روز است که انسان آنچه را که در پى آن کوشیده است به یاد آورد (۳۵)
وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى ﴿۳۶﴾
و جهنم براى هر که بیند آشکار گردد (۳۶)
فَأَمَّا مَنْ طَغَى ﴿۳۷﴾
اما هر که طغیان کرد (۳۷)
وَآثَرَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا ﴿۳۸﴾
و زندگى پست دنیا را برگزید (۳۸)
فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۳۹﴾
پس جایگاه او همان آتش است (۳۹)
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى ﴿۴۰﴾
و اما کسى که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت (۴۰)
فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى ﴿۴۱﴾
پس جایگاه او همان بهشت است (۴۱)
روزی که این هنگامه فراگیر بزرگ برسد، آن روز انسان به یاد میآورد که چه کرده و چه سعی و تلاشی نموده است. و جهنم برای هر کسی که ببیند، بروز میکند. اینجا از فعل برز استفاده شده است، به معنای بارز شدن، بروز کردن و آشکار شدن، یعنی جهنم و حجیم موجود بوده است، اکنون برای وی قابل رویت، آشکار و بارز میشود. آنچنان که انسان گناهکار و طغیانگر در دلش آشوب است و از درون جحیمی چون مواد مذابی میجوشد. اما انسانهایی که طغیانگر بوده باشند و از مرزها و محدودهای مجاز بیرون رفته باشند، کسی که حیات و زندگی دنیا را برگزیده است، بنابراین نتیجهاش، جایگاه و ماوایش دلآشوبی، سوزندگی و نابودی همچون جهنم و جحیم است. اما کسی که از مقام پروردگارش خوف و بیم داشته باشد و نفس خودش را از هوا و هوس نهی کند و باز میدارد، بنابراین جایگاه و ماوای او دلآرامی، خرمی و سرزندگی همچون جنت و بهشت است.
برای درک خاف مقام ربه بهتر است توجه کنید که معلم به خودی خود که ترس ندارد، اما مقام معلمی ایجاب میکند که عدالت داشته باشد و نمرهی هر کسی را بر اساس میزان تلاش و سعی دانشآموزش بدهد. لذا معلم برای دادن نمرهی صفر نیامده است، بلکه نمرهای بین محدودهی صفر تا بیست را دارد و در تلاش است که همه به سمت نمرهی عالی بروند، اما آن نمرهی صفر مانند عاملی بازدارنده عمل میکند و اساسا باید باشد تا کسی که هیچ تلاشی نکرده است، از مردود شدن و کسب نمرههای پایین بیم و خوف داشته باشد. از سوی دیگر، کسانی که در سعی و تلاش هستند، در سبقت گرفتن و کسب نمرههای بهتر خوف و بیم داشته باشند. لذا در دل دانش آموزان «خاف مقام ربه» ایجاد میشود، خوف و بیمی از آنکه این معلمی که تربیت آنها را برعهده دارد، بر اساس سعی و تلاشی که کردهاند و منطبق با قوانین و مقررات تربیتی که گذاشته است، به درستی ارزشیابی و رسیدگی خواهد نمود. معلمی که اسرار تعلیم و تربیت را میداند، در طول فرایند آموزش و پرورش خود، ارزشیابی را انجام میدهد، اما معلمی که به اصول این کار اشراف ندارد، ارزشیابی نهایی را مد نظر قرار میدهد، لذا با اینکار به دانشآموزان خود میگوید که اگر در طول سال تحصیلی هیچ تلاشی هم نکنید، با خواندن در شب امتحان میتوانید موفق شوید. افرادی که در طول سال تحصیلی تلاش کردهاند، حتی اگر شب امتحان نیز شرایط مساعد تحصیل نداشته باشند، هرچند خشیت و دلنگرانی دارند، اما از حاصل تلاش مستمرشان خوشه برمیچینند و هر لحظه معلم آزمون بگیرد، موفق خواهند بود. لذا لازم است به رویکرد الهی در تعلیم و تربیت در ادامه توجه کنیم.
اگر در خصوص روز رستاخیز به انسانی بگویید، سریعا میپرسد این روز رسیدگی و ارزشیابی چه موقع خواهد بود؟! گویی که اگر بداند فردا خواهد بود، سریعا از امروز تمام تلاش خود را میکند تا موفق شود. در ادامه آیات میخوانیم که این روز حتی برای پیامبر نیز مشخص نیست، بلکه منتها و زمان غایی آن را پروردگار مشخص میکند. این به آن معنا نیست که شخصیت پیامبر را کوچک کرده باشیم، خیر، بلکه این اصول ربوبیت و تربیت است، چون تربیت در طول مسیر هدایت صورت میگیرد و یک شبه رخ نمیدهد و انسان باید در تمام لحظات عمرش هوشمندانه زندگی کند، آگاهانه تصمیم بگیرد، حد و مرزهای خود را بشناسد و انتخابهای بهتر را برگزیند تا در ارزشیابی نهایی جزو سرزندگانی باشد که چهرهای شاداب دارند، نه جزو دلمردگانی که از درون و بیرون ویرانند.
*طامه: فراگیر
*برز: بروز کردن، بارز شدن، آشکار شدن
*اثر: برگزیدن، انتخاب کردن، ایثار یعنی برگزیدن چیزی بر چیز دیگر.
*هوی: هوی در مقابل هدی است. هوی عقل خودبنیاد و عقل جمعی است که روزانه تشخیص میدهد و میبیند که دلش چه میخواهد. تصمیمهای مبتنی بر هوا در طول تاریخ بشری بارها و بارها نقض شده است. در حالیکه هدی مسیری ترسیم شده توسط پروردگار میباشد که هیچگاه منقشی نخواهد شد.
یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا ﴿۴۲﴾
در باره رستاخیز از تو مى پرسند که فرارسیدنش چه وقت است (۴۲)
فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْرَاهَا ﴿۴۳﴾
تو را چه به گفتگو در آن (۴۳)
إِلَى رَبِّکَ مُنْتَهَاهَا ﴿۴۴﴾
علم آن با پروردگار تو است (۴۴)
إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشَاهَا ﴿۴۵﴾
تو فقط کسى را که از آن مى ترسد هشدار مى دهى (۴۵)
کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّهً أَوْ ضُحَاهَا ﴿۴۶﴾
روزى که آن را مى بینند گویى که آنان جز شبى یا روزى درنگ نکرده اند (۴۶)
از پیامبر میپرسند که این روز رستاخیز چه موقعی فرامیرسد؟! تو را چه به گفتگو در آن، تو کجایی که بفهمی چه خبر است و از آن خبر داشته باشی. اصلا چرا باید زمانش مشخص باشد! بلکه منتهایش به سوی پروردگارت است. کدام پروردگار؟! ربک، یعنی کسی که تربیت تو را برعهده گرفته است. یعنی این کشتیِ زمان، به سوی ربوبیت و کمال الهی در حرکت است، لذا سعی و تلاش در حین حرکت مهم است، نه زمانِ آزمون نهایی. تو ای پیامبر فقط هشدار و انذار بده به کسی که خشیت و بیم دارد و دلنگران است. که این عمر کوتاه به کسی وفا نمیکند تا به دنیا دلنبندند و خود را با ارزشهای کوتاه دنیوی نسنجند. خیلی به نظرشان این قیامت دور است، خیر، همچون چشم بر هم زدنی فرا میرسد. روزی که آنرا میبینند، گویی که بر آنها جز شب و روزی نگذشته است.
ان شاء الله بتوانیم در طول عمر کوتاه دنیایی خود، با حرکتهای نازعی، ناشطی، سابحی و سابقی، مدبرانه اطاعت امر خداوند را بکنیم و به سوی او که غایت تربیت و هدایت انسان است، گام برداریم و در مسیر هدایت الهی، هرگاه عمر دنیایی ما پایان یافت، دلشاد، سرزنده، با طراوت و با نشاط سربرآوریم.
*ساعت: موقع، لنگر زمان
برچسب ها: آزمون های لحظه ای اصول آموزش و پرورش اصول تعلیم و تربیت امر انواع حرکت ها پایان جهان تربیت تفسیر قرآن جنبش و حرکت حرکت در مسیر هدایت حرکت هایی که سبب بقا و حیات می شوند حیات دنیایی دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور رب روز رستاخیز سابحات سابقات شب امتحانی فرعون قرآن کریم محمد حسن محمد پور محمد حسن محمدپور مدبرات موسی نازعات ناشطات