سوره المُدّثر

 

سوره‌ی ۷۴ قرآن کریم، سوره‌ی مدثر است که در جزء ۲۹ قرار دارد. مدّثر یعنی کسی که خودش را پوشانده و جامه‌ی خود را به دور خود پیچیده است. آیه‌هایی آغازین این سوره پس از سوره‌ی علق نازل شده است. در اولین پیک و پیام سروش، چند آیه‌ی ابتدای سوره‌ی علق نازل می‌شود و پس از آن آیه‌های آغازین این سوره آمده است. پیامبر با اولین نزول وحی، سراسیمه، پریشان خاطر و نگران می‌شود، زیرا چنین تجربه‌ای را پیش از این نداشته است. ارتعاش بدنی و لرزهای ناشی از پریشانی باعث می‌شود که همسرش خدیجه (س) او را بپوشاند و به وی دلداری دهد که ای پیام‌آور، تو امین و امانت‌دار هستی و این نزول وحی بی‌سبب نیست.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿۱

اى کشیده رداى شب بر سر (۱)

قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿۲

برخیز و بترسان (۲)

وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿۳

و پروردگار خود را بزرگ دار (۳)

وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ ﴿۴

و لباس خویشتن را پاک کن (۴)

وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿۵

و از پلیدى دور شو (۵)

وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ﴿۶

و منت مگذار و فزونى مطلب (۶)

وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ﴿۷

و براى پروردگارت شکیبایى کن (۷)

ای کسی که خودت را پوشانده‌ای و در انزوایی خود را قرار داده‌ای، زمان در خود فرو رفتن نیست، قُم، قیام کن و بلند شو! چرا برخیزم؟! به مردم انذار بده و اعلام خطر کن. پروردگارت (ربت) را بزرگ بدار و تکبیرگو، لباس باطنی و ظاهری خود را پاک و طاهر کن. یعنی پاکدامن باش. از هر چیز ظاهری و باطنی زشت و پلید دور باش. اگر کار خوبی برای کسی کرده‌ای، به رخ نکش که در دل یا بر زبان بگویی که کار مهمی انجام داده‌ام و آن را زیاد مشمار. پس برای پروردگارت که تربیت‌کننده است، صبر و شکیبایی کن.

*انذار: هشدار دادن، اعلام خطر کردن

*رُجز: پلیدی ظاهری و باطنی

*هجر: دور شدن، هجرت کردن، دور کردن

فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ﴿۸

پس چون در صور دمیده شود (۸)

فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ﴿۹

آن روز [چه] روز ناگوارى است (۹)

عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ﴿۱۰

بر کافران آسان نیست (۱۰)

هشداری برای قیامت و آینده‌ای نزدیک که در پیش‌روی انسان است، آن زمانی که می‌دمند در آن‌چیزی که باید در آن دمیده شود، چنین روزی بسیار سخت و ناگوار است. تحمل چنین روزی برای کافران آسان نیست. کافرانی که حقایق را می‌پوشانند.

*نقر: کوبش و کوبیدن با صدایی شدید. اشاره‌ای به نفخه ثور و شاید بیگ بنگ. منقار پرنده‌ها از همین کلمه است. نقاره یعنی طبلی که بر روی آن می‌کوبیم.

ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ﴿۱۱

مرا با آنکه [او را] تنها آفریدم واگذار (۱۱)

وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا ﴿۱۲

و دارایى بسیار به او بخشیدم (۱۲)

وَبَنِینَ شُهُودًا ﴿۱۳

و پسرانى آماده [به خدمت دادم] (۱۳)

وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا ﴿۱۴

و برایش [عیش خوش] آماده کردم (۱۴)

ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ﴿۱۵

باز [هم] طمع دارد که بیفزایم (۱۵)

کَلَّا إِنَّهُ کَانَ لِآیَاتِنَا عَنِیدًا ﴿۱۶

ولى نه زیرا او دشمن آیات ما بود (۱۶)

سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿۱۷

به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مى ‏کنم (۱۷)

مرا با آن‌که خلقش کرده‌ام تنها بگذار، حساب او با من است. کسی که برای او مالی بسیار و بنین و فرزندانی شاهد و در خدمتش قرار دادم و برای آن‌ها وسایل آرامش و رفاهش را چون مهدی تمهید کردم و فراهم ساختم. پس از آن طمع دارد که زیادترش بکنم و آن‌را افزایش دهم. ولی او با همه‌ی این نشانه‌ها، دشمن این آیه‌ها و نشانه‌های من است، به زودی او را در سربالایی خواهیم انداخت. گویی وی ترمزش بریده و سرازیری را به سرعت و تند در حال پیمودن است، به زودی برای او سربالایی خواهد بود که نفسش می‌گیرد تا از گردنه بالا برود.

*ذر: آزاد نهادن، به خویش سپردن، به حال خود وانهادن

*مد: امتداد یافتن، کشیده شدن، بی‌حساب و کتاب

*بنین: پسران، فرزندان، قدرت‌های در اختیار، تکیه‌گاه‌ها و بنیه‌ها

*شهود: حاضر و آماده، در اختیار و در دسترس، شاهد و گواه

*ارهقه:

صُعود: بالا رفتن

صَعود: مکانی که از آن بالا می‌روند

إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ﴿۱۸

آرى [آن دشمن حق] اندیشید و سنجید (۱۸)

فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿۱۹

کشته بادا چگونه [او] سنجید (۱۹)

ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿۲۰

[آرى] کشته بادا چگونه [او] سنجید (۲۰)

ثُمَّ نَظَرَ ﴿۲۱

آنگاه نظر انداخت (۲۱)

ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿۲۲

سپس رو ترش نمود و چهره در هم کشید (۲۲)

ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ ﴿۲۳

آنگاه پشت گردانید و تکبر ورزید (۲۳)

فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ ﴿۲۴

و گفت این [قرآن] جز سحرى که [به برخى] آموخته‏ اند نیست (۲۴)

إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿۲۵

این غیر از سخن بشر نیست (۲۵)

سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ﴿۲۶

زودا که او را به سقر در آورم (۲۶)

وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ ﴿۲۷

و تو چه دانى که آن سقر چیست (۲۷)

آری، او فکر کرد، اندیشید و ارزیابی کرد و قدرش را سنجید. پس مرگ بر او، با این سنجشش، خاک بر سرش از کیفیتِ ارزیابی و قدردانی او. سپس نظری انداخت، پشت کرد و با بزرگ‌بینی و تکبر گفت که این جز سحری موثر و قوی نیست. پس از آن گفت، غیر از سخن بشر نیست. به زودی این رفتارها، کفران و پوشاندن حقیقت، او را به سقر می‌کشاند. بالاخره دامنش گرفته می‌شود. تو فکر می‌کنی که سقر چیست؟! چه می‌دانی که سقر چیست؟!

*سحر: جادو

*یوثر: موثر، با تاثیر، با جذبه، از گذشته اثرش رسیده

لَا تُبْقِی وَلَا تَذَرُ ﴿۲۸

نه باقى مى‏ گذارد و نه رها مى ‏کند (۲۸)

لَوَّاحَهٌ لِلْبَشَرِ ﴿۲۹

پوستها را سیاه مى‏ گرداند (۲۹)

عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ ﴿۳۰

[و] بر آن [دوزخ] نوزده [نگهبان] است (۳۰)

وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَهً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ ﴿۳۱

و ما موکلان آتش را جز فرشتگان نگردانیدیم و شماره آنها را جز آزمایشى براى کسانى که کافر شده‏ اند قرار ندادیم تا آنان که اهل کتابند یقین به هم رسانند و ایمان کسانى که ایمان آورده‏ اند افزون گردد و آنان که کتاب به ایشان داده شده و [نیز] مؤمنان به شک نیفتند و تا کسانى که در دلهایشان بیمارى است و کافران بگویند خدا از این وصف‏کردن چه چیزى را اراده کرده است این گونه خدا هر که را بخواهد بیراه مى‏ گذارد و هر که را بخواهد هدایت مى کند و [شماره] سپاهیان پروردگارت را جز او نمى‏ داند و این [آیات] جز تذکارى براى بشر نیست (۳۱)

سقری که چون آتشی دامن‌گیر، نه چیزی را باقی می‌گذارد و نه رها می‌کند. گویی چون صفحه‌ای بشر و انسان را می‌پوشاند و بر آن است نوزده. نوزده چیست؟! در این‌جا بیان می‌شود که در مقابل پذیرش حقیقت، افراد به گروه‌ها و دسته‌بندی‌هایی تقسیم می‌شوند. ما اصحاب آتش و ملازمان نار را جز ملائکه قرار نداده‌ایم (انرژی‌های در جهت منفی) که گمارده شده‌اند، این خودش آزمایش و فتنه‌ای است که می‌پوشانند: ۱) اهل کتاب به یقین می‌رسند به حقانیت این کتاب. ۲) مومنین به این مکتب (مسلمانان) به  ایمانشان اضافه می‌شود و دیگر اهل کتاب و مومنان شک و تردیدی پیدا نمی‌کنند. ۳) آن‌هایی که در دلشان مرض است و دل حق‌گرا و سالمی ندارند و هوا و هوس چیزهای دیگری دارند و منافعشان به خطر افتاده است و هم‌چنان کافرانی که اصلا قبول ندارند، پذیرش الله را رد می‌کنند. این‌چنین است که خداوند عده‌ای را هدایت می‌کند و عده‌ای گمراه می‌شوند، جنود و سپاهیان تربیتی پروردگارت را کسی نمی‌شناسد و به آن‌ها علم ندارد، آیا همه‌ی این‌ها جز تذکرها و یادآوری‌هایی برای بشر نیست؟!

*لواحه: چیزی که صاف باشد هم‌چون تخته سنگ، تخته، صفحه، هم‌خانواده‌ی لوح، لوحه، الواح

*بشر: انسان، بشره: پوست و پوشش سطحی حیوانات

کَلَّا وَالْقَمَرِ ﴿۳۲

نه چنین است [که مى ‏پندارند] سوگند به ماه (۳۲)

وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿۳۳

و سوگند به شامگاه چون پشت کند (۳۳)

وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿۳۴

و سوگند به بامداد چون آشکار شود (۳۴)

إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ﴿۳۵

که آیات [قرآن] از پدیده ‏هاى بزرگ است (۳۵)

نَذِیرًا لِلْبَشَرِ ﴿۳۶

بشر را هشداردهنده است (۳۶)

لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿۳۷

هر که از شما را که بخواهد پیشى جوید یا بازایستد (۳۷)

کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ ﴿۳۸

هر کسى در گرو دستاورد خویش است (۳۸)

نه چنین نیست که اندیشه می‌کنند. به ماه بیاندیش و به شب آن‌هنگامی که کنار می‌رود. ماه نقش روشن‌سازی در شب تاریک را دارد. و بیاندیش به آن زمانی از صبح که پرتوهای نور، از طبیعت پرده‌برداری می‌شود و موانع دید رفع می‌شود. قسم به این تفاوت لحظات شبانه‌روز، که این موضوع یکی از پدیده‌های بسیار مهم در جهان است که هشداردهنده برای بشر است. یعنی بشر را هشدار می‌دهد که تو مواجه با این عدد ۱۹ خواهی شد و در پیشگاه پروردگارت خواهی بود. هر کسی که بخواهد پیش‌بیافتد و مقدم در صف قرار گیرد و یا بخواهد عقب بیافتد و آخر صف قرار بگیرد. انسان در گرو عمل خودش است. وجود، شخصیت و نفس هر کسی در گرو و در رهن است، خودش را با عمل کردن به دست می‌آورد و کسب و دستاورد او سبب تعالی وی می‌شود.

*اسفر: برداشته شدن، گذر کردن، پرده‌برداری از موانع و مشکلات، هم‌خانواده‌ی سفر، مسافرت، تفسیر

*احدی: یکی از

* واحد در حروف ابجد برابر ۱۹ است. بسم الله الرحمن الرحیم نیز ۱۹ حرف است.

إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ ﴿۳۹

بجز یاران دست راست (۳۹)

فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿۴۰

در میان باغها از یکدیگر مى ‏پرسند (۴۰)

عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿۴۱

درباره مجرمان (۴۱)

مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲

چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد (۴۲)

به جز افراد و اصحابی که اهل راستی هستند که آن‌ها در بهشت‌هایی خواهند بود که از کسانی که قطع رابطه کرده‌اند و مجرم شده‌اند می‌پرسند: راستی چه چیزی شما را در سقر درآورد که گرفتار سقر شدید؟!

قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳

گویند از نمازگزاران نبودیم (۴۳)

وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴

و بینوایان را غذا نمى‏ دادیم (۴۴)

وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿۴۵

با هرزه‏ درایان هرزه‏ درایى میکردیم (۴۵)

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۴۶

و روز جزا را دروغ مى ‏شمردیم (۴۶)

حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿۴۷

تا مرگ ما در رسید (۴۷)

فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ ﴿۴۸

از این رو شفاعت‏ شفاعت‏ کنندگان به حال آنها سودى نمى ‏بخشد (۴۸)

فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَهِ مُعْرِضِینَ ﴿۴۹

چرا آنها از تذکر روى گردانند (۴۹)

آن‌ها می‌‎گویند: ما اصلا به خداوند روی نکرده بودیم و هیچ وقت مسکین و گرسنه‌ای را سیر نمی‌کردیم. یعنی نسبت به جامعه بی تفاوت بودیم. همانند کبک که سرخود را زیر برف می‌کند، مانند فرو روندگان و هرزه‌گان، فرو می‌‌رفتیم و هرزگی می‌کردیم. ما روز دین و روز جزا را تکذیب می‌کردیم، یعنی به سرانجام عمل خود نمی‌اندیشیدیم، تا آن‌که مرگ ما فرا رسید و یقین یافتیم. پس شفاعتِ شفاعت‌کنندگان برای آن‌ها سودمند نخواهد بود. زیرا آن‌ها اهل شفاعت و پویستن نیستند، آن‌ها اهل جرم و گسستنند.

چیست برای آن‌ها که از این تذکرها و یادآوری‌ها فرار می‌کنند و روی بر می‌گردانند! چرا این‌کار را می‌کنند؟!

*مجرم: بریدن از حقیقت، قطع رابطه با حقیقت، مجرم، کسی که جرم کرده‌است.

*خوض: غوص زدن، به ته آب فرو رفتن.

*یقین: یقین، روز مرگ که پرده‌ها کنار می‌رود و انسان به همه‌چیز یقین می‌یابد و حقایق را در می‌یابد.

*شفع: با هم یکی شدن، پیوستن و کمک کردن. جرم و شفع در مقابل یکدیگر هستند، هم‌چون قطع ارتباط که در مقابل پوستن و ارتباط یافتن است.

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ ﴿۵۰

گویى گورخرانى رمیده‏ اند (۵۰)

فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ ﴿۵۱

که از مقابل شیرى فرار کرده‏ اند (۵۱)

بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَهً ﴿۵۲

بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏ اى از سوى خدا براى او فرستاده شود (۵۲)

کَلَّا بَلْ لَا یَخَافُونَ الْآخِرَهَ ﴿۵۳

چنین نیست که آنان مى‏ گویند بلکه آنها از آخرت نمى‏ ترسند (۵۳)

کَلَّا إِنَّهُ تَذْکِرَهٌ ﴿۵۴

چنین نیست که آنها مى‏ گویند آن قرآن یک تذکر و یادآورى است (۵۴)

فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ ﴿۵۵

هر کس بخواهد از آن پند مى‏ گیرد (۵۵)

وَمَا یَذْکُرُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَهِ ﴿۵۶

و هیچ کس پند نمى‏ گیرد مگر اینکه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است (۵۶)

مثل این‌که از این حقایق کلام خدا که امنیت می‌آورد و به نفع خودشان است، احساس خطر می‌کنند و گویی از موجودی درنده و شیری مانند گورخران فرار می‌کنند. بلکه اراده، انتظار و توقع دارند که کتاب باز و منتشر شده‌ای برای هر کدامشان جداگانه نازل شود. یعنی می‌خواهند خودشان در نقش پیامبری باشند. نه چنین نیست، این‌ها از آخرت و سرانجامشان نمی‌‎ترسند، همه این‌ها آگهی بخشی و تذکره است برای آن کسانی که بخواهند و دلشان به این مسائل روی کرده باشد. و بدانید که شما هم نمی‌توانید پند بگیرید مگر آن‌که خداوند بخواهد که او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است. خداوند هم اهل تقوا و در محدوده‌ی امن قرار دادن برای حفظ شدن انسان است و هم پروردگاری اهل مغفرت و آمرزش است تا انسان از شر اعمال و سرانجام عملش حفظ شود.

ان شاءالله همه‌ی ما در پناه خداوند باشیم، هم اوست که در دعای عید فطر می‌خوانیم: اللهم أنت أهل الکبریاء والعظمه، وأهل الجود والجبروت، وأهل العفو والرحمه، وأهل التقوى والمغفره .أسألک بحق هذا الیوم، الذی جعلته للمسلمین عیدا. ولمحمد صلى الله علیه وآله ذخرا وشرفا ومزیدا ، أن تصلی على محمد وآل محمد ، وأن تدخلنی فی کل خیر أدخلت فیه محمدا وآل محمد، وأن تخرجنی من کل سوء أخرجت منه محمدا وآل محمد صلواتک علیه وعلیهم أجمعین. اللهم إنی أسألک خیر ما سألک به عبادک الصالحون، وأعوذ بک مما استعاذ منه عبادک الصالحون .

*حُمُر: الاغ وحشی، گورخر

*قسوره: موجود درنده، شیر

دیدگاهتان را بنویسید

14 − یازده =