سوره الماعون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿۱﴾
آیا کسى را که دین را دروغ مى خواند دیدى (۱)
فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ﴿۲﴾
این همان کس است که یتیم را بسختى مى راند (۲)
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳﴾
و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمى کند (۳)
فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾
پس واى بر نمازگزارانى (۴)
الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾
که از نمازشان غافلند (۵)
الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶﴾
آنان که ریا مى کنند (۶)
وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷﴾
و از [دادن] ماعون [و وسایل و مایحتاج] خوددارى مى ورزند (۷)
سوره ۱۰۷ قرآن کریم به نام الماعون، در جزء ۳۰ شامل ۷ آیه است و سورهای مکی میباشد.
آیا به کسی که دین را مستمرا نادیده میگیرد و تکذیب میکند، توجه کردهای! آیا بررسی کردهای که آنها چه کسانی هستند که دین را تکذیب میکنند؟!
دین را مترجمها دقیقا برابر دین اسلام گرفتهاند و تکذیب را نیز همان دروغگویی میپندارند. مساله این است که مترجمها تکذیب و تصدیق را امری ذهنی، فکری یا زبانی در نظر میگیرند. در حالیکه تکذیب و تصدیق در قرآن به اموری عملی اشاره دارد. یعنی چگونه میشود که ما بگوییم اندیشهای را قبول داریم، اما در زندگی ما نشانهای از آن نباشد. لذا هرگونه اعتقاد و یا اندیشهای که فقط ذهنی، زبانی و شناسنامهای است مادامیکه در زندگی و در اعمال ما ظهور و بروز نداشته باشد، بهنوعی نشانهی تکذیب و نفاق است. مگر ممکن است اندیشهای را کسی پذیرفته باشد، اما منطبق با آن زندگی نکند. لذا باید در زندگی صادق باشیم، یعنی آن اندیشههایی را که پذیرفتهایم، صادقانه و بهدرستی به آن عمل کنیم.
دین در اصل به معنای جزا است. دین را میتوان نتیجهی عمل نیز در نظر گرفت. از آنجا که بر اساس قوانین، ضابطه و اصولی، افراد جزا و یا پاداش میگیرند، لذا به قوانین حکومتی هم دین میگویند. بنابراین دین در قرآن به قوانین و مقررات، نظم و انظباطی اشاره دارد که مطابق با آن جزا (سزا یا پاداش) میگیریم.
همین آدمی که دین را تکذیب میکند، دستِ رد به سینهی یتیم میزند. اگر کسی یک ذره عاطفه و احساس داشته باشد، هرچهقدر هم که سنگدل باشد، به دختر یا پسر یتیمی که بیپناه است، رسیدگی میکند. چه برسد به فردی که ادعای دینی هم داشته باشد و یتیم را براند. او برای طعام دادن و سیر کردنِ مستمر گرسنگان جامعه هم انگیزهای ندارد. لا یحضُ به عملی مستمر اشاره دارد، یعنی تشویق کردن و ترغیب کردن جامعه. یعنی مرتبا به اینسو و آنسو برویم و هم خودمان و هم دیگران را ترغیب کنیم در جهت این کار. مسکین به کسی گفته میشود که زمینگیر شده و دیگر نمیتواند از عهدهی کارهایش برآید(برای درک معنی مسکین به مشتقات دیگری همچون مسکن و سکنی توجه کنید).
وای بر مصلین. صلاه همان روی به سوی خدا کردن است. صلاه اقامهکردنی است، یعنی عملی است، نه فقط خواندنی و نظری. بنابراین اقامه صلاه، یعنی به پا داشتن. وقتی صلاه را فقط یک رویکرد شکلی و ظاهری در نظر بگیریم، بدون حضور قلب و عمل، صلاه تبدیل میشود به عادت، یعنی رویکردی میشود که هیچ تاثیری روی شخصیت و عمل افراد نمیگذارد. پس این کسی که دین را دارد تکذیب میکند، همان کسی است که مدعی رویکرد الهی است، اما در عملش از این رویکرد الهی نشانهای نیست. وای بر این مصلین.
این مصلین چه کسانی هستند؟ کسانی که در نمازشان غافلند و فقط اهل ظاهرسازی هستند. آنهایی که ریاکاری میکنند و از اموال و داراییهای عمومی که باید در جامعه جریان یابد، خود و دیگران را مانع میشوند. آنها میخواهند همهچیز مالِ خودشان باشد، دستدرازی به اموالی میکنند که باید در جریان باشد و عموم مردم از آن نفع ببرند. ماعون به چیزهایی اشاره دارد که خیر بسیار دارد و متعلق به همه است و جزو ثروتها و اموال عمومی محسوب میشود.
ریاکاری مصادیق مختلفی در دین دارد، از لباسهای ظاهری گرفته، تا نشانههای فیزیکی و کلامی. جای مهر، استفاده از پارچه یا لباسی خاص، استفاده از انگشتر یا تسبیح، استفاده از لفظها و عبارتهای کلامی، همه و همه میتواند نشانههای ریاکاری باشد.
زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
لذا باید انسانها اندیشهها و اعتقادهای الهی را درک کنند و علاوهبر انجام امور ظاهری، در اندیشه و زندگی به آنها عمل کنند، تا آرمانشهر بشریت ایجاد شود. بنابراین پذیرش دین، بدون عمل کردن صادقانه به اندیشههای دینی درست نیست.
برچسب ها: آثار اعتقاد و اندیشه در زندگی دکتر محمد پور دکتر محمدحسن محمدپور سوره الماعون قرآن کریم ماعون محمدحسن محمدپور وای بر نمازگزاران