سوره الضحی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿۱﴾
سوگند به روشنایى روز (۱)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (۲)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (۳)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (۴)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (۵)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿۶﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (۶)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (۷)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (۸)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (۹)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾
و گدا را مران (۱۰)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (۱۱)
سوره ۹۳ قرآن کریم به نام ضحی، در جزء ۳۰ شامل ۱۱ آیه است و سورهای مکی میباشد. مخاطب این سوره و سورهی انشراح پیامبر است. این سوره در شرایطی نازل شده است، که مدتی است پیامبر ملتمسانه و بیچاره در به سوی درگاه پرودگار گشوده است تا بتواند وحی را دریافت کند. زیرا وحی در شرایطی قطع میشود که درهی مکه با پیامی که از سوی وحی برای خویشان و نزدیکان خود نقل کرده است، پر از توطئه، تهمت و استهزاء شده است. در این سکوتِ وحی پیامبر باید چه بگوید، چه میتواند بگوید، چرا پروردگار با او سخن نمیگوید، آیا او رها شده است، آیا عمل ناپسندی باعث این کار شده، او مستاسل میشود. اینجاست که این سوره با اشاره به گذشتهی پیامبر به او دلداری و امید میدهد. پروردگار با سوگندی توجه ما را به پدیدهای جلب میکند که این امید را برای پیامبر روشنسازی نماید.
وَالضُّحَى ﴿۱﴾
سوگند به روشنایى روز (۱)
سوگند به زمانی که پرتوهای و نور خورشید زمین را روشن کرده است، به این پدیده بنگر. در طول شبانه خورشید (شمس) و ماه (قمر) منزلهای مختلفی را در آسمان میپیماید که به ترتیب شامل لیل (شب تاریک که طبیعت آرام میگیرد)، طلوع (آغاز بالاآمدن)، صبح (لحظهی آغاز روشنایی)، ضحی (لحظه روشنایی کامل با تابش پرتوهای خورشید)، ظهر (خورشید در حالت بیشترین تاثیر تابش)، عصر (خورشید در حالت میل به سمت کاهش تاثیر تابش)، مغرب (لحظه گنگِ پایین آمدن و غروب)، عشاء (لحظه ناپدید شدن کامل پرتوهای خورشید) است. بنابراین ضحی به زمانی بعد از طلوع و صبح اشاره دارد. دقیقا زمانی که آسمان آرام، آرام، پردهی شب را کنار میزند و امیدبخش و شعفانگیز بر طبیعت پرتوهای مهربانی را میتابد. پرتوهایی که دیگر انکارناپذیرند و همهی هستی را روشن میسازند.
*ضحی: پرتو خورشید، روشنایی خورشید، کلمه «شمس» به جرمِ خورشید اشاره دارد و «ضحی» به پرتو و نور و فعل و انفعالاتِ آن اشاره دارد.
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (۲)
سوگند به شب لحظهای که مسلط شده است و آرام میگیرد، به این پدیده بنگر. شب همچون پردهای تاریک بر طبیعت کشیده شده است و دیگر از پرتوهای ضحی خبری نیست. آنچنان که گویی ضحی نبوده است!
*لیل: شب. تاریکی شب در لحظاتِ مقابل ضحی و روشنایی است.
*سجی: آرام و قرار
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (۳)
*ودع: واگذاشتن، رها کردن، بدرود گفتن. همخانوادهی وداع است.
*قلی: دشمنی، بیزاری. همخانواده قالین.
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (۴)
در نهایت شرایط دیگری برایت پیش خواهد آمد. شرایطی نیکوتر و بهتر.
*اخره: اخری، دیگری. بعدی معنای دیگر آخرت، سرنوشت، نهایت کار
*اولی: نیکوتر، برتر
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (۵)
س، سوف، ثم همه عطفی هستند که به آینده اشاره دارند. آنچنان خداوند به تو عطا خواهد کرد تا راضی شوی. تا اینجا به متناوب بودن شرایط طبیعی اشاره شد و یادآور شد که همین تناوب نیز برای تو پیش آمده است. در سه آیهی بعدی به سرگذشت پیامبر اشاره میشود.
*عطی: عطا کردن، همخانوادهی عطا، اعطا
*رضی: ، رضایتمندی، خشنودی، همخانوادهی رضا
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿۶﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (۶)
آنزمانی که پیامبر پس از دست دادن پدر، در کودکی مادر خود را از دست میدهد، سپس جد او مسئولیتش را قبول میکند، عبدالمطلب نیز چند سال بعد فوت میکند و سرپرستی او را عمویش ابوطالب برعهده میگیرد. عمویی که پس از سالهایی نیز فوت میکند و پیامبر مسئولیت پسر او، علی بن ابیطالب را برعهده میگیرد. لذا پیامبر چهاربار بیپناه و یتیم میشود.
*یتیم: بینوا، از دست دادنِ پدر و مادر، بیپناه.
*اوی: آوا و پناه.
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (۷)
پیامبر به صورت بکر در برابر وحی قرار گرفت. یعنی تربیت جاهلانه بر او مستولی نشده بود. لذا در عالم سرگشتی در پی یافتن حقیقت و هدایت بوده است. ضالا اینجا به سرگشتگی اشاره دارد، نه گمگشتگی. زیرا از پیامبر کسی خطا و گمراهی در طول تاریخ گزارش نکرده است، بلکه او را محمد امین میخواندند.
*وجد: یافتن، آگاه شدن.
*ضال: سرگشته، گمگشته
*هدی: هادی، مهدی
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (۸)
و تو تنگدست و فقیر بودی، لذا با سرراه قرار گرفتنِ حضرت خدیجه (س)، با جلب اعتماد مردم و امانتداری او، رفته رفته غنی و بی نیاز شد. اما این ظاهر است، میتوان برداشت دیگر را این دانست که آگاهی، دانش و کسب فضیلتها، رفته رفته او را به سطحی از بینیازی رساند که دیگر ارزشهای پیامبر تغییر کرده بود. چرا خداوند این مسائل را بیان میکند؟! چه نتایجی باید از این یادآوریها بگیرد؟! در ادامه نتیجهها با «امّا» بیان میشود.
*عائل: تنگدست، فقیر
*اغنی: بینیاز، همخانوادهی غنی، اغنیا، غنیمت
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (۹)
پس چون این تجربه را داشتهای که طعم یتیمی را بچشی، یتیمها را میازار. یتیمان بیپناه هستند. امان از ظلم به یتیم. یتیم کسی است که به جز خداوند، هیچ پشت و پناهی ندارد. یعنی جز خداوند، چیزی برای از دست دادن ندارد.
*تقهر: قهر، آزار، همخانوادهی قهر، قهار
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾
و گدا را مران (۱۰)
درخواستکننده ها را مرنجان. کسی که شخصیت خودش را پایین آورده است و به شما روی آورده است، نگذارید که بیش از این کوچک شود. این نیازمندها و درخواستکنندهها را نرنجانید.
*سائل: درخواستکننده، نیازمند، همخانوادهی سوال، مسئلت
*نهر: دیگری را دفع کردن، از خود راندن، رنجاندن
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (۱۱)
نعمتهایی که خداوند به تو داده است را یادآوری کن. برای خودت مرتبا نیمهی پُر لیوان را بیان کن و مثبتاندیش باش. خدایا شکر بابت همهی نعمتهایی پنهان و آشکاری که به ما دادهای. چه نعمتهایی که ما آنها را شناختیم، چه نعمتهایی که ما آنها را نشناختیم. چه بسا نعمتهایی که آنها را نقمت میشمردیم و آنها نعمت بودند، چه بسا آنهایی که نقمت بودند و ما آنها را نعمت میشمردیم.
*نعمه: نعمت، در مقابل نقمت است. همخانوادهی نعم، نعمت، ناعم
*حدث: سخن گفتن، بیان کردن، حادث شدن، حادث کردن، همخانوادهی حادث، احداث، محدث، حدیث
برچسب ها: الضحی بی پناه پرتوهای خورشید تفسیر قرآن تنگدستی درخواست کننده دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور زندگی پیامبر سائل سرگذشت ضحی گدا لیل محمد حسن محمدپور محمدحسن محمدپور نیازمندها یتیم
سلام. اینجا اشاره و استفاده کردن از تجربه گذشته زندگی برای حال رو یاد آور میشود.
سلام. اینجا اشاره و استفاده کردن از تجربه گذشته برای حال رو یاد آور میشود.