سوره الرحمن

 

سوره رحمن در جزء ۲۷ قرآن قرار دارد و ۵۵مین سوره قرآن است که ۷۸ آیه دارد. این سوره را عروس قرآن نامیده‌اند، حال آن‌که این سوره را بیشتر در مراسم عزاداری می‌شنوید. این سوره، تنها سوره‌ای از قرآن است که اسم رحمن یعنی اسم خداوند بر آن نهاده شده است. رحمن و رحیم از رحم می‌آید، رحم الهی دو گونه است، رحمت عام و رحمت خاص. خورشیدی که می‌تابد، بر همه‌جا به صورت یکسان می‌تابد، که این یعنی رحمت عام که معادل اسم رحمن است، اما هر کسی و هر چیزی می‌تواند با مستعد نمودن و هموار نمودن خود، رحمت بیشتری را جذب نماید، مشابه آن‌که چیزی که در طبیعت تیره‌رنگ‌تر از نور بیشتری را به خود جذب می‌نماید. لذا ویژگی رحمت خاص که معادل رحیم است، به این مساله اشاره دارد که کسی که تشنه‌تر و مساعدتر برای دریافت رحمت است، یعنی مومنان، از رحمت خاص خدا بهره‌مند می‌شوند. معلمی که در کلاس درس می‌دهد، چون می‌بیند عده‌ای بیشتر طالب درس هستند، مفاهیم بیشتری را برای آن‌ها باز می‌کند تا از علم به حد ظرفیتشان سیرابشان نماید.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾

[خداى] رحمان (۱)

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾

قرآن را یاد داد (۲)

خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾

انسان را آفرید (۳)

عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿۴﴾

به او بیان آموخت (۴)

پروردگار رحمان. چرا خداوند رحمانیت و رحمت عام دارد؟! نشانه اول) چون قرآنی خواندنی را تعلیم داد. کلمه قرآن مصدر است، نه اسم، در قرآن بیان شده است مثلا قرآن الفجر که آن‌را نماز صبح ترجمه می‌کنند. در این‌جا نیز قرآن می‌تواند چند معنا داشته باشد: نخست) کتاب قرآن و دوم) خواندنی که به آن‌چیزی که می‌توان کتاب آفرینش برخواند و از آن معرفت کسب کرد، اشاره داشته باشد. سوم) قرآن از قراء می‌آید، قراء به پیوند دادن اجزای چیزی گفته می‌شود، به جمع شدن، پیوند دادن و از آن برداشت یا معنایی را فهمیدن را قراء می‌گویند. لذا قرائتی که در خواندن کتابی انجام می‌دهیم، یعنی از نمادها و علائم اختصاصی که  در کنار هم قرار گرفته  است، کلمات و جملات را در ذهن خود می‌سازیم و از آن مفهومی برداشت می‌کنیم. لذا خداوند قرائت را به انسان تعلیم داده است که از علائم و نشانه‌ها می‌تواند به معانی و مفاهیمی پی ببرد. اجزاء عالم هستی را که بخوانی می‌بینی که تمام اجزاء جهان به سوی یک وحدتی شما را رهنمون می‌کند، گویی جهان هستی، کتابِ آفرینشی است که جلوه‌گر اسماء الهی است و ما را به توحید و خداشناسی می‌رساند.

چرا قرائت قبل از خلقت انسان آمده است؟! زیرا اجزاء به هم پیوند خوردند و قرائت یافتند تا این سلول‌های به هم پیوسته از آمیب‌ها گرفته تا سایر موجودات خلق شوند، این قرائت و به هم پیوستن ادامه یافت تا سرانجام به خلقت انسان رسید.

خدواند انسان را خلق کرد و به انسان بیان را آموخت تا آن‌چه را که در دل دارد می‌تواند به شیوه‌های مختلف بر زبان بیاورد. اگر سگ یا گربه‌ای را از کشوری به کشوری دیگر ببرید، آن‌ها به سادگی با یکدیگر گفتگو می‌کنند، اما انسان‌ها با زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های مختلف افکار و اندایشه‌های خود را می‌تواند منتقل کند. با بیانش دیگران را به شوق وادارد، ناراحت کند و یا شاد سازد.

اکنون بررسی کنیم که قرآن اسم نیست و صفت است، به چه معناست؟!
بخش اول) زیبا و زیبایی هم می‌تواند در جایگاه اسم قرار بگیرد و در جایگاه صفتی. مثلا «کتابِ زیبا» که زیبا در اینجا صفتی برای کتاب است یا «زیبایی کتاب» که در این‌جا نیز صفت و ویژگی برای کتاب است. یعنی در این دو جمله چیزی به عنوان زیبایی وجود ندارد، بلکه باید کتابی باشد تا صفت یا ویژگیِ زیبا و زیبایی بتواند به آن تعلق بگیرد. اما در کشور ما اسم زیبا نیز برای دختران بکار می‌رود، یعنی کلمه زیبا در جایگاه اسم به فرد خاصی اشاره می‌کند. اگر به زبان عربی دقت کرده باشید، وقتی که دقیقا اسمی را مخاطب قرار می‌دهند، آن نام بدون افزودن ال و به صورت نکره بیان می‌شود. یعنی برای کلمه‌ای که اسم علم است، دیگر نیازی به آوردن ال در ابتدای آن نیست، مثلا در قرآن وقتی پیامبر را با نامش خطاب می‌کند مستقیما محمد ذکر می‌شود (آیه ۱۴۴ سوره آل عمران، آیه ۴۰ سوره احزاب، آیه ۲ سوره محمد، آیه ۲۹ سوره فتح). از سوی دیگر وقتی که کلمه‌ای نیز ناشناخته باشد، در اولین بار که مطرح می‌شود بدون ال می‌آید تا خواننده بداند که در خصوص کلمه‌ی نکره و تا این لحظه ناشناس صحبت شده است. در آیه‌های ۲ تا ۴ سوره‌ی الرحمن می‌بینیم که کلماتِ قرآن، انسان، بیان با ال آمده است. اگر به شان نزول آیه توجه کنیم می‌فهمیم که در لحظه ظهور چند سوره نازل شده بوده است و مقصود کتابی به نام قرآن نیست، حال آن‌که کتاب به گونه‌ای که اکنون در دسترس ماست، سالها بعد پس از نزول یکباره آیات با این کیفیت نگارش یافته است.
بخش دوم) جایگاه کلمه در جمله. به جملات زیر دقت کنید:
زیبایی را تعلیم دادیم.
زیبا را تعلیم دادیم.
به زیبا تعلیم دادیم.
به زیبایی تعلیم دادیم.
برای زیبایی تعلیم دادیم.
برای زیبا تعلیم دادیم.
از زیبایی تعلیم دادیم.
از زیبا تعلیم دادیم.
همین‌طور که می‌بینید کلمه گاهی در جای قید، در جای صفت، در جای اسم، در جای نهاد و … می‌نشیند و هر کدام معنای جمله را دگرگون می‌کند.
بخش سوم: جمله در ساختار بندِ نوشته یا پاراگراف مفهوم و معنای کامل خود را می‌یابد. در این سوره در آغاز از رحمانیت و رحمت عام خداوند سخن به میان می‌آید، در آیه ۳ صراحتا به خلقت انسان اشاره می‌شود و آیات ۵ به بعد نیز قدر، اندازه، حدود، سنجش و میزان را در این آفرینش‌ها متذکر می‌شود. حال آیا می‌توان آیه ۱ را کتاب قرآن و آیه ۳ را به سخن آمدن انسان دانست!؟
با سه بخش گفتاری که بیان شد، در می‌یابیم که قرآن در این‌جا اسم نیست، بلکه صفتی است که در کل آفرینش و هستی ساری و جاری است. گویی می‌توان از هر یک از اجزاء هستی، پیامی را خواند که ما را به سوی رحمانیت خداوند رهنمون می‌کند.

لذا پروردگار به انسان می‌گوید که بنگر به جهان هستی، بخوان و قرائت کن و آن پیام‌ها را بیان کن.

*قرآن: کتاب قرآن، خواندنی،  خواندن و دریافت پیام از اجزاء هستی، قرائت یافتن، به هم پیوستن

*بیان: واضح و آشکار منتقل کردن پیام

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵﴾

خورشید و ماه بر حسابى [روان]اند (۵)

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ ﴿۶﴾

و بوته و درخت چهره ‏سایانند (۶)

وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ ﴿۷﴾

و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت (۷)

أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ﴿۸﴾

تا مبادا از اندازه درگذرید (۸)

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ﴿۹﴾

و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید (۹)

پروردگاری که برای هر چیز قدر و اندازه‌ای مشخص کرده است و هر چیزی را حساب و کتابی است. خورشید و ماه را بنگر که چه بر روی حساب است. به ستاره بنگر و به کهکشان که جزئی از نظام الهی هستند و در خدمت این سیستم الهی سجده‌گذارند و به آسمان بنگر که برافراشته شده است و میزانی برای آن وضع شده است تا مبادا از میزان و حدودش طغیان کند و از اندازه و حدش درگذرد. بر هر چیزی در این نظام آفرینش بر روی نظمی مشخص و دقیق است. چرا خداوند توجه ما را به این نظم، قدرگذاری‌ها، اندازه‌سنجی‌ها و میزان‌ها جلب می‌کند!؟ تا مبادا انسان هم از اندازه و میزانی که برایش تعیین شده است طغیان کند، وزن، سنجش و قضاوت کردن را برپا بدارد و به قسط و عدالت رفتار کند و به این حدود خسارت وارد نکند.

*نجم: چیزی که از زمین سر می‌زند، جوانه، بوته‌ی کوتاه، ستاره

*شجر: درخت، درخت‌واره، منظومه، کهکشان

*میزان: میزان، حدود، ترازو

*وزن: وزن، توازن، سنجش و قضاوت کردن

*قسط: قسط: عدالت

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰﴾

و زمین را براى مردم نهاد (۱۰)

فِیهَا فَاکِهَهٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ ﴿۱۱﴾

در آن میوه [ها] و نخلها با خوشه ‏هاى غلاف دار (۱۱)

وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ ﴿۱۲﴾

و دانه ‏هاى پوست‏ دار و گیاهان خوشبوست (۱۲)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۱۳﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۱۳)

ما این زمین را برای عموم مردم قرار داد که در آن میوه‌ها و نخل‌هایی با شاخه‌ها و میوه‌هایی غلاف‌دار است، نه تنها میوه‌های درختی که شاخصش درخت نخل با این بلندی است، بلکه گیاهان و سبزیحات. و حبوباتی که هم دانه دارند و هم مانند سبزی‌ها رایحه دارند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. این جمله ۳۱ بار در این سوره تکرار شده است و نعمت‌های خدا را برمی‌شمارد.

*آلا: نعمت‌ها، نعمت‌های گسترده و تامل برانگیز

خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ ﴿۱۴﴾

انسان را از گل خشکیده‏ اى سفال مانند آفرید (۱۴)

وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ ﴿۱۵﴾

و جن را از تشعشعى از آتش خلق کرد (۱۵)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۱۶﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۱۶)

انسان را از گل خشکیده‌ای سفال‌گونه آفرید و جان را از آتشی بدون دود و انرژی خالص آفرید. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

انسان: چیزی که با آن انس می‌گیریم و آن را درک می‌کنیم و می‌بینیم.

*سلسال: گل رس خشکیده، گل رسی برای سفالگری

*جان: چیزی که پوشیده و پنهان است و آن را نمی‌بینیم.

*مارج: نور، تشعشع، انرژی

رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ ﴿۱۷﴾

پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر (۱۷)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۱۸﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۱۸)

پروردگاری که مشرق‌ها و مغرب‌ها را آفرید و این حرکت و جنبش را خلق کرد. به گونه‌ای که فقط یک مشرق و یک مغرب وجود ندارد و زمین با حرکت‌های مختلف خود و هم منظومه شمسی با حرکت‌های خود، کهشکان با حرکت‌های خود و … همگی مشرق‌ها و مغرب‌هایی ایجاد می‌کنند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ ﴿۱۹﴾

دو دریا را [به گونه‏ اى] روان کرد [که] با هم برخورد کنند (۱۹)

بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ ﴿۲۰﴾

میان آن دو حد فاصلى است که به هم تجاوز نمى کنند (۲۰)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۱﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۲۱)

یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۲۲﴾

از هر دو [دریا] مروارید و مرجان برآید (۲۲)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۳﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۲۳)

وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلَامِ ﴿۲۴﴾

و او راست در دریا سفینه ‏هاى بادبان‏دار بلند همچون کوهها (۲۴)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۵﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۲۵)

به این آیه از دو منظر می‌توان نگریست. ۱) نخست دریاهایی مجاور هم که آب‌های آن‌ها با هم مخلوط نمی‌شوند. با این‌که در چند نقطه از جهان این پدیده جریان خلیجی[۱] قابل مشاهده است، اما در آن روزگار برای اعراب قابل درک نبوده است، لذا از منظر دیگری نیز می‌توان به این آیه نگریست. ۲) در جهان دو سیستم آبی وجود دارد: نخست آب دریا که تلخ و شور است و امکان آبیاری وجود ندارد. ثانیا آب رودخانه‌های شیرین که قابل شرب و آبیاری است. آب‌ها شیرین از آب بارانی منشا می‌گیرد که خود حاصل تبخیر آب‌های شور دریاست. آب‌هایی که گل آلود می‌شوند در سیستم تصفیه‌ای زمین ذلال و شفاف می‌گردند. این چرخه‌ی آبی مرتبا به هم دیگر می‌ریزند، اما همیشه هر کدام خاصیتی جداگانه دارند و هیچ‌گاه جهان از دو سیستم آبی خالی نمی‌شود. گویی دائما این دو سیستم در هم می‌روند، اما با یکدیگر مخلوط نمی‌شوند. انگار بین آن‌ها برزخ، حائل و فاصله‌ای وجود دارد که به هم تجاوز نمی‌کنند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. از هر دوی آن دریاها مروارید و مرجان خارج می‌شود. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. و کشتی‌هایی بادبانی هم‌چون کوه در دریا با نیروی باد جریان می‌یابد. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. بله، انرژی بادی نیز نعمتی از نعمت‌های قابل تامل پروردگار است.

*برزخ: فاصله، حائل

*لولو: مروارید

*جوار: جریان یابنده‌ها، کشتی‌ها

*منشات: پرچم برافراشته، بادبان برافراشته

کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾

هر چه بر [زمین] است فانی‏شونده است (۲۶)

وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۲۷﴾

و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند (۲۷)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۲۸﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۲۸)

هرچیزی که روی زمین است، فانی می‌شود، اما وجه پروردگار که دارای شکوه و ارجمندی است، باقی می‌ماند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. وجه پروردگار یعنی آن‌چیزی که رو به سوی خداوند دارد، ما از خداوند اسماءش را می‌شناسیم که ویژگی‌های پروردگار را در حد فهم ما بیان می‌کند، لذا وجه خداوند، همان قرار گرفتن در مسیر الهی است. عمر ما به پایان می‌رسد، جهان نیز فنا پذیر است، اما آن‌چه در این نظام تربیتی الهی فرا گرفته‌ایم، وجوه تربیتی است که در وجودمان باقی می‌ماند. در نظام آموزشی نیز سال تحصیلی تمام می‌شود، کتاب‌های آن پایه نیز تمام می‌شود، اما وجه مدرسه، که برای آن رفتن به مدرسه توجیه دارد، یعنی همان آموخته‌ها برای دانش‌آموزان باقی می‌ماند.

*وجه: وجه، وجهه، دلیل و ذات، توجیه اصلی

یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ ﴿۲۹﴾

هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست مى ‏کند هر زمان او در کارى است (۲۹)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۰﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۰)

هرچه در آسمان‌ها و زمین است هر لحظه در موقعیت و شأنی که دارند نیازمند خدایند و از او مسالت می‌خواهند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*سوال: سوال، نیازمندی، نیاز، سوال به معنای درخواست و نیازمندی است.

*کل یوم: هر لحظه، هر زمان

*شأن: شان، موقعیت، جایگاه، وضعیت

سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلَانِ ﴿۳۱﴾

اى جن و انس زودا که به شما بپردازیم (۳۱)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۲﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۲)

گفته‌اند خطاب به جن و انس گفته می‌شود، به زودی به شما پرداخته خواهد شد. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. خدا که نیازی ندارد که فارغ شود تا به کار دیگری بپردازد. از طرفی ثلان یعنی دو چیزی که سنگین هستند و ثقل دارند. لکم نیز به معنای برای شما می‌باشد. انگار از این دو چیز ثقیل و سنگین به زودی فارغ خواهید شد. این ثقل و سنگینی چیست؟! آیا بار گناه و بار جسم است، که یکی سبب سنگینی روح می‌شود و دیگری سبب سنگینی جسم و نمی‌گذارد که این جسم و روح بر بال اندیشه و علم سفر کنند و به کشف حقایق بپردازند. لذا به نظر می‌رسد که ثقلان به نیروهای مادی و غیرمادی (انرژی) اشاره داشته باشد.

*فرغ: فارغ شدن، به چیزی پرداختن

*ثقل: سنگینی

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾

اى گروه جنیان و انسیان اگر مى‏ توانید از کرانه ‏هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید پس رخنه کنید [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى ‏کنید (۳۳)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۴﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۴)

یُرْسَلُ عَلَیْکُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾

بر سر شما شراره ‏هایى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از کسى] یارى نتوانید طلبید (۳۵)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۶﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۶)

ای جمعیت انسان‌های معاصر و آیندگانی که نادیدنی هستید، اگر قدرت یافتید و توانستید که از تمام اقطار و کرانه‌های آسمان‌ها و زمین عبور کنید و به آن‌ها نفوذ کنید، بدانید که جز با سلطه‌ی علمی نمی‌توانید این کار را انجام دهید. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

آیا این آیه خود معجزه‌ای نیست که تاکید می‌کنید با کسب علم و دانش می‌توانید سلطه‌ای یابید که بر اقطار آسمان‌ها و زمین نفوذ کنید و تاکید می‌کنید که جز با وسیله نمی‌توان این‌کار را انجام داد. برای عبور از جو دو خطر در این‌جا بیان می‌شود. زیرا بر شما تشعشع‌ها و جرقه‌هایی ارسال می‌شود و نصرت‌دهنده و یاری نمی‌توانید بگیرید. لذا باید اسباب یاری، نصرت و پیروزی فراهم آورید و وسیله و تجهیزاتی بسازید که سلطان باشد و بتوانید بر آن‌ها سلطه یابید. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در خارج از جو زمین سفینه‌های فضایی با تشعشع‌های مختلف نوری و میدان‌های مختلفی مواجه هستند، هم‌چنین در درون زمین نیز با میدان‌های مختلف و مواد مذاب مواجه خواهیم بود، که انسان نیاز به محافظی برای آن‌ها دارد.

*معشر: از عشر آمده است، جمعیت زیاد، گروهی عظیم

*اقطار: همه‌جا

*سلطان: چیزی که با آن می‌توان سلطه ایجاد کرد، علم و دانش چون باعث سلطه و تسلط می‌شود.

*شواظ: تشعشع، شعله‌ای بی دود آتش، میدان‌های مغناطیسی یا الکتریکی

*نحاس: جرقه، شراره، ذرات باردار خورشیدی

فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَکَانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾

پس آنگاه که آسمان از هم شکافد و چون چرم گلگون گردد (۳۷)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۳۸﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۳۸)

آن هنگامی که آسمان شقه شود و نظم آسمان به هم بریزد، آسمان گل‌گون، غلیظ و تیره می‌شود. [۲]پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. گویی این آیه اشاره به فضای سحابی ستاره[۳] می‌کند.

*ورده: گل سرخ، گل رز، ورید یا سیاهرگ نیز از همین واژه است.

*دُهان: روغن سوخته

فَیَوْمَئِذٍ لَا یُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ ﴿۳۹﴾

در آن روز هیچ انس و جنى از گناهش پرسیده نشود (۳۹)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۰﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۴۰)

یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ﴿۴۱﴾

تبهکاران از سیمایشان شناخته مى ‏شوند و از پیشانى و پایشان بگیرند (۴۱)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۲﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۴۲)

در آن روز از هیچ انسان آشنا و غریبه‌ای سوالی نمی‌شود. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. بلکه هر کسی با علامت و نشانه‌اش شناخته می‌شود. مجرمان و تبه‌کاران را از سیما و چهره‌شان می‌توان شناخت، آن‌ها که سجده‌گاهشان در زندگی به زر، زور و تزویر بوده است و در بیراهه‌ها سیر کرده‌اند و گام برداشته‌اند، از پیشانی و پاهایشان مواخذه می‌شوند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*نواصی: ناصیه، پیشانی

*اقدام: پاها، گام‌ها

هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۴۳﴾

این است همان جهنمى که تبهکاران آن را دروغ مى‏ خواندند (۴۳)

یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ ﴿۴۴﴾

میان [آتش] و میان آب جوشان سرگردان باشند (۴۴)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۵﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۴۵)

این دقیقا همان جهنمی است برای مجرمان و قطع ارتباط کنندگانی که حقیقت را در کلام و عمل تکذیب می‌کردند. جهنمی که گویی میان خودشان و در درونشان آتشی داغ و جوشان در حرکت و جریان است. جوش و خروشی که مرتبا آن‌ها طواف می‌کند و سرگردان می‌نماید. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*مجرم: کسی که با حقیقت قطع رابطه کرده است، قطع روابط نموده

*حمیم: داغ و جوشان

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾

و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است (۴۶)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۷﴾

پس کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۴۷)

ذَوَاتَا أَفْنَانٍ ﴿۴۸﴾

که داراى شاخسارانند (۴۸)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۴۹﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۴۹)

فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ ﴿۵۰﴾

در آن دو [باغ] دو چشمه روان است (۵۰)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۱﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۵۱)

فِیهِمَا مِنْ کُلِّ فَاکِهَهٍ زَوْجَانِ ﴿۵۲﴾

در آن دو [باغ] از هر میوه‏ اى دو گونه است (۵۲)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۳﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۵۳)

و هر کسی که از مقام و جایگاه پروردگاری که گرداننده‌ی جهان است، خوف داشته باشد، برای او دو باغ بهشتی است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. آن‌ها که دارای شاخسارانی سرزنده هستند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در آن دو، دو چشمه روان است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در آن دو باغ، از هر میوه‌ای دوگونه وجود دارد. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*مقام: جایگاه، مقام

*خاف: خوف، ترس، واهمه

*افنان: شاخه‌های زنده و جوان، نوشاخه‌ها، شاخسار

مُتَّکِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ ﴿۵۴﴾

بر بسترهایى که آستر آنها از ابریشم درشت‏بافت است تکیه آنند و چیدن میوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است (۵۴)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۵﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۵۵)

آن‌جا بر فرش‌هایی تکیه کرده‌اند که حتی ساختار درونی زیر تار و پود آن فرش نیز ابریشم است. یعنی آن‌جا تکیه‌گاه‌هایی واقعا راحت است که از هیچ کیفیتی فروگذار نیستند. میوه‌های رسیده‌ی آن دو باغ بسیار نزدیک و در دسترس است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*بطائن: ساختار درونی زیر تار و پود

فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۵۶﴾

در آن [باغها دلبرانى] فروهشته‏ نگاهند که دست هیچ انس و جنى پیش از ایشان به آنها نرسیده است (۵۶)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۷﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۵۷)

کَأَنَّهُنَّ الْیَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۵۸﴾

گویى که آنها یاقوت و مرجانند (۵۸)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۵۹﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۵۹)

در آن‌جا سربه‌زیرانی هستند که هیچ آشنا و غریبی پیش از این به آن‌ها دست‌درازی نکرده است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. آن‌چنان با ارزش و کشف‌شدنی هستند که گویی آن‌ها یاقوت و مرجان هستند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

 

*قاصرات: بی توجه به دیگری، سربه‌زیر

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ﴿۶۰﴾

مگر پاداش احسان جز احسان است (۶۰)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۱﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۶۱)

مسلما نیکی را با نیکی باید پاسخ داد. آیا پاداش نیکی جز احسان و نیکی است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. تا این‌جا یکی از بهشت‌ها که مخصوص مقربان است توصیف شد، اکنون بهشت دیگری معرفی می‌شود.

*احسان: کاری نیکو و زیبا

وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ﴿۶۲﴾

و غیر از آن دو [باغ] دو باغ [دیگر نیز] هست (۶۲)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۳﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۶۳)

مُدْهَامَّتَانِ ﴿۶۴﴾

که از [شدت] سبزى سیه‏ گون مى ‏نماید (۶۴)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۵﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۶۵)

فِیهِمَا عَیْنَانِ نَضَّاخَتَانِ ﴿۶۶﴾

در آن دو [باغ] دو چشمه همواره جوشان است (۶۶)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۷﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۶۷)

فِیهِمَا فَاکِهَهٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ ﴿۶۸﴾

در آن دو میوه و خرما و انار است (۶۸)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۶۹﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۶۹)

و در سطحی پایین‌تر دو بهشت دیگر است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. جنگل سبزی تیره که انبوهی از درختان سرسبز را شامل می‌شود. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در آن‌جا دو چشمه هستند که همواره می‌جوشند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در آن‌جا محصولات و تولیداتی مثل میوه‌ها و خرما و انار است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*مدهامتان: سبز تیره

*نضاخت: جوشان

*فاکهه: میوه، محصول هر چیز

فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ ﴿۷۰﴾

در آنجا [زنانى] نکوخوى و نکورویند (۷۰)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۷۱﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۷۱)

حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِی الْخِیَامِ ﴿۷۲﴾

حورانى پرده‏ نشین در [دل] خیمه ‏ها (۷۲)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۷۳﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۷۳)

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۷۴﴾

دست هیچ انس و جنى پیش از ایشان به آنها نرسیده است (۷۴)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۷۵﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۷۵)

مُتَّکِئِینَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِیٍّ حِسَانٍ ﴿۷۶﴾

بر بالش سبز و فرش نیکو تکیه زده‏ اند (۷۶)

فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ﴿۷۷﴾

پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید (۷۷)

در آن‌جا نیکورویان و نیکوخویانی هستند. نیکو سیرتان و نیکو صورتان. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. در خیمه‌ها و اقامت‌گاه‌هایی پاکیزه جامه‌گانی همنشین و پرده‌نشین هستند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. پیش از آن نه آشنا و نه غریبه‌ای با آن‌ها تماسی نداشته است. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید. آن‌ها بر فرشی زیبا سبزگون و از نیکویی بی نظیر تکیه کرده‌اند. پس کدام‌یک از نعمت‌های پروردگارتان را ندیده می‌گیرید.

*خیرات: نیکوخویی، نیکوسیرت

*حسان: نیکورویی، نیکو صورت

*حور: تخم چشم، همیار، پاک‌جامه‌گان، هم‌خانواده‌ی حواریون

*خیام: خیمه‌گاه‌ها، اقامت‌گاه‌ها

*مقصور: کوتاه، پرده‌نشین، محدود و خصوصی

*رفرف: رنگین، رنگارنگ، فرشی با رنگ‌هایی بسیار زیبا

*عبقری: بی‌نظیر، بی نمونه

*حسان: زیبایی

تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۷۸﴾

خجسته باد نام پروردگار شکوهمند و بزرگوارت (۷۸)

خجسته باد اسم پروردگاری که گرداننده‌ی جهان است و نظام تربیتی عالم در دست اوست، کسی که جلال و شکوه از آن اوست، کسی که بزرگواری و اکرام از ویژگی‌های او است. این سوره با اسم رحمن آغاز شد و با اسامی خداوند پایان یافت. گفته‌اند که دو اسم ذی الجلال و الاکرام شامل بسیاری از اسامی پروردگار است.

*تبارک: خجسته باد، مانا باد. شتر وقتی که استراحت می‌کند، سینه‌اش را بر زمین می‌خواباند و ساربان می‌تواند به سادگی بر آن سوار شود، عرب‌ها به این حالت شتر که ثابت و مانا نشسته است و این سو و آن سو نمی‌رود، برکت می‌گویند. از طرف دیگر، اعراب به چیزی که دوام داشته باشد و همیشگی باشد نیز برکت می‌گویند. تبارک به چیزی دلالت دارد که همیشگی و ماندگار است.

[۱] Golf Stream

[۲] The Qur’an and the Oily Red Rose Nebula

[۳] Star Nebula Space

دیدگاهتان را بنویسید

دوازده − هفت =