سوره الذاریات

 

سوره ۵۱ جزء ۲۷ با ۶۰ آیه سوره ذاریات است. این سوره نیز محوریت آن در خصوص قیامت است. در ابتدای  این سوره سوگندی اصلی بیان می‌شود و سه نتیجه‌ی فرعی دارای اهمیت پس از آن بیان می‌شود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالذَّارِیَاتِ ذَرْوًا ﴿۱﴾

سوگند به بادهاى ذره‏ افشان (۱)

فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا ﴿۲﴾

و ابرهاى گرانبار (۲)

فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا ﴿۳﴾

و سبک سیران (۳)

فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ﴿۴﴾

و تقسیم‏ کنندگان کار[ها] (۴)

إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ﴿۵﴾

که آنچه وعده داده شده‏ اید راست است (۵)

وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ ﴿۶﴾

و [روز] پاداش واقعیت دارد (۶)

به بادهای ذره افشان بیاندیش که بارهای گران را حمل می‌کنند و به سهولت حرکت و جریان می‌یابد تا آن‌چه امر شده است تقسیم شود. جریان بادی که در حین تابش خورشید بر روی آب‌ها می‌خورد، سبب انتقال ذرات بخار آب به هوا می‌شود و این بادهایی الیزه یا مهاجر در سطح کره‌ی زمین جریان می‌یابند تا این بارِ گران در جاهای تقسیم شود و در مکان‌های مشخصی بارش صورت گیرد. باید دقت کنید که میلیون‌ها تن بار آب به اندازه‌ی رودخانه‌هایی که در روی زمین در جریان است، بر دوش ابرها سوار است. این نظام‌هایی که جاری است و سبب می‌شود که ذره‌های نادیدنی، مقسمات و تقسیم‌هایی را در سطح جهان توسعه دهد، تنها در ابرها نیست، بلکه در تمام جهان هستی این‌گونه نظام‌ها ساری و جاری است. ذرات نادیدنی و دستاوردها و پیامدهای اعمال شما، در نظام‌های الهی دست به دست هم می‌دهند تا قسمت شما در قیامت دقیقا به دست شما برسد. با اندیشه به موارد ذکر شده بدانید که آن‌چه وعده داده شده است راست و صادق است و همانا دین و جزا واقع خواهد شد.

*ذاریات: طوفان و بادی که ذرات را به هوا بلند می‌کند، از ذره گرفته شده است، به بادهایی که ذرات غبار و خاک را پراکنده می‌کند و بادهایی که ذرات بخارهای آب را به آسمان می‌برد.

*وقر: سنگین، گران بار، به انسانی که سنگین و با شخصیت است، با وقار گفته می‌شود.

*انما: این است و چنین نیست

وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ ﴿۷﴾

سوگند به آسمان مشبک (۷)

إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ﴿۸﴾

که شما [درباره قرآن] در سخنى گوناگونید (۸)

یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ ﴿۹﴾

[بگوى] تا هر که از آن برگشته برگشته باشد (۹)

قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿۱۰﴾

مرگ بر دروغپردازان (۱۰)

الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَهٍ سَاهُونَ ﴿۱۱﴾

همانان که در ورطه نادانى بى‏ خبرند (۱۱)

یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ ﴿۱۲﴾

پرسند روز پاداش کى است (۱۲)

یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ ﴿۱۳﴾

همان روز که آنان بر آتش عقوبت [و آزموده] شوند (۱۳)

ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ﴿۱۴﴾

عذاب [موعود] خود را بچشید این است همان [بلایى] که با شتاب خواستار آن بودید (۱۴)

بیاندیش به آسمانی که ذاتش استحکام و زیبایی می‌بخشد. همان‌طور که آسمان دو وجه دارد، شما نیز در گفتارتان اختلاف دارید و مختلف هستید و از حقیقتِ قیامت برداشتی واژگونه و برعکس دارید. مرگ بر گمان‌پردازان، آن‌هایی که بُعد نگرش آن‌ها محدود است و گویی مانند افراد لاابالی در نادانی و بی‌توجهی غرق شده‌اند. این افراد می‌گویند: حالا این روز قیامت کی هست؟! مگر باید حتما مرگ وی فرا برسد تا بداند که قیامتی وجود دارد. شاگرد وقتی که می‌داند امتحانی هست، کفایت می‌کند تا برای روز امتحان آماده شود، حتی اگر تاریخ دقیق امتحان برای وی مشخص نشده باشد، هر لحظه وی باید خود را آماده‌ی آزمون کند. روز قیامت روزی است که آن‌ها در آتش امتحان می‌افتند، بچشید این امتحان و آزمایش سخت را که این همان چیزی است که برای آن عجله داشتید. در مقابل این افراد چه کسانی هستند؟!

*حُبُک: ساختاری شبکه‌ای یا مشبک با دو نقش استحکام و زیبایی، به چیزی که هم ببندد و محکم و حفظ کند و هم تزئینی باشد. مثلا کمربند که هم لباس را محکم کرده است و هم زیبایی می‌آفریند.

*افک: واژگونه، وارونه، چیزی که ۱۸۰درجه متفاوت باشد

*خراص: گمان‌پرداز، کسی که حدس و تخمین می‌زند، تیری در تاریکی انداختن. خراص کسی است که بدون اتکای علمی اظهار نظر می‌کنند.

*غمره: چیزی را فراگرفتن و در چیزی غرق شدن، وقتی آب از حدی فرا رود و گل و گیاهان را در باغ بپوشاند.

*ساهون: لاابالی‌گری و بی‌خبری، بی اهمیتی، بی اعتنایی

*فتنه: طلا را در آتش می‌اندازند تا ناخالصی آن گرفته شود، آزمایشی سخت.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿۱۵﴾

پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند (۱۵)

آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ ﴿۱۶﴾

آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‏ گیرند زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند (۱۶)

کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ ﴿۱۷﴾

و از شب اندکى را مى‏غنودند (۱۷)

وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿۱۸﴾

و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش میکردند (۱۸)

وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۱۹﴾

و در اموالشان براى سائل و محروم حقى [معین] بود (۱۹)

وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ﴿۲۰﴾

و روى زمین براى اهل یقین نشانه‏ هایى [متقاعدکننده] است (۲۰)

وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿۲۱﴾

و در خود شما پس مگر نمى ‏بینید (۲۱)

وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ﴿۲۲﴾

و روزى شما و آنچه وعده داده شده‏ اید در آسمان است (۲۲)

همانا پرهیزگاران در باغ‌‌ها و چشمه‌سارانی وصف ناشدنی هستند. آن‌ها آن‌چه را که پروردگارشان به آن‌ها می‌دهد، یکسره می‌گیرند، چرا این اشباع و جذب مستمر برای آن‌ها وجود دارد؟! زیرا آن‌ها پیش از این در دنیا اهل احسان بوده‌اند. یعنی هم کارِ خوب و زیبا انجام می‌دادند و هم زیبا کارها را انجام می‌دادند. لذا آن‌ها هم درست‌کار بودند و هم کارِ درست را انجام می‌دادند. آن‌ها به ندرت شبی بود که بیدار نشوند. یعنی بیشتر شب‌های عمر خود را بیدار بودند و در سحرگاهان طلب استغفار و آمرزش می‌کردند. و در اموالشان برای سائل و محرومان حق و حقوقی معین بود. در روی زمین برای اهل یقین نشانه‌ها و آیاتی متقاعدکننده است و همین‌طور در درون خود شما، مگر نمی‌بینید! و در آسمان رزق و روزی شما است، چه این باران رحمت و چه آن‌‎چیزی که به آن وعده داده شده‌اید.

*محسن: محسن دو وجه دارد: کارِ زیبا انجام دادن و زیبا انجام دادنِ کار

*یهجع: خوابیدن، خسبیدن

*اسحار: جمع سحر، سَحَر یعنی پوشیدگی، سپیده‌دمی که همه‌چیز آرام گرفته، ساحر هم از همین ریشه است، سِحر یعنی پوشاندن حقیقت

*سائل: نیازمندی که نیاز خود را بیان می‌کند.

*محروم: نیازمند و محرومی که نیاز خود را بیان نمی‌کند.

فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ﴿۲۳﴾

پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین که واقعا او حق است همان گونه که خود شما سخن مى‏ گویید (۲۳)

هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ﴿۲۴﴾

آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید (۲۴)

إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ ﴿۲۵﴾

چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت‏ سلام مردمى ناشناسید (۲۵)

فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ ﴿۲۶﴾

پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله‏ اى فربه [و بریان] آورد (۲۶)

فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ ﴿۲۷﴾

آن را به نزدیکشان برد [و] گفت مگر نمى ‏خورید (۲۷)

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ ﴿۲۸﴾

و [در دلش] از آنان احساس ترسى کرد گفتند مترس و او را به پسرى دانا مژده دادند (۲۸)

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّهٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ ﴿۲۹﴾

و زنش با فریادى [از شگفتى] سر رسید و بر چهره خود زد و گفت زنى پیر نازا [چگونه بزاید] (۲۹)

قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ﴿۳۰﴾

گفتند پروردگارت چنین فرموده است او خود حکیم داناست (۳۰)

سوگند به آن پروردگاری که جهان هستی را می‌گرداند و اداره می‌کند که قیامت واقعا حق است، درست همان‌طور که سخن می‌گویید. وقتی که انسان حرف می‌زند اگر به درستی به مکانیزم سخن گفتن بیاندیشید، گویی استعاره‌ای از قیامت است، مغز اراده می‌کند و این اطلاعات بایگانی شده‌ی مغز، به سرعت و در لحظه بازیابی می‌شود و با عضلات زبان و لب و ارتعاش‌های موجود در نای و نایژه‌ها صدا تولید می‌شود. با این سوگند خداوند توجه ما را به داستان حضرت ابراهیم به عنوان الگویی انسانی جلب می‌کند. آیا داستان مهمان ارجمند و محترمِ ابراهیم را شنیده‌ای! عده‌ای افراد محترم بر ابراهیم وارد می‌شوند و سلام می‌کنند و او نیز بسیار گرم و صمیمی از آن‌ها استقبال کرد و سلام داد، آن‌ها مردمی غریبه و ناشناس بودند.

پس آهسته و مخفیانه به سوی همسرش رفت و گوساله‌ی فربه‌ای را آورد. یعنی آن‌چیزی که عالی‌ترین نوع پذیرایی ممکن را برای مهمان، آن هم مهمانی سرزده و ناشناخته فراهم می‌‎آورد. آن‌هم نه آشکارا که آن‌ها جلوی وی را بگیرند، بلکه پنهانی تا حتما از آن‌ها پذیرایی کند. سپس آن‌ها را پیش روی آن‌ها نزدیکشان برد و گفت و تعارف کرد که بفرمایید، چرا میل نمی‌کنید. در فرهنگ عرب، مهمان اگر غذا نخورد و اصطلاحا رسم نان و نمک را به جا نیاورد، سبب ناراحتی میزبان می‌شود، یعنی یا او را قابل ندانسته و یا سرناسازگاری، هشدار و جنگ دارد. از آن‌جایی که آن‌ها غذا نمی‌خورند، چون فرشتگانی در لباس انسانی بودند، ابراهیم نگران می‌شود و ته دلش می‌لرزد. سریعا به او می‌گویند که مترس، تو را به پسری دانا مژده می‌دهند. سپس زنش با فریادی سرمی‌رسد و بر چهره‌اش می‌زند و می‌گوید من پیرزنی هستم که عقیم و نازا شده‌ام. آن‌ها می‌گویند: بله چنین است، اما پروردگارت گفته است و همانا او همان حکیم و علیم است.

*حدیث: هرچیز تازه و نو، رویداد، پدیده، هم‌خانواده حادثه، حوادث

*ضیف: مهمان، مهمانان، ضیافت یعنی مهمانی

*مُنکر: ناشناخته، غریبه

*راغ: رفتنی مخفیانه، آهسته رفتن

*عِجل: گوساله، بچه گاو، عجل از عجله آمده است، گوساله بر عکس گاو که با تمانینه راه می‌رود، گوساله با عجله ورجه می‌کند.

*سمین: چاق و فربه

*اوجس: حس ظریف، احساس درونی، دلنگرانی

قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۱﴾

[ابراهیم] گفت اى فرستادگان ماموریت‏ شما چیست (۳۱)

قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ ﴿۳۲﴾

گفتند ما به سوى مردمى پلیدکار فرستاده شده‏ ایم (۳۲)

لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجَارَهً مِنْ طِینٍ ﴿۳۳﴾

تا سنگهایى از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستیم (۳۳)

مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ ﴿۳۴﴾

[که] نزد پروردگارت براى مسرفان نشان‏گذارى شده است (۳۴)

فَأَخْرَجْنَا مَنْ کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۳۵﴾

پس هر که از مؤمنان در آن [شهرها] بود بیرون بردیم (۳۵)

فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿۳۶﴾

و[لى] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم (۳۶)

وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَهً لِلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ ﴿۳۷﴾

و در آنجا براى آنها که از عذاب پر درد مى‏ ترسند عبرتى به جاى گذاشتیم (۳۷)

ابراهیم سوال می‌کند، ای فرستاده‌ها کار مهم شما چیست؟! برای چه ماموریتی آمده‌اید؟! فرزند دار شدن که پیام مهمی نیست، چه چیزی اینقدر حائز اهمیت بوده است؟!

گفتند که ما به سوی مردمی مجرم فرستاده شده‌ایم، افرادی که رابطه خود را با نظام تربیتی خدا قطع کرده‌اند. تا برای آن‌ها سنگِ گل فرو فرستیم که آن‌ها از نزد پروردگارت حساب شده و نشان‌گزاری شده است برای مسرفان. پس ما از آن شهر هر کسی که جزو مومنان بود، خارج کردیم، اما به جز یک خانه از مسلمین کسی را نیافتیم (هم‌فکران/اهل لوط). ما این را یک علامت و نشانه‌ای گذاشتیم برای کسانی که از این عذاب الیم و دردناک خوف و بیم دارند و می‌دانند که رفتار خلاف در نظام تربیتی الهی در جهان هستی بی واکنش نمی‌ماند.

*خطب: کار مهم، مساله‌ای خطیر، ماموریت، هم‌خانواده‌ی خطبه، خطیب، مخاطب

*مجرم: قطع ارتباط با نظام تربیتی خدا، بریدن رابطه از مردم، طبیعت، خدا

*حجاره: سنگ

*طین: گل رس، گِل

*مسرف: اسراف‌کار کسی است که از روال طبیعی تربیتی خارج شده است، زیاده‌روی در هر کار و فرایندی

*مسلم: ایمان وقتی که به اوج برسد، اسلام و تسلیم اوامر الهی شدن آغاز می‌شود. از سوی دیگر، آغاز ایمان نیز با اسلام است. لذا آغاز و غایت ایمان همان اسلام است. تمام پیامبران و پیروان آن‌ها از دید قرآن مسلمان هستند. در قرآن یک دین بیشتر نیست و ما ادیان الهی نداریم، آن یک دین نیز دین ِ تسلیمِ نظام‌های الهی شدن است. دین یکی است اما شریعت‌های مختلفی در دوران‌های مختلف برای اقوام مختلف آمده است.

وَفِی مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿۳۸﴾

و [نیز] در [ماجراى] موسى چون او را با حجتى آشکار به سوى فرعون گسیل داشتیم (۳۸)

فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿۳۹﴾

پس [فرعون] با ارکان [دولت] خود روى برتافت و گفت [این شخص] ساحر یا دیوانه‏ اى است (۳۹)

فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ وَهُوَ مُلِیمٌ ﴿۴۰﴾

[تا] او و سپاهیانش را گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم در حالى که او [در آخرین لحظه] نکوهشگر [خود] بود (۴۰)

و نیز ما موسی را با حجتی و علمی آشکار که سلطه‌‎آور باشد به سوی فرعون فرستادیم، ولی فرعون پشت کرد و به ارکان خودش برگشت، ارکان و تکیه‌گاه فرعون چه بود؟! پشتش به چه گرم بود؟! به قدرت و ثروتی که داشت و ساختارها و ارکانی که فراهم کرده بود، لذا گفت: او ساحر است یا عقلش پوشیده شده است و مجنون است. او و  سپاهیانش را گرفتیم و آن‌ها را در رودخانه رها کردیم، در حالی‌که او ملامت شده و نکوهش شده بود.

*سلطان: علم، حجت

*رکن: ارکان، پایه و اساس، ستون و ساختارها

*یم: دریا، رودخانه

*ملیم: ملامت شده، نکوهش شده

وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ ﴿۴۱﴾

و در [ماجراى] عاد [نیز] چون بر [سر] آنها آن باد مهلک را فرستادیم (۴۱)

مَا تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ ﴿۴۲﴾

به هر چه مى‏وزید آن را چون خاکستر استخوان مرده مى‏ گردانید (۴۲)

و در ماجرای قوم عاد، هنگامی که بر سر آن‌ها بادی عقیم و مهلک فرستادیم. در حالی که بادها لقاح دهنده و بارورکننده هستند، چه در انتقال ابر و بارش‌ها و چه در انتقال گَرد و ذرات بارورکننده درختان، گل و گیاهان، اینجا بیان شده است که بادی عقیم کننده فرستاده شده است، بادی که لجام گسیخته و بنیان برکن است. به هرچه می‌وزید، آن را خشک و پوسیده می‌کرد.

*ریح: باد

*رمیم: خشک و پوسیده، خاکستری ناشی سوختن، پودر از استخوان مردگان

وَفِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ ﴿۴۳﴾

و در [ماجراى] ثمود [نیز عبرتى بود] آنگاه که به ایشان گفته شد تا چندى برخوردار شوید (۴۳)

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ وَهُمْ یَنْظُرُونَ ﴿۴۴﴾

تا [آنکه] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند و در حالى که آنها مى ‏نگریستند آذرخش آنان را فرو گرفت (۴۴)

فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِیَامٍ وَمَا کَانُوا مُنْتَصِرِینَ ﴿۴۵﴾

در نتیجه نه توانستند به پاى خیزند و نه طلب یارى کنند (۴۵)

و در ماجرای ثمود، آن‌گاه که به ایشان گفته شد تا چند مدتی تمتع داشته باشید و برخوردار شوید، تا آن‌که از امر پروردگارشان سرپیچی کردند و صاعقه‌ای آن‌ها را فراگرفت در حالی‌که نگاه می‌کردند و اصلا نه توانایی بلند شدن داشتند و نه امکان یاری گرفتنی.

*صاعقه: تخلیه الکتریکی ناگهانی ابری دارای بار مثبت با زمین دارای بار منفی.

وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ ﴿۴۶﴾

و قوم نوح [نیز] پیش از آن [اقوام نامبرده همین گونه هلاک شدند] زیرا آنها مردمى نافرمان بودند (۴۶)

و قوم نوح که پیش از آن‌ها بودند، که آن قوم هم فاسق بودند و از نظام‌ها و مقررات الهی خارج شده بودند.

*فسق: خروج از نظام‌ها و مقررات

وَالسَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿۴۷﴾

و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم و بى‏ گمان ما [آسمان]گستریم (۴۷)

وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ ﴿۴۸﴾

و زمین را گسترانیده‏ ایم و چه نیکو گسترندگانیم (۴۸)

وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿۴۹﴾

و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده] آفریدیم امید که شما عبرت گیرید (۴۹)

با مرور این روندهای تاریخی، توقع می‌رود که انسان از دوران کودکی بشر عبرت بگیرد و دوران بلوغ و عقلانیت خود را سپری کند.

به آسمان بیاندیش که آسمان را به قدرت خود بنیان نهادیم و بی‌گمان ما آن را گسترانیدیم. حدود ۱۸ میلیارد سال پیش، انفجاری که از آن به بیگ بنگ یا انفجار بزرگ یاد می‌کنند، سبب خلقت این جهان پیرامونی ما شده است، سرعت گسترش عالم با سرعتی در حدود سرعت نور، توسعه یافت و گسترش یافت. این جریان انفجاری هنوز نیز ادامه دارد و دایما این جهان در حال گسترش یافتن است. بر روی زمین نیز آسمان لایه لایه ایجاد شده است تا هفت لایه‌ی آسمانی پیرامون زمین بنایی شده است. و زمین را چنان فرش نمودیم که چنان نیکو و پرنعمت آرامگاه و مهد سکونت شما باشد. مهدی که همانند گهواره با تکان‌های خفیفی که دارد، اما برای انسان محلی برای زندگی و آرامش است. و از هر چیزی به صورت زوج آفریدیم که برای شماست تا متذکر شوید و بیدار گردید. در دنیا در آخرین دوران توسعه‌ی جهان، نوعی زوجیت ایجاد می‌شود و از آن زمان تکامل شتاب فوق العاده‌ای گرفت. این زوجیت در بین موجودات، در بین نیروها و … وجود دارد که ترکیب این دو زوجیت سبب تعادلی می‌گردد که کمال را ایجاد می‌کند. این زوجیت نمی‌تواند اتفاقی باشد و از یک برنامه و خالقی سرچشمه می‌گیرد.

*بنینا: بنا شدن، از پایین به بالا ساخته شدن

*ید: قدرت، نیرو، دست

*موسع: وسعت دادن، گسترش دادن، گسترانیدن

*ماهد: آرامگاه، آسایشگاه، مهد به معنای گهواره است

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿۵۰﴾

پس به سوى خدا بگریزید که من شما را از طرف او بیم‏ دهنده‏ اى آشکارم (۵۰)

وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿۵۱﴾

و با خدا معبودى دیگر قرار مدهید که من از جانب او هشداردهنده‏ اى آشکارم (۵۱)

کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿۵۲﴾

بدین سان بر کسانى که پیش از آنها بودند هیچ پیامبرى نیامد جز اینکه گفتند ساحر یا دیوانه‏ اى است (۵۲)

أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿۵۳﴾

آیا همدیگر را به این [سخن] سفارش کرده بودند [نه] بلکه آنان مردمى سرکش بودند (۵۳)

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ ﴿۵۴﴾

پس از آنان روى بگردان که تو در خور نکوهش نیستى (۵۴)

وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۵۵﴾

و پند ده که مؤمنان را پند سود بخشد (۵۵)

پس از سوی خداوند به سوی خداوند بگریزید، کودک از تنبیه مادر به آغوشِ مهر و محبت مادر پناه می‌برد. که منِ پیامبر از طرف او بیم‌دهنده‌ای آشکار هستم. همراه خداوند هیچ انگیزه و معبود دیگری قرار مدهید که من از جانب او هشداردهنده‌ای آشکار هستم. بدین سان برای هر کسانی که پیش از آن‌ها بودند، هر رسولی که آمد، همه گفتند که یا ساحر یا دیوانه است. آیا همدیگر را به این کار سفارش کرده بودند؟! در حالی‌که هر کدامشان در دوران دیگری زندگی می‌کردند! نه، بلکه آن‌ها مردمی طغیان‌گر و سرکش بودند. خیلی خودت را به دردسر هم میانداز، پس از آن‌ها رو بگردان که ملامت نمی‌شوی. و تذکر بده که این تذکر برای مومنان که آمادگی ایمان دارند، مفید و سودبخش است.

براستی هدف از این خلقت انسان چه چیزی بوده است؟!

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (۵۶)

مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾

از آنان هیچ روزیى نمى‏ خواهم و نمى‏ خواهم که مرا خوراک دهند (۵۷)

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ ﴿۵۸﴾

خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (۵۸)

فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا یَسْتَعْجِلُونِ ﴿۵۹﴾

پس براى کسانى که ستم کردند بهره‏ اى است از عذاب همانند بهره عذاب یاران [قبلى]شان پس [بگو] در خواستن عذاب از من شتابزدگى نکنند (۵۹)

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ﴿۶۰﴾

پس واى بر کسانى که کافر شده‏ اند از آن روزى که وعده یافته‏ اند (۶۰)

من خلق نکردم جن و انس را جز آن‌که عبادت کنند. خداوند آن‌چه با آن انس و الفت دارید و آن‌چه را که برای شما ناشناخته است و نمی‌شناسید و برای شما پنهان است را خلق کرده است تا وجود و بستر خودتان را برای نظام‌های تربیتی الهی آماده کنید. در حالی‌که از آن‌ها هیچ رزقی نمی‌خواهم و هرگز اراده‌ای نکرده‌ام که مرا طعام دهند. حقیقتا پروردگار رزاق و روزی بخش است و هم اوست که صاحب نیرومندی متین است. پس برای کسانی که ظلم کردند، آثار و پیامدهای آن‌ها مثل نتایج و پیامدهایی اصحابی که ذکر شد خواهد بود، لذا خیلی عجله نکنند، به موقعش دامنشان را خواهد گرفت. پس وای بر کسانی که حقایق را پوشاندند و این نظام‌های الهی را نادیده می‌گیرند از آن روزی که به آن‌ها وعده داده شده است.

*عبد: پذیرا شدن و آماده‌سازی جسم و جان در پذیرش اوامر الهی و خدمت نمودن در نظام تربیتی پروردگار، طریق المعبد یعنی جاده‌ای که عبد شده است و پس از جاده‌سازی آماده و پذیرای حرکت ماشین‌ها می‌باشد.

*متین: محکم و استوار

*ذنوب: جمع ذنب، دنباله‌ی هر چیز، پیآمد، گناه

دیدگاهتان را بنویسید

ده + 8 =