سوره الحدید
سوره حدید که در جزء ۲۷ قرار دارد، سوره ۵۷ قرآن است و ۲۹ آیه دارد. کلمه حدید که در آیه ۲۵ به آن اشاره شده است، به معنای فلز آهن است و از آن تعابیری همچون تیزی، تیزبینی، زبان نیشدار، بعث و مجادله نیز میشود. آهن فلزی صنعتی و نظامی میباشد و همانند امروز در گذشته نیز از آن برای ساخت تجهیزات و تسهیلات نظامی استفاده میشده است. آهن ساختاری محکم دارد، با آن میتوان چیزهای مختلفی ساخت و منافع بسیاری برای مردم نیز دارد، حدید ذهن انسان را به سوی حداد نیز میبرد که از یک ریشه منشاء شدهاند. گویی حدید را باید با دادگری و حدادی عجین نمود. وگرنه حدید به تنهایی سخت است، اما میتواند در مسیر الهی و در نظام دادگری الهی از آن بهرهبرداری شود تا عدالت و قسط برپا گردد. علاوه بر آن، در این سوره بر انفاق در راه خدا و تخصیص بخشی از مال به منظور طراحی، تولید و توسعه تجهیزات نظامی تاکید شده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿۱﴾
آنچه در آسمانها و زمین است خدا را به پاکى مى ستایند و اوست ارجمند حکیم (۱)
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۲﴾
فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست زنده مى کند و مى میراند و او بر هر چیزى تواناست (۲)
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۳﴾
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست (۳)
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۴﴾
اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى کنید بیناست (۴)
لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۵﴾
فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن اوست و [جمله] کارها به سوى خدا بازگردانیده مى شود (۵)
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۶﴾
شب را در روز درمى آورد و روز را [نیز] در شب درمى آورد و او به راز دلها داناست (۶)
هر آنچه در آسمانها و زمین است، خداوند را به پاکی ستایش میکنند و او عزیز و حکیم است. تمام اجزاء هستی در خدمت سیستم الهی هستند که خداوند ابرقدرت، فرزانه و حکمتدان است. فقط او مالک آسمانها و زمین است و او زنده میکند و میمیراند، پس مالکیت او مالکیتی حقیقی است، یعنی فقط دارندهی جهان نیست، بلکه مرگ و زندگی در دست اوست و هر دگرگونی و تغییری را که بخواهد میتواند انجام دهد و او بر هر چیزی اندازهگذار و قدیر است، لذا نظم جهان و اندازهگذاری در روابط بین اشیاء در جهان هستی نیز به دست خداوند است. او اول و آخر است، او مبدا و نهایت هرچیز است، او ازلی و ابدی است. از بینهایت تا بینهایت خداوند است. او ظاهر و باطن است، او به همه چیز علیم و داناست. خدایی که چنین ویژگیهایی دارد، هم اوست که میآفریند. او کسی است که آسمانها و زمین را در شش دوره خلق کرده است، سپس بر عرش استیلا یافته و مدیریت نمود و فرایندها را به جریان انداخت. آنچه که از زمین در میآید و آنچه از آن بر میآید و آنچه را که بالا میرود، همه را او میداند و هر کجا باشید، او با شماست و خدا بر هر چه میکنید، بیناست. یلج از ایلاج میآید، آب باران قطره قطره در زمین فرو میرود، اینکه به چه عمقی میرود و در کجا قرار میگیرد و به چه سفرهای از سفرهها زیرزمینی میرود، را خدا میداند. دانهای در خاک قرار دارد، اینکه کی و با چه کیفیتی رشد و نمو میکند را خدا میداند، درختی برآمده است این که رشد و شکوفایی آن چگونه خواهد بود را خدا میداند و این فرو رفتنها، رستنها، سر فرو بردنها و سربرآوردنها را همه خدا میداند؛ او همیشه با شماست و هر چه کنید در پنهان و آشکار، در اندیشه و عمل، همه را خداوند میبیند. بنابراین جهان هستی ناظری بصیر دارد.
مالکیت و فرمانروایی آسمانها و زمین فقط از آن اوست و سرانجام امور و کارها به سوی خدا باز میگردد. لذا این سیستم الهی، نظامی متمرکز است که همهی نظامها منتهی به خداوند میشود. آرام آرام بدون آنکه متوجه گذر زمان بشویم، سیستم در حال تغییر است. شب را در روز در میآورد و روز را نیز در شب میبرد و او به راز سینهها (عمق و نیت هر قلبی مانند خیرخواهی، بدخواهی، بخل، حسد، و …) آگاه و دانا است.
*له: فقط، منحصرا، له در ابتدای جمله مفهوم انحصار را میرساند.
*عرش: میزی بلند و منبرگونه(بلندتر از کرسی)، سیطره داشتن بر چیزی یا کسی، مدیریت نمودن و به جریان انداختن فرایندها
*یلج: یلج، یولج، ایلاج همگی به تدرجی بودن اشاره دارد.
*ذات الصدور: مرکز اندیشه انسان، نیت و انگیزهی هر چیز، کلیهی صفات انسانی از ذات الصدور منشا میگیرد و اندیشه، رفتار و اعمال انسان از آنجا صادر میشود.
آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۷﴾
به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین [دیگران] کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت (۷)
وَمَا لَکُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِیثَاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿۸﴾
و شما را چه شده که به خدا ایمان نمى آورید و [حال آنکه] پیامبر [خدا] شما را دعوت مى کند تا به پروردگارتان ایمان آورید و اگر مؤمن باشید بیشک [خدا] از شما پیمان گرفته است (۸)
هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿۹﴾
او همان کسى است که بر بنده خود آیات روشنى فرو مى فرستد تا شما را از تاریکیها به سوى نور بیرون کشاند و در حقیقت خدا [نسبت] به شما سخت رئوف و مهربان است (۹)
وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۱۰﴾
و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمى کنید و [حال آنکه] میراث آسمانها و زمین به خدا تعلق دارد کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کرده اند [با دیگران] یکسان نیستند آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانى اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته اند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است و خدا به آنچه مى کنید آگاه است (۱۰)
با این مقدماتی که بیان شد و آگاهی که کسب شد، گفته میشود که به پروردگار و فرستادهاش ایمان بیاورید و آنها را باور کنید که اطاعت از آنها امنیت آفرین است و از آن چیزهایی که دست به دست میگردد، انفاق کنید، آنهایی که ایمان دارند و انفاق میکنند، اجر و پاداش بزرگی دارند. در قرآن به طور مستمر ایمان را در بستر عمل مطرح نموده است، لذا در اینجا نیز جلوهای از ایمان مطرح میشود که مومن باید عملا دست بهکار شود و اموال خود را در راه خداوند انفاق کند.
رو به سوی مومنان گفته میشود، و شما را چه شده که به خدا ایمان نمیآورید و حال آنکه رسول و فرستادهی خدا شما را به اینکار دعوت میکند تا به پروردگاری که تربیت در دست اوست ایمان بیاورید و اگر مومن باشید بی شک خداوند از شما میثاقی گرفته است. اگر اهل ایمان هستید و آمادگی و زمینهی امنیت یافتن از سوی خدا را دارید، خداوند با گفتهاش و پیامهای رسولش از شما میثاقی گرفته است، این میثاق با عقل و وجدان شما نیز تصدیق میشود. میثاقی فطری زیرا عقل دستور میدهد که از خداوندی که تربیت عالم در دست اوست، پیروی کنید، او که خلق کرده است، بهتر میداند که چه کاری برای مخلوقش خیر است.
او همان کسی است که آیاتی روشن را به سوی بندهاش میفرستد و در سطح درک و فهمش نازل میکند، تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون بکشد و حقیقتا خداوند به شما بسیار رئوف و رحیم است. لذا خداوند میخواهد از این تاریکی و سرگردانی به سوی روشنایی و آگاهی بروید.
و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمیکنید، که میراث آسمانها و زمین از آن خداست و شما میگذارید و میروید و این ارث دست به دست میچرخد. بدانید که آنهایی که در شرایط بحرانی کمک میکنند با آنهایی که در شرایطی آرام کمک و مساعدت میکند، مساوی نیستند. این دو گروه مساوی نیستند، آنهایی که قبل از فتح و پیروزی انفاق کنند و بجنگند، این افراد درجهشان بسیار بالاتر است از کسانی که بعدا انفاق میکنند و میجنگند، که خداوند هر دو دسته را پاداش نیکو میدهد و پروردگار به آنچه میکنید آگاه و خبره است. در اینجا درک میکنیم که خداوند مطلق نگر نیست، بلکه برای هر کس به میزانی که خیر و نیکی میکند، پاداش میگیرد، اما مسلما کسانی که در شرایط بحرانی یاری میکنند، درجه و مرتبهی بالاتری دارند.
*مستخلف: باب استفعال خلیفه است، خلیفه چیزی است که دست به دست میگردد، امکانات و چیزی که در جریان است.
* فی سبیل الله: عموما واژهای جهادی است، در بیشتر آیات قرآن تعبیر انفاق فی سبیل الله برای تدارک دیدن، بخشیدن و هزینه کردن در جهت دفاع و جهاد در راه خدا آمده است.
*انفاق: نفقه یعنی پر کردن حفرهها، پر نمودن خلل و فرجها، بریدن و تراشیدن زیادهها برای رفع کاستیها
*میثاق: پیمان
*میراث: از ارث آمده است، ارث چیزی است که گذاشته میشود و میروید.
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ ﴿۱۱﴾
کیست آن کس که به خدا وامى نیکو دهد تا [نتیجه اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد (۱۱)
یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۱۲﴾
آن روز که مردان و زنان مؤمن را مى بینى که نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است [به آنان گویند] امروز شما را مژده باد به باغهایى که از زیر [درختان] آن نهرها روان است در آنها جاودانید این است همان کامیابى بزرگ (۱۲)
آیا کسی هست که به پروردگار قرضی حسنه و نیکو دهد. تا برایش چندین برابر بگذارد و اجری کریم برای آنهاست. اجر کریم در ادامهی آیات مشخص میشود. روزی را که میبینید نورِ مردان و زنان مومن به سرعت پیش رویشان و مسیر درستشان (راه حرکت به سمت درستی و راستی) را روشن مینماید، بشارت باد بر شما امروزتان در باغهایی که در زیر آن جویبارها جاری است، در آنها جاودانید و این همان فوز و کامیابی بزرگ است.
*قرض: بخشیدن زیادهها، مقراض یعنی قیچی.
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿۱۳﴾
آن روز مردان و زنان منافق به کسانى که ایمان آورده اند مى گویند ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکى] برگیریم گفته مى شود بازپس برگردید و نورى درخواست کنید آنگاه میان آنها دیوارى زده مى شود که آن را دروازه اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد (۱۳)
یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ﴿۱۴﴾
[دو رویان] آنان را ندا درمى دهند آیا ما با شما نبودیم مى گویند چرا ولى شما خودتان را در بلا افکندید و امروز و فردا کردید و تردید آوردید و آرزوها شما را غره کرد تا فرمان خدا آمد و [شیطان] مغرورکننده شما را در باره خدا بفریفت (۱۴)
فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿۱۵﴾
پس امروز نه از شما و نه از کسانى که کافر شده اند عوضى پذیرفته نمى شود جایگاهتان آتش است آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامى است (۱۵)
روزی که مردان و زنان دورو و منافق به کسانی که ایمان آوردهاند میگویند نگاه عنایتی به ما کنید و گوشه چشمی به ما داشته باشید، تا ما از نورتان استفاده کنیم، گفته میشود (واقعیت خود را جلوه میکند) که به پشت سرتان بنگرید، نور را باید از گذشتهی خودتان پیدا میکردید. آنگاه میان آنها دیواری بلند و محصور است که آنرا دروازهای است که درون این قلعه رحمت است و ظاهر و پیشرویشان عذاب و محرومیت نمایان است. گویی مومنان درون حریمی هستند که در آن محدوده مملو از مهربانی و رحمتی میباشد که از باطن و نیت اعمال آنها ناشی شده است و بیرون این قلعهی ایمان، تظاهر، ریاکاری، عذاب و محرومیت است. از آنجا که این قلعه درب داشته است، پس همه میتوانستند با تغییر سبک زندگی خود، با اصلاح اندیشه و اعمالشان خود را در محدودهی ایمان و امنیت قرار دهند، اما چنین نکردند.
آنها صدا میزنند و ندا میدهند: ما که با هم بودیم و با هم زندگی میکردیم!، در جواب، آنها میگویند بله شما بودید، ولی شما خودتان را به فتنه و بلا انداختید، هی امروز و فردا کردید و تعلل نمودید و تردید داشتید و آمال و آرزوهای مالی غرهتان کرد و این مغرورکننده شما را دربارهی خدا فریب داد. پس این زمان نه از شما که اسماً مسلمان هستید و نه کفار که حقایق را نادیده گرفتهاند، چیزی در عوضش پذیرفته نمیشود، جایگاه و ماوای شما همین آتشی است که خودتان ساختهاید، چه بد سرانجامی برای خودتان ساختید که سزاوار اندیشه، اعمال و رفتار شماست.
*سور: قلعه، بارو، دیواری بلند محصور
*باطن: داخل، درون، پشت
*ظاهر: بیرون، برون، مقابل
*تربص: امروز فردا کردن، تعلل کردن، پشت گوش انداختن
*ارتبتم: از ریب میآید، تردید داشتن
*غرّت: مغرور شدن، غره شدن
*امان: آمال و آرزوهای اقتصادی، آرزوهای مالی که برای آن محاسبه میکنیم.
*غَرور: فریب خوردن، فریفته شدن
*فدیه: چیزی را در ازای چیز دیگری دادن، به جای چیزی، در عوض چیزی
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۱۶﴾
آیا براى کسانى که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کسانى نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند (۱۶)
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۷﴾
بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده مى گرداند به راستى آیات [خود] را براى شما روشن گردانیده ایم باشد که بیندیشید (۱۷)
إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ ﴿۱۸﴾
در حقیقت مردان و زنان صدقه دهنده و [آنان که] به خدا وامى نیکو داده اند ایشان را [پاداش] دو چندان گردد و اجرى نیکو خواهند داشت (۱۸)
وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿۱۹﴾
و کسانى که به خدا و پیامبران وى ایمان آورده اند آنان همان راستینانند و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود [و] ایشان راست اجر و نورشان و کسانى که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کرده اند آنان همدمان آتشند (۱۹)
این آیه از آیات شناخته شدهی قرآن است که سبب تغییر و تحول در اندیشه و افکار بسیاری از اندیشمندان شده است. پس کی میجنبید، پس کی شروع میکنید…
ای کسانی که ایمان آوردهاید آیا وقتش نرسیده که دلهایشان به یاد خداوند خاشع بشود و این کتاب دلهای شما را تکان بدهد، آیا وقتش نرسیده است که مثل پیشینیانی از اهل کتاب نباشید که خیلی به آنها مهلت دادیم، اما دلهایشان پذیرشش را از دست داد و دچار سنگدلی و قساوت قلب شدند و اکثر آنها فاسق گشتند.
بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده میکند، به راستی که خداوند آیات خود را برای شما روشن گردانده، ما آیاتمان را اینگونه برای شما تبیین میکنیم به این منظور که عقلتان را به کار ببرید و اندیشه کنید. همانا مردان و زنانی که صدقه میدهند و در راه خداوند انفاق میکنند و به خداوند قرضی نیکو میدهند، آن چند برابر میشود و اجری نیکو خواهند داشت.
کسانی که به خداوند و رسولش ایمان آوردند، آنها همان راستگویان در گفتار و عمل هستند و خوبیها و حقایق را تصدیق میکنند و آنها شهدا و گواهان در نزد پروردگارشان هستند، یعنی آنها در صحنههای حق و باطل پنهان نیستند، بلکه آنها آنجایی که باید باشند، هستند و حضور دارند، آنها هم دارای پاداش هستند و هم دارای نور آگاهی میباشند، و کسانی که حقایق را پنهان میسازند و حقایق و نشانهها را تکذیب میکنند، آنها با جحیم مصاحبت دارند و همنشین آتش هستند.
*خشع قلب: دل نازکی، دلی زود تاثیر، دلی که راحت منقلب شود، حضور قلب یافتن، در مقابل دل سختی، سنگ دلی و قساوت قلب
*قساوت قلب: سنگدلی، دلی تاثیرناپذیر
*فسق: خروج از قانون شریعت، خروج از قوانین الهی
*مصدق: کسی که صدقه میدهد و انفاق مینماید. به کمک مالی به دیگران در راه خداوند، احسان، صدقه و یا انفاق میگویند. صداقت ایمان با پرداخت مالی و کمک به دیگران معلوم میشود. لذا صداقت یعنی انطباق ایمان و عمل، انطباق حرف با عملکرد. در مقابل صداقت، کذب است.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۲۰﴾
بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است [مث ل آنها] چون مث ل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینى آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست (۲۰)
این آیه زندگی دنیایی انسان را به تصویر میکشد. این را بدانید که حیات دنیا اینچنین است و جز این نیست، پنج وصف در ادامه میآید: ۱) زندگی لعب و بازی است، در خردسالی بازیهای فیزیکی سبب رشد ما میشود تا عضلات ما رشد یابد، هیچکس نیز ما را سرزنش نمیتواند بکند، چون سن خردسالی، سن بازی و سرگرمی برای رشد جسمی و شناختی است. ۲) زندگی لهو است، آنچیزی که ذهن را به خود سرگرم میکند، کودکان در خیال خود غوطهور میشوند، بر بال رویاها سفر میکنند و لزوما به معنای واقعی هر چیز توجهی ندارند. ۳) زندگی زینت است، سن نوجوانی سن زینت و زیبایی است، پسران در تقویت جسمانی خود میکوشند و دختران به خودنمایی میپردازند. ۴) زندگی تفاخر است، انسان در جوانی سعی میکند که بر دیگران سبقت بگیرد و به آرزوهای خود برسد و بر دیگران فخر بفروشد و ۵) زندگی تکاثر اموال و اولاد است، انسان در میانسالی و کهنسالی دیگر احساس میکند که توانایی جوانی را ندارد، در پی گردآوردن و تکثیر نمودن اموال و دارایی خود میکوشد و به آنچه که از مال و اولاد در اختیار دارد تکیه میکند، حال آنکه اینها همه فناپذیرند. وقتی که باران میآید، کشاورزان به طبیعت سر سبز که مینگرند، هیجانزده میشود و کیف میکند، گویی طبیعت نیز هیجان زده است و به وجد آمده، از هر سویی سبزه و چمنی روییده، درختی گل فشانی کرده و بر سر هر شاخهای شکوفه باران است. همین گیاهی که از آن دچار هیجان شده بود و گیاهی که به جنش افتاده بود و رشد و نمو کرده بود، روزی میبینی که زرد شده است و روز بعد میبینید که چنان خشک شده است که صدای پوسیدگی آن بلند است و با بادی این خاشاک به این سو و آن سو میروند. سرنوشت انسان نیز چنین است. آخرت انسان از دو حالت خارج نیست، یا انسان گرفتار عذاب شدید میشود و یا مغرفت و پاکی از سوی خداوند شامل حالش میگردد و رضوان و رضایت الهی را کسب میکند، زندگی دنیا جز بهرهمندی و مطاعی فریبنده و سطحی نیست. با این وضع، اکنون باید چه کنیم! باید سبقت و سرعت بگیرید. این شتاب برای چیست؟! به کجا بشتابیم؟!
*انما: حرف حصر، این است و جز این نیست، قطعا
*مطاع: بهرهمندی، کالا
سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۱﴾
[براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند بر یکدیگر سبقت جویید این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مى دهد و خداوند را فزونبخشى بزرگ است (۲۱)
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿۲۲﴾
هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتابى است این [کار] بر خدا آسان است (۲۲)
از یکدیگر برای آمرزش و مغرفت از جانب پروردگار سبقت بگیرید، سبقت بگیرید و بشتابید به سوی بهشتی که پهنه و وسعت آن مثل عرض آسمان و زمین است، گویی بهشت کل جهان هستی است، این آینده برای کسانی که به خداوند و رسولش ایمان داشته باشند فراهم شده است، که این فضلی است که خداوند میدهد و توفیقی است که برای آنها فراهم شده، که خداوند آن را به هر کس که بخواهد و در مسیر الهی گام بگذارد، عطا میکند، و خداوند صاحب فضلی عظیم است.
از آنجا که در راه حق بسیاری از افراد دچار مشکلاتی میشوند، در ادامه به این مساله پاسخ میدهد، که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها. هر مصیبتی و هر چیزی که در زمین رخ میدهد و یا به نفس خودتان اصابت میکند و با آن مواجه میشوید، اینها همه نوشته شده است و در کتاب و نظام الهی مکتوب است، یعنی از قبل طراحی شده، پیش از آنکه آنرا پدید آوریم، درکتابی محفوظ است که این کار برای خداوند آسان است. بنابراین تمام حوادثی که در عامل رخ میدهد، طبق قوانین الهی است، این مساله به نظر انسانها دشوار مینماید، حال آنکه برای خدا بسیار سهل است.
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۲۳﴾
تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد (۲۳)
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۲۴﴾
همانان که بخل مى ورزند و مردم را به بخل ورزیدن وامى دارند و هر که روى گرداند قطعا خدا بى نیاز ستوده است (۲۴)
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۲۵﴾
به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسى در نهان او و پیامبرانش را یارى مى کند آرى خدا نیرومند شکست ناپذیر است (۲۵)
اگر چیزی از دست شما رفت و فوت شد، اندوهگین نشوید، و اگر چیزی را به دست آوردید و به شما داده شد، شادمانی نکنید، که خداوند هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد. بنابراین انسان باید مستقل و آزاد از بیرون خودش باشد، نه اگر چیزی از دست رفت، آنچنان اندوهناک شود و نه با بدست آوردن موقعیتی، خودش را گم کند. اینها همانهایی هستند که بخل میورزند و مردم را به بخل ورزیدن و خساست تشویق میکنند، که هر که از این کار روی برگرداند، قطعا خداوند غنی و حمید است. گویی انسان باید زاهد باشد و زهد را پیشهی خود سازد. این دنیا به هیچکس وفا نمیکند و باید زود یا دیر از آن جدا شد. آزاد بودن از داشتنها و نداشتنها را زهد میگویند.
ما رسولانمان را با بینات و دلایل روشنی فرستادیم و همراهشان کتاب و میزانی ارسال کردیم، بینات آنها دو صفت داشت: کتاب و میزان. اولا آنکه دلایل آنها شامل مجموعه قوانین و مقرراتی مشخصی بوده است (کتابی طبیعی، تکوینی و تشریعی)، ثانیا آن دلایل همچون میزان و معیار ارزش بودهاند، که ترازوی شناخت انسانها محسوب میشوند که آنها بدانند نیکی و بدی چیست و بتوانند اعمالشان را سبک و سنگین کنند، تا ملتها به قسط قیام کنند و انصاف را بپادارند. لذا هدف غایی همان برقراری عدالت است. اما مگر ستمگران میگذارند؟! لذا برای شما آهن را نیز در طبیعت گذاشتهایم، که آهن هم قدرت بعث و مجادله دارد و هم قابل بهرهبرداری و منافعی برای مردم دارد، خداوند میخواهد معلوم نماید که چه کسی به غیب و کسی که غایب است و از چشم نهان میباشد و رسولانش یاری مینماید و کمک میکند، آیا خدا به کسی نیاز دارد؟! خیر، خداوند خودش قوی و عزیز است، یعنی نیرومندی شکستناپذیر میباشد.
*تاسوا: تاسف خوردن
*فات: فوت شدن، از دست رفتن، از دست دادن
*مختال: کسی است که دچار خیالات و تصورات واهی میشود، خودپسند، خودخواه، تخیلی
*فخور: فخر
*قیام: قیام در برابر قعود است. قیام یعنی برخواستن، قعود یعنی نشستن.
*قسط: عدالت، عدل و داد
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَالْکِتَابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۲۶﴾
و در حقیقت نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو نبوت و کتاب را قرار دادیم از آنها [برخى] راهیاب [شد]ند و[لى] بسیارى از آنان بدکار بودند (۲۶)
ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَرَحْمَهً وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۲۷﴾
آنگاه به دنبال آنان پیامبران خود را پى درپى آوردیم و عیسى پسر مریم را در پى [آنان] آوردیم و به او انجیل عطا کردیم و در دلهاى کسانى که از او پیروى کردند رافت و رحمت نهادیم و [اما] ترک دنیایى که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم مگر براى آنکه کسب خشنودى خدا کنند با این حال آن را چنانکه حق رعایت آن بود منظور نداشتند پس پاداش کسانى از ایشان را که ایمان آورده بودند بدانها دادیم و[لى] بسیارى از آنان دستخوش انحرافند (۲۷)
اکنون باید به تاریخ بنگریم، عدالت جدا از افراط و تفریط است. این میانهروی را اگر کسی در نظر نگیرید، لذا از آن سر بوم میافتد.
ما حقیقا نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل و ذریت آنها نبوت و کتاب را قرار دادیم تا خبرهایی از غیب را بدانند و آگاه به حقایق باشند و قوانین الهی را بشناسند، آنهایی که پیروان این افراد شدند، برخی از آنها هدایت شدند و راه یافتند و بسیاری از آنان راه فاسقان را در پیش گرفتند. آنگاه به دنبال آنان و قافیهوار پیامبرانی در پی هم آمدند تا رسید به عیسی بن مریم، ما به عیسی انجیل را دادیم، انجیلی که مملو از بشارت بود، و در دلهای کسانی که از او پیروی میکردند دو چیز را قرار دادیم: ۱) رافت و ۲) رحمت. با اینکه روحیه دلسوزانه، مهربانی و محبت ناشی از دفع ضرر و یا جلب منفعت دیگران را داشتند، آنها تارک دنیا شدند، چیزی که از خودشان درآوردند، ما هرگز آن را برای آنها مقرر نکرده بودیم. پس خدا چه خواسته بود؟! ما فقط رضوان و خشنودی الهی را خواسته بودیم. آنها آنطوری که شایسته و بایستهی رضوان و خشنودی خداوند بود، رعایت نکردند، به ظواهر چسپیدند و فکر کردند که دینداری همان محرومیت و ظاهرسازی است. آن گروهی از آنها که اهل ایمان بودند، اجرشان را خواهیم داد، اما بسیاری از آنها فاسق بودند.
*قف: پشت، همخانواده قافیه که در نهایت هر مصرع تکرار میشود
*انجیل: مژدهها، بشارتها، کتابی که در آن بشارتهاست
*رافت: دلسوزی ناشی از اینکه دیگران گرفتار نشوند، دفع ضرر
*رحمت: دلسوزی و مهربانی برای اینکه بهرهمند شوند، جلب منفعت
*رهبانیت: تارک دنیا شدن، راهبه شدن، مناسکی همچون ازدواج نکردن، بر خویشتن سخت گرفتن، این کلمه ار رهبت یعنی ترس مستمر میآید.
*رضوان: انطباق با مشیت و قوانین خداوند. رضایت و خشنودی الهی
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۸﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است (۲۸)
لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿۲۹﴾
تا اهل کتاب بدانند که به هیچ وجه فزونبخشى خدا در [حیطه] قدرت آنان نیست و فضل [و عنایت تنها] در دست خداست به هر کس بخواهد آن را عطا مى کند و خدا داراى کرم بسیار است (۲۹)
ای کسانی که ایمان آورده اید، قدرت کنترل خود را داشته باشید و تقوای الهی داشته باشید، به رسول او ایمان بیاورید و به او گرایش یابید، تا از رحمت خودش شما را دو بهره عطا کند: ۱) به شما نوری دهد که به برکت آن سبک زندگی، مشیء و راهکارها مسیرهای درست را در زندگی بیابید و ۲) خداوند آثار خطاها و اشتباهات گذشته شما را پاک نماید که خداوند غفور و رحیم است. چرا خداوند این امیدواریها را در آن شرایط سخت به مومنان داده است؟! تا اهل کتاب بفهمند که به هیچ وجه فضل خداوند در حیطهی قدرت و توانایی آنها نیست و این فزونبخشی و فضل از آن خداوند است و همانا فضل به دست پروردگاری است که به هرکس که بخواهد و در مسیر الهی قرار بگیرد، عطا میکند، که پروردگار دارای فضلی عظیم است. بنابراین خداوند مشیت و سبک الهی ش این است که نور حق و حقیقت جهان را فرا بگیرد و هیچکس را یارای مقابله با آن نیست که فضل و فزونبخشی در دست خداوند است.
*مشیء: خط مشیء، شیوه، راهکار، سبک زندگی
برچسب ها: آمال و آرزوهای مادی آهن امروز و فردا کردن انفاق انفاق فی سبیل الله اول و آخر ایمان در بستر عمل ایمان و عمل بخل نورزید برنامه ریزی برای رسیدن به آرزوهای مالی بشارت بر شما به سوی نور و آگاهی تجهیزات نظامی تردید تعلل تفسیر قرآن تیزبینی تیزنگری حداد حدید خداوند مطلق نگر نیست خروج از تاریکی و سرگردانی خساست نکنید خسیس نباشید دادگری در عوض چیزی دکتر محمدپور دکتر محمدحسن محمدپور دنیا به هیچ کس وفا نمی کند روشنی بخش آخرت روشنی بخش مسیر زندگی زاهد باشید زبانی نیش دار سوره الحدید شاهد جا خالی نمی دهد شاهد عملا وارد صحنه می شود شاهد کسی است که در صحنه است شاهد کنار نمی کشد شاهد محافظه کار نیست شخصیتی مستقل داشته باشید شما می گذارید و می روید صداقت صدقه عدالت فدیه فدیه پذیرفته نیست فلز آهن قرض الحسنه قرض همان بخشیدن زیاده ها قرضی نیکو قسط کسی که در میدان حق و باطل زندگی حضور دارد کمک در شرایط آرام کمک در شرایط بحرانی کنایه مبدا و نهایت محمدحسن محمدپور مغرفت میراث آسمان ها و زمین از آن خداست نور آگاهی نور هدایت هدف غایی برقراری عدالت