روز پنجم – قرنطینه کرونا در خانه
با سلام و احترام خدمت خوانندگان محترم
امروز حالم از روزهای قبل بهتر بود. موقع خواب کولر را خاموش کرده بودم و با نسیمی که از پنجره میآمد خوابیدم و با صدای قمریها (سورسکها) از خواب بیدار شدم. دوش گرفتم و جهانم تازه شد. قرآن خواندم و به ترجمههای مختلف و تفاسیر گوناگون سورهی ملک نگاهی انداختم. خیلی تعجببرانگیز است که مترجمان و مفسران اوهام و خیالات خود را به جای ریشهشناسی و دقت در معنا و مفهوم واژگان دخالت دادهاند. تصمیم گرفتهام که پس از ختم قرآن، به اصلاح یکی از ترجمههای قرآن بپردازم. کاری بس دشوار است و امیدوارم خداوند توفیق این خدمت را به من بدهد. قرصها را به موقع خوردم و با لیمو و رطب با معجونی آرامش بخش از آب و گلاب صبحانه را آغاز کردم. در طول مدت روز سرم را با دستار سفیدی بستم تا پیشانیم هوا نخورد. چند روز پیش کولر پذیرایی دچار مشکل شده بود، امروز از گچین کولری سفارش دادم و شب آنرا به منزل منتقل کردند تا بعد از دوران قرنطینه از یکی از دوستان خواهش کنم که برای نصبش تشریف بیاورد. ناهار سادهای خوردم، اما شام دلی از عذا درآوردم. عاشق لیمو خوردن شدهام و شیفتهی رطب. در روز نخست قرنطینه یکی از غیب برایم رطب، لیمو و انبه آورد. از کیفیت خوبشان نگویم، فوق العاده هستند. از بهترین نعمتهای خداوند. دیروز هم پسرعمویم برایم عسل، ماست و شیر خریده بود. و روز قبلش یکی از دوستان قدیم و مهربانم برایم معجونی مقوی و آناناس آورد. خلاصه نعمت در قرنطینه فراوان است و چگونه میتوان این همه نعمت را شکر گفت. معمولا در روز یک لیوان شیر گرم میخورم، حلاوتش بدنم را گرم میکند. سردرد کمی دارم، اما وضعیت جسمانیم در کل روز مناسب بود. ظهر به شدت خوابآلود بودم، اما چالش کولر نگذاشت آسوده بخوابم. امیدوارم شب راحت خوابم ببرد. قرصهای آخر شبم را خوردم، مجددا دوش گرفتم تا با سبکی و خنکای خوبی به خواب بروم و خود را تسلیم خواب کردم. به امید آنکه فردا فرصت حیات داشته باشیم.
محمدحسن محمدپور (مسیحا)، بندرعباس، ۹ تیرماه ۱۳۹۹
برچسب ها: با یار آشنا سخن آشنا بگو قرآن کلامی آشنا قرنطینه قرنطینه در خانه قرنطینه کرونا کرونا محمدحسن محمدپور